عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

گودریدز

دوس جونای کتاب خون و جیگر طلا و خوشگل بلا  ...و اینا ،می تونن تو همین صفحه وبلاگ من که باز می کنن ، به پایین (منظورم اون ته ته هااا)صفحه مراجعه کنن تا کتابایی رو که اینجانب مموی مموپور خوندم و توصیه کردمو ببینن... 

هم جلد کتاب موجوده ،هم مشخصاتشون.حتی می تونین ایمیلتونو تو خصوصی پست پایین برای من بزارین تا دعوتتون کنم و عضو بشین.مث فیس بوکه منتهی در مورد کتابه... 

دیگه خود دانید!

زندگی در ابهام فال

چن وخ پیشا سید و دونه داشتن کمد منو(!!) تمیز می کردن که وسط آت و آشغالایی که می خواسن بریزن دور ،برخوردم به چن تا کاغذ مچاله شده با تاریخ سال ۸۰،۸۲ و ۸۴! 

یادم اومد اون موقه ها من پیش این فالگیر مالگیرا زیاد می رفتم!بعضیهاشون همچین بفهمی نفهمی می شنگیدن! 

یکیشون که یه بچه شیرخوره داش!اون روز که ما پیشش رفته بودیم،بچهه آب از لب و لوچه ش آویزون بود و داش از گرسنگی می مرد و با سر و صورت کثیف ونگ می زد،اونوخ این فالگیره لنگشو رو لنگش انداخته بود و با ۱۰ من آرایش و پیرایش و مُژه هایی قد بند کفشای من، داش ریلکس دری وری واسه من بلغور می کرد: 

شوهرت قدبلنده..توسط یه زن چاق موافقت می کنی که باهاش ازدواج کنی..شغلش تجارته و اول ازدواج میرین اونور آب!... 

(حالا نوش نوش خواهرم هم داره تند و تند عین کامپیوتر  حرفای چرت اونومی نویسه) 

قوم شوهرت ماهن..اصن خواهر نداره!۵ تا برادرن و خونواده شونم همه پیر!...نهایتا با یه فرد قد بلند ازدواج می کنی که از تو خیلی بالاتره..و خونه شونم پایین شهره..طرفای شابدوالعظیم! قبل عقدتم ازین آقا ۱ بار حامله می شی که میری سقطش می کنی!

 ... 

اونروز وختی داشتیم از مطب دکتر(خانوم فالگیر) بیرون می اومدیم،بغض گلمو فشار می داد!من؟؟باید با یه آدم شابدوا*لعظیمی ازدواج کنم؟بعد پیش خودم فک کردم که شاید قسمت این باشه! 

و حالا تفسیر فال ۴ سال بعد... 

ابو خان قدبلنده!اینش دُرُس!اما توسط یه خانوم لاغر موافقت کردم که اونم دوس صمیمیم بود و بین همکارا از لاغری بهش می گفتن:مورچه خالدار اسکلت! 

شغل ابو تجارت نیس!هزار بار شکر!خونه شونم پایین شهر نیس !احتمالن فالگیره فنجون قهوه رو سرو ته گرفته بوده!بالا شهرو طرف پایین دیده! 

من نمی دونم چه جوری ممکنه که یه طرفی که از من بالاتره خونه ش شابدوالعظیم باشه؟بنده هیچ نی نی رو نکشتم!حامله هم نشدم!شایدم شدم و خودم خبر ندارم! 

ابو هم خارج زندگی نمی کنه! ابو یه خواهر داره به اسم لی لی خانوم که خیلی هم نچسب و ظاهرساز و موزماره!موش هم زیاد تو زندگی ما می دوئونه!قوم شوهرم هم برعکس، همه جوونن و زیر ۴۰ سال! 

پینوش:فک کنم اون فالگیره ازدواج دوممو تو فنجون قهوه دیده بوده!!!  

                                       

برای اولین بار

والا برای اولین بار می خوام تو یه بازی وبلاگی شرکت کنم که دوس جونم بهاره(روزهای من)دعوتم کرده! به نظرم خیلی جالب اومد و گفتم اگه شرکت نکنم شبم صُب نمی شه و لال از دنیا می رم!  

و اما بازی:

وختی که بچه یا نوجوون بودین بین شخصیتای کارتونی و یا اشخاص دورو برتون،مرد رویاهاتون کی بوده و از کی بیشتر خوشتون می اومده؟

ممو که اصولن وختی بچه بود ،خیلی هیز تشریف داش! 

من از اولم از شوهر یکی از فامیلامون،که خیلی خوش تیپ بود و اصالتا؛ کُرد بود خوشم می اومد!اینقذه خوش تیپ بود که خجالت می کشیدم تو صورتش نیگا کنم!والا الانم که ۶۰ و خورده ای سالشه ،همونطوری تو دل بروئه! 

دومیش هوست بوخوست فرانسوی بود که نقش اول یه فیلم عشقولانه رو بازی می کرد و حسابی خلاف بود! 

سومیشم جرویس پندلتون خودم بود تو کارتون بابا لنگ دراز که پدرسوخته وختی می خندید ۲ تا چال می افتاد تو لُپشاش!قربون اون چال لُپش بشم من! خنده ابو هم شبیه جرویسه آخه!

چهارمیشم بوژست تو سریال انگلیسی وایکینگها بود که به تمام معنی زیبا بود لامصب!بور و چش آبی!البته نه ازین بورای ویر و شیت!بور خوشگل بود! 

.... 

دیگه هیزگری بسه!برم به کارام برسم که ابو ممکنه اینجارو بخونه و طلاقم بده! 

پینوش:همه بچه های لیست به این بازی دعوتن!مخصوصن حاج خانومچه ، پیتی تازه عروس،گلدونه مزدوج شده،هنگامه نی نی دار،آنامونیکای در سفر،گوش مروارید غایب،کلوچه خوشمزه،نانازی خوشگل ،هلی و طنین ،می می عروس ،هلن با احساس،مُجی مهربان،عسل آشیانه عقش،بانوی آفاق،سیندخت سبز،ونوسی خانومی،نیلویی بی وفا و همه و همه کسایی که این وبلاگو می خونن و البته مونثن!  

                          

فاز حوادث...

فعلن دوس دارم یه کم از فاز اجتماعی بیام بیرون و برم تو فاز خاله زنکی با اجازه تون!  

چن شب پیشا بنده به مناسبت سالگرد عقدمون در حالی که حسابی به خودم رسیده بودم ، دس ابو رو گرفته بودم که برم یه چرخی بیرون بزنم. 

ما که هنوز لنگمانو از در بیرون نگذاشته بودیم ،دم در دونه گیر داد:تورو خدا مواظب باشین!وختی تو ماشینین ،کمربنداتونو ببندین و صاف به رو به رو نیگا کنین!بغل دستی رو نگا نکنین هاااااااا!آمار تصادف بالا رفته!

 سرمو خاروندم و گفتم:باشه دونه! 

۲ ثانیه بعد دوباره گیر داد:جاهای خلوت نگه ندارین!شبه خوف داره!۱ عروس و دومادو رو تو همین پارک سرخ حصار کشته بودن! 

ابو گف:چشم! دونه خانوم!رو تخم چشم!اگه جای خلوتم رفتیم ،من نمی زارم ممو پیاده شه!خودم پیاده می شم که اگه کشتن ،من به درک واصل شم!خوبه؟ 

تا اومدم از زیر توصیه های ایمنی در برم ،محکم زد رو دسشو دوباره هوار زد:اااااااااا! ممو!این چه مانتوییه پوشیدی؟؟سبزه که!ترانه رو چون سبز پوشیده بود گرفتن و کشتن!طفلی صیاصی نبود که!

گفتم:دونه!اروا خاک دونه بزرگ ولمون کن!یه ۲ دیقه اومدیم بریم بیرون واسه خودمون بچریمااااااااا! تو زهرمارمون نکن!! خوب؟

انگشت شصت و صبابه شو کرد تو حلق منو گف: بچه جان!دیشب که داشتم حوادث می خوندم... 

انگشت دونه رو قلپی دادم بیرونو گفتم:باز تو حوادث خوندی دونه؟چقدر می گم نخون!ذهن آدمو خراب می کنه! تو الان شدی یه پا کلانتری و مُن*کرات! 

هی اینا م واسه اینکه ذهن مردمو منحرف کنن،می نویسن: 

۲ ثانیه پیش یک پشه به همراه یک دسته رُطیل، از روی نوار غ*زه رد شدند!...امروز یاشار قُلی زد تو دهن عفت!...پس پوس پوس پارسالا عقدس بُلنده رف خودش را فروخت!!! ...زندگی نامه ناصر نیشناش در زمان ترکیدگی!... 

شیر ندادن به بابای بچه در اصلام حرام اس!...مهریه دختری ۲ کیلو بال سوسک بود! 

ول کن بابا حوصله داری... 

دونه: 

واسه ماسمالی عَربَده کِشیام، دونه رو بغل کردمو گفتم:دونه جونم آخه دلسوزیم حدی داره...قربونت برم...بیکار می شی بشین سودوکو حل کن!این حوادث کوفتی رو ببند به گاری!!...خوب؟ 

                              

۱ سال گذشت...

چطورین جیگر طلاها؟؟ 

می دونین امروز چه روزیه؟هرچی که هس روز بزرگیه! 

امرزو هم وبلاگ من ۱ ساله می شه و هم سالگرد عقد من و ابوئه!سالگرد یکی شدنمون!سالگرد روزی که دیگه ازینکه دسشو تو خیابون بگیرم یا ببوسمش ،خجالت نکشم!و سالگرد خیلی چیزای دیگه... که جزو اسرارن!! چیه؟؟خوب دوس ندارم بگم چی!!   دلیل وبلاگ جدید زدن من تو این تاریخ یعنی ۱۷ مرداد همین موضوع بوده!عشق ما ۲ ساله شد؟۳ ساله شد؟...هر چن سال که شد،مهم نیس!مهم باهم بودنمونه!Kiss

 با مرور خاطره ها،یه نوستالژی شیرین می آد سراغم!

 

بهتون برنخوره هااااااا! همه دوستای لیستمو دوس می دارمخواننده های سایلنتمو بیشتر دوس .......نمی دارم!شیطان 

اینم عکس کیک مُثله شده ای که به مناسبت ۱ سالگی وبلاگم دیشب ساعت ۱۱ پختم و طبق معمول دونه خانوم(مامانم) که همیشه تو کارای من سرک می کشه،زد داغونش کرد و تیکه تیکه شد!  

به هر حال ۱ سال گذش... به همین سادگی ...به همین عشقولانگی....و به همین خوشمزگی...

 

   

همین الان نوشت:ابو همین الان بهم زنگ زد و روز عقدمونو تبریک گف!چه با ملاحظه شده این ابویی خان من!!For You

عاشق...

می دونین چیه؟من دیشب در عرض ۲ دقیقه عاشق شدم! عاشق اون نگاه مست و خمارش وختی که داش حکم تن*فیذ و ازون بابای چُلاقش می گرف! connie_mama.gif

باباهه رو دیدین؟نیشش تا بناگوش باز بود!!دندون مصنوعیهای ساخت ان*گلیسش مث اسب ریخته بود بیرون و ازش خون می چکید!! 

اینقذه دلم خنک شد که دس باباهه رو بوس نکرد و گف:ببخشید آقا بزرگ!من سرما خوردم!ممکنه بوسه من بوسه آنفولانزای خوکی باشه!...آخ!ای کاش اون بوسه رو دستای من می نشست... 

ای جون!قدو بالای عشق منو دیدین؟اندازه شاه لی لی پوت بود تو سریال ماجراهای گالیور!! 

هیچ کس نمی تونه بفهمه که من دیشب چه حالی داشتم وختی که داش دکمه کُت طوسیشو که شبیه گونی برنج بودو می بست!دلم ضعف رف به خدا!   

آخ که قربون اون ریشای تُنُکش برم من!سیخ سیخ زده بود بیرون و نکرده بود یه ذره تمیزش کنه!می دونم که وخ نداشته!می دونم که سرش تو آخور س*پ*اه بوده!می دونم!عیبی نداره!من همینجوریم خیلی می خوامش!! 

دیدین وختی می خندید کاسه کوزه هاش می رف تو هم؟عزززززززززززیزم!

ای وای بدبخت شدم!ای هوار!!تُرشیدم!girl_cray.gifدیگه هیش کی جز اون تو قلب من نمی شینه!خاک بر سرم شد!! 

آهای!ملـــــــــــــــــــت!بیاین منو بگیرین!من ها*له نو*رو می خوام!می خوام با نورش چراغ خوابمو روشن کنم!شبام بی ستاره شده!به دادم برسید!دیگه خواب و خوراک ندارم!swoon2.gifخونه ش کجاس؟می خوام شبا برم زیر پنجره ش 

 آلت موسیقی(گیتار)شیطانبنوازم و اشک بریزم!می خوام براش شعرای سوزناک بند تُمبونی یاشار قُلیو بخونم....  

خدا حالا با این قلب خسه و شکسه عاشق من چه کنم؟

موسیقی

این پست بی حیاییه! اگه دوس دارین بخونین گناهش گردن خودتون! اگرم خیلی خیلی دوس دارین بخونینش که باید ۵ تا نماز شب+۶ تا نماز وحشت بخونین ،تو رکعت دوم و سومم سوره بقره + آیه ۸  سوره توبه رو بیارین تا کفه گناهاتون سنگین تر ازینی که هس، نشه!  

ممو: بیابرو این تابستونیه یه چیزی یاد بگیر دختر! عاطل و باطل چی کار می کنی تو خونه؟ 

نینا(دختر خاله م):چی کار کنم؟از صب تا شب می رم کار می کنم! 

ممو:خوب برو شنا یاد بگیر! کار که نشد تفریح و هنر! 

نینا: مثلن کجا برم؟یه بار شنا رفتم قارچ گذاشتم،اونوخ واسه خنک کردنم مدام سشوار تو برق بود باد سرد! ،داغون شدم! 

ممو:خوب برو موسیقی یاد بگیر!اُرگی ،گیتاری... 

نینا:آخه آلت شو ندارم ممو جون! 

 

بعدن نوشت:آخه بابا این چه وضعشه؟؟چرا همه تون پستاتونو خصوصی می کنین؟بابا من آلزایمر مُزمن دارم!یادم می ره پسوورداتونو!! ونوسی جان!ببخشید!! من شکر خوردم ،بیا دوباره پسوورد بده!!خوب؟؟

ارثیه

بهش می گن:یا خونه رو یا مغازه رو تخلیه کن!الان 2 ساله حاجی فوت کرده!خانوم جون بهش نیاز داره! اجاره نشینه!بچه دانشگاه آزادی داره!تو که یه دسبند می خری 2 میلیون تومن،اونقدا م بدبخت نیستی!

پوزخند می زنه و می گه:بشینین تا بیاد!گذاشتن براتون! 

می گن:۲۰ ساله همه رو علاف خودت کردی ،پرروگری هم می کنی؟  

۲ دقیقه بعد...

همه می بینن یه چیزی تالاپی افتاد کف اتاق و صدای مغز داد! بعله! طرف باز دندوناش کلید شده و نفسش بالا نمی آد(حالا داره زیرچشی همه رو می پادا!! خنده ش هم می گیره اما زود قورتش می ده).همه تو سر زنون با شیکم خودشونو می ندازن روش:

شونه هاشو می مالن،آب قند تو حلقش می کنن تا یه دفه مث این غرق شده ها که بهشون تنفس مصنوعی می دن و آب از تو گلوشون می زنه بیرون،سٌرفه کنه و نفس خفه شده ش بیا بالا! 

بعدشم مگه کسی دیگه جرات داره حرفی بزنه؟تازه بقیه بین خودشون ،ده،بیس،سی،چهل می کنن ببینن کی بود که آخرین جمله رو گٌف و برن یقه شو بچسبن که باعث و بانی غش و ضعف (مفت خور خان) اون بوده! 

اضافه نوشت:شیطونه می گه برم یه قفل گٌنده بخرم،صاف بزنم رو در مغازه ش و صٌب که اومد کرکره رو بده بالا ،دوباره کٌپ کنه و چپه شه رو زمین و صدا مغز بده هاااااا!شیطان

رًختا رو بکًنین...بهشت در یک قدمی ست

فوق العاده! روزنامه! فوق العاده ! بلیط سفر به جزایر هنولولو  و قناری و گنجیشک و خر و سوسمار!!

بشتابید! بشتابید!سفر با بالاترین امکانات هوایی! با بهترین و نرمترین صندلی ها! با بهترین نوشیدنی ها در حد بلک اند وایت!با بهترین بغل دستیها و همنشینان در حد شکیرا و هیلاری کلینتون! و پزشکان حاذقی در حد جک شٍفٍرد در سریال lost!

سفر با طیاره های (هواپیماهای) توپولف روسی   I  ran! (با آگاهی فاصله بین آی و رن رو رعایت کردم)!

می ترسین؟وا؟چه حرفا؟اتفاقن باید برین اون نوک نوک هواپیما بشینین که وختی در بهشتو باز کردن، نزدیک در باشین که زودتر از همه پیاده شین تو حیاط! 

نه بابا! اینا همه شایعه س!اٍ!! دارم می گم نه!چرا نفوس بد می زنین؟ باز اومدین و نسازین هااا!!

اون جنازه هایی که تو تلویزیون وطن عزیزتر از جونمون نشون داد ،همه ماکت بود!اون نواره که مال جعبه سیاه طیاره بود و تو اخبار موثق(!!) نشون داد م مال خونه دونه بزرگ (ننه جونم) من بود که دایی بزرگم وختی بچه بود از تو  ضبط بیرون کشیده بود! 

وختی رو صندلی نشستین و کمربندو بستین ،فقط کافیه یه نفس عمیق بکشین و اشهدتونو زیر لب زمزمه کنین! فکر بعدشم نکنین!شهیدان زنده اند،ا...اکبر!

رختا تونو بکنین، با طیاره های ایرونی ،بهشت در یک قدمی ست....  

می دونین چیه؟نههههه! نمی دونین!اینا همه از مزایای تشعشعات ها*له نور*ه دیگه!  

پینوشت:خوب چیه؟؟تابستونه،دوس دارم هر روز آپ کنم!

مرد زن نما!!

همیشه دو به هم زن بوده حالا هم هس!  

نه اینکه فک کنین لنگش دراز شده و به همون اندازه هم به عقلش اضافه شده! نه!به نظر من هرچی لنگش درازتر شده عقلشم مث پارچه چلواری که می ندازی تو ماشین رخشویی،آب رفته! 

دخالت تو همه چیو می تونم تحمل کنم! الی دخالت یه آقاپسر ۲۲ ساله رو تو امور زنونه ای که مربوط به مادرش و دونه من می شه و بسیار بسیار زنونه س! 

یکی نیس بهش بگه:  

بچه جان می شه بشینی کشکتو بسابی و به امور زنونه مادرت دخالت نکنی؟به تو چه مربوط که پا میشی باهاش میری جلسه فامیل واسه تقسیم ارث!به تو چه که کی مادرتو دعوت می کنه مهمونی،کی دعوت نمی کنه!به تو چه که کی واسه عروسی، کارت دعوت برای مامانت فرستاده یا نفرستاده!  

به تو چه مربوطه که از ؛مًسود سه کله؛ طرفداری می کنی؟تو می دونی اون چی کار کرده؟می دونی پشت سر همه حرف می زنه؟پشت سر تو هم گفته؟یادت نیس با دونه بزرگ چی کار کرد؟

مساله دیگه ای نبود که تو توش دخالت کنی؟ 

یادته دبیرستانی بودی و سیبیلات از بناگوشت در رفته بود،هر روزبه یه بهانه مث بُزCapricorn، مامانتو می زاشتی تو ساک و می بردی مدرسه: 

(با لهجه یه بچه دماغو بخونین): 

مامان! علی لگد زد تو چونه م!

ننه!تقی بهم گف:یابو! 

موره!نقی بهم گف:زٌلفعلی! 

.... 

حالا واسه ما شدی شاخ؟شدی مادر شناس؟شدی بنیاد امور بیماریهای خاص؟شدی خاله زنک؟شدی آتیش بیاره معرکه؟ 

خوبه حالا همه چیو از هم پاشوندی؟خوبه حالا دیگه هیش کی با هیش کی رفت و آمد نمی کنه؟خوبه خواهری بیچاره ت تنها مونده و کسی نیس باهاش بره بیرون و هرهر کرکر کنن؟girl_cray.gifخوبه حالا عید به عید قوقو جوجو!ساعت ۹ شب که شد مث مرغ می رین جا؟هاین؟ 

خوبه الان روزای تعطیلو گٌ...گیجه می گیرین که چی کار کنین؟ Begging

هرچی باشه تو فامیل همونایی دیگه!اون فامیلتون که آخرشه!هر روز ۳ ساعت تو حمومه و مهمونی که می خواد بیاد،با ریشای تٌنٌک و یکی در میون و کت اتو نشده یه ور آویزون ،می آد! 

آخر همه که میزو چیدن و دارن شام می خورن، پاشو می زاره وسط میز شام می گه:یا الله!ما اومدیم!  

تو هم که نوبری!تو هر جشنی بهت می گن بیا برقص،۱۰ جور ادا اصول از خودت در می آری!و آخرشم نمی آی!ببینم تو دختری یا پسر؟

بیشتر ازین از شماها نباید توقع داش!کله تون پوکه دیگه!پوک!!!Ruminate