عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

و فراموشی خاک...

هه...آخرین یادگاری ات را هم دیروز به هنگام غروب آفتاب، به خاک سپردم...مهم نیست که می دانی یا نه!

تًتو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

وااااااااااااا؟؟؟

اول اینجا رو ببینین!

بعد هم اینجا رو....

یعنی اسم خودشو سرچ کرده و وبلاگ منو پیدا کرده؟؟

متلک اندازون!

به به!‌سیلاممممممممممم...چه خبر مبرا؟؟؟تعطیلات خوش گذشت؟؟برای من که خیلی خوب بود...و یه نفسی تازه کردم...فردا یه سری عکس خوشگل می زارم براتون...

و آما پست امرزو...

من نمی دونم بعضیا از متلک انداختن و کلفت گفتن قد تیر آهن،چه سودی می برن؟می خوان عقده شونو خالی کنن؟یا حال می کنن طرف،ناراحت می شه و به روی خودش نمی آره؟

ابو می گه: حسادته! آخه حسادت به چی؟مگه یه نفر پیشرفت می کنه و بالاتر وای می سته و از خیلی جهات بهتره،آدم نباید خوشحال بشه؟باید ناراحت بشه؟باید با متلک اذیتش کنه؟

واقعا" فلسفه بعضی از حرکات و حرفها رو نمی فهمم...

منم که اصولا" اینجور چیزا رو دیر می درکم!وقتی یارو یه کلفتی بار می کنه،تا 3 ساعت داغم! اصلا" به ذهنم خطور نمی کنه که متلک بوده!بعد از اینکه گذشت تازه ناراحت می شم و از دست گوینده متلک،دلخور می شم...

نمی دونم چرا اینجور موقع ها زبونم قفل می کنه و نمی تونم جواب طرفو بدم!خلاصه اینم یه جورشه دیگه!

مردها رحمتند؟؟

یکی نیست به من بگه چرا این مردا اندازه یه بچه برای آدم زحمت دارن و کار درست می کنن؟باید یکی در میون دنبالشون باشی و قوانین و مقررات خونه رو بهشون گوشزد کنی؟هاین؟؟

پاتو از رو میز بردار تازه دستمال کشیدم...!سرتو بدزد !!!می خوره تو لوستر!!با پای خیس از حموم نیا بیرون!!دمپایی حمومتو بپوش!وقتی موبایلتو جا گذاشتی...با کفش تو اتاق ندوووووو!!آب می خوری لیوانشو بشور!! می شه؟؟؟

البته من اصلا" منظورم به ابو نیست ها!!

مجموعه داستانهای عمه زری...

کتابخونا و داستان کوتاه خوناش می تونن مجموعه داستانهای عمه زری رو از اینجا دانلود کنن...

به نظر من قلم توانایی داره و در خور تشویقه...


تئوری گورستان....



لباس پرچم شده!

ساعت: 9 شب...

مکان: پنجره اتاق خواب

موقعیت : ممو و ابو  یه ملافه رو سرشون کشیدن و از پنجره  تا کمر دولا شدن ،ببینن تو حیاط  مجتمع بغلی چه خبره!

حالا چه خبره؟؟ مدیر ساختمون مجتمع بغلی با همسایه  بی شخصیت و پرروی همون مجتمع سر پارکینگ  دعواش شده و دارن گیس همدیگه رو می کنن پنبه!

ابو:بسه دیگه بریم تو!
ممو: نه!بزار ببینم آخرش چی می شه!یه  تجربه ای چیزی بیندوزیم!!

ابو: اٍٍٍ  اٍ! ممو!اون چیه تو بالاکن طبقه پایینی افتاده؟

ممو: چه می دونم...لابد یه تیکه لباسه...

ابو: نه عزیزم! لباس زیره!

ممو:

ابو: چقدر آشناست!! یه تیکه از ست من گم شده ها...حواست هست؟؟

ممو: هاین؟ نکنه...مال توئه!!

ابو: مگه بیرون پهنش کرده بودی؟

ممو: آره!حالا اونجا چی کار می کنه؟

ابو: لابد پرواز کرده...100 دفه گفتم این پرچم ،بیرقا رو بیرون پهن نکن!!زشته!! حالا خودت برو ازشون پس بگیر!!

 

حرفهایی از جنس نگفتن...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

چٌلاقینگی...

خوب ...خوب...می بینم که همه شب ولنتاین ترکوندن!ما نیز!

دیروز اومدم یکی رو سورپرایز کنم(سورپرایز که می گم از نوع کٍرم ریختنی ها!!)به سلامتی خودم سورپرایز شدم و چلاق گشتم...از ماشین که پیاده شدم سعی خودمو کردم ها! اما درب عقبش بسته نشد!اومدم خوب این در ه رو چفت هم کنمش که شست دست راستم تو مفصلش خوب جا افتاد!!! آخه نه که از جا در اومده بود و سالیان سال آویزون بود بچه م،همچین خوب جا رفت که وسط خیابون تا شعاع 500 کیلومتری شیهه کشیدم!

الان هم دارم به زور با دست چپ تایپ می کنم و اطلاع رسانی می کنم که تا 2-3 ماه نمی تونم بکامنتم!(ازین مدلیا هست که می گن می خونتمون سایلنت، اما زورم می آد کامنت بزارم چون دپ زدم!! حالا من دپ نزدم!شست زدم!)

خداییش کار با دست چپ خیلی سخته...!از دیشب تا حالا اینقدر از بازوی چپم کار کشیدم،ساق دستم درد می کنه!(چی شد؟)

خداوکیلی! نمی دونستم که کاربرد یه انگشت فسقلی اینقدر زیاد باشه!!!همچین که اگه یه چیش بشه،کل دست آدمو فلج کنه!

رمان عشق ژنرال

 هفته پیش ،ویولت عزیز،یه کتاب از دافنه دوموریه معرفی کرده بود که می خواست در موردش بحث بشه و هرکی خونده ،تو این بحث شرکت کنه.اما مثل اینکه کسی نخونده بود و در نتیجه بحث منتفی شد.

ممکنه خیلیا رمان ربه کا یا دختر عموی من راشل رو از دافنه خونده باشن.من که از خوندن هردوش حظ عجیبی بردم...

5 شنبه 100 جا سرچش کردم و به زور و با پسورد دانلودش کردم...ریختم تو لپ تاپ و دارم می خونمش...عالیه!

لینک دانلودشم اینجا می زارم که هر کی دوست داشت دانلود کنه و بخونتش...

برای دانلودش باید کمی حوصله کنین...

برین رو اسمش...

پینوشت ۱:ستایش جون!دعوام نکنی ها! من رمزتو باز گمیدم!

پینوشت ۲:این نظردونی پرشین بلاگیا چرا پکیده؟؟مثل سوپ شلم شوربا هر کلمه ش یه طرفه!!همه فونتا تیغ تیغیه!چشم آدم درد می آد...


عشق ژنرال