عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

تلاش بی نتیجه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

قاط زدگی هورمونی

دلم یه چیزی می خواس باز! 

-تو چرا نیومدی پیش من غذا بخوری تو مهمونی خاله ت؟ 

-خوب جا نبود! همه بالا سرم داشتن غذا می کشیدن! لباسم کثیف می شد!

-اون عکس کدوم زهلم گتمیشی بود که تو گفتی این کیه و همه خاله هات به ریش من خندیدن؟ 

-هیش کی! گفتم اینارو معرفی کنین که تو آلبومن! اونا واسه خودشون خندیدن! 

-منو کوچیک کردی! 

-چی؟؟ ممو ! باز تو نزدیک پ... ه؟ 

-نه!.. من دلم می خوام گازت بگیرم! 

-بیا بگیر! فقط یه کم یواشتر!‌ 

-اوووووووووم! 

-آی کنده شد! چه وحشی شدی تو!‌ 

-ابووووووووووویی!! ... حالا راحت شدم ! آخیش! حرص منو تو در می آری! 

- ای خدا...!

رقص ۲ نفره!!

اینو با آهنگش بخونین: 

من عاشقتر از پیشم .... دارم عاشقترم می شم.... من همچو شقایقها شراره آتیشم...  

من عاشقترم از تو...دیوونه ترم از تو...اگه مجنون مجنونی ...من مجنونترم از تو...

لا لا ی لای لای لای... لالالا لای لای...  

ساعت ۱۲ شب: 

 ممو خسه و کوبیده شده و پیف پاف زده شده: اونطوری نه ابو!! باید منو کامل رو دست بخوابونی! 

ابو:فیلمو نیگا کن! دختره چقده بدنش نرمه!! 

ممو که اشکش دراومده:مگه من رقاصم؟ماهواره زیاد نیگا می کنی هاااااااااااا! 

ابو:نه جانم! تو حرف منو گوش نمی کنی! 

ممو یه بالش از رو تخت ور می داره می ندازه طرف ابو.نتیجه ش برگشتن قلیون دم شومینه روی زمین و دوئیدن اهل خونه تو هال: چی شده؟ 

 

ساعت ۱ شب: 

ممو و ابو نا ندارن حرف بزنن و دارن تو رختخواب تو اتاق تاریک با هم جر و بحث می کنن:
-تو منو دوس نداری!! 

-هاین؟ 

-به حرفم گوش نمی دی! 

-هاین؟ 

-اون...ا اصن یه جور د..یگه می ر...قصیدن!  

-برو بابا!! ... تو.. منو د..وس ندالی!

 من و ابو واسه جشنمون از رو رقص سالسای ۲ نفره اومدیم مثلا؛ تمرین کنیم تا واسه مهمونا سوپریز داشته باشم.  

۴ شب ۱ ساعته تمرین کردیم و کلی هم اشک همدیگه رو در آوردیم اساسی!!! ۲ شب م قهر کردیم بد!!

این عکسو تا بعداز ظهر فردا بر می دارم: 

موفقیت

یه روز تو یه مجله خوندم که کسایی که آدمای متوسطی هستن ، اعتماد به نفسشون بالاس!یعنی آدمای خیلی موفق اعتماد به نفسشون از آدمای متوسط نیمه موفق پایینتره! 

نمی دونم این نوشته تا چه حد درسته؟ اما من خداییش از خودم بیش از حد توقع دارم.دوس دارم همیشه بهترین باشم و از نظر ذهنی خیلی با خودم کلنجار می رم بعضی وختا!! 

چرا فلانی تو جشن من اخم کرده بود؟من کاری کرده بودم که اون یارو پشتشو کرده بود؟ چرا خالهه نمی خندید؟هاین؟چرا فلانی دهن کجی می کرد تو ختم بابابزرگی؟من مقصر بودم؟چرا اون نرقصید تو جشن من؟من ناراحتش کرده بودم؟آرههههههههه!! شاید من اونروز درس و حسابی بهش سلام نکردم و تحویلش نگرفتم! نه ابو؟؟  

ابو همیشه ازینکه من اینقده با خودم یکه به دو می کنم کلافه می شه و می گه: هر کسی شخصیتش دس خودشه و اونی که این حرکاتو می کنه ،لزومن از تو ناراحت نیس! شاید از یه جای دیگه ناراحنه و یا اصن اینطوریه!تو چرا همیشه به خودت می گیری و می ندازی خودتو وسط؟اون طرف ضرر می کنه نه تو! چشش در آد اصن!

نمی دونم اما شاید حرفای ابویی درس باشه و من زیادی دوس دارم تو روابط اجتماعی موفق باشم!  

پی نوش بی ربط که حرصمو در آورده!!: یه شوهرخاله داریم که به جای جواب سلام پشتشو به آدم می کنه و دور خودش می چرخه که نبینتت! همیشه هم با سلام کردن مُجل داره!! بعضی وختا دلت می خواد این یقه پیرهنشو از پشت بکشی و بهش بگی: اوهوییییییییی! با تو بودماآآآآآآآ .(بی ادب شدم )ای خدا بگم...

اما بعضی وختا زیادی زوم می کنم و زیادی حساسم!! خدا خودش منو بیامرزه!

تنهایی دود شده

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.