عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

پیتزای سوسیس و کالباس

همین پیش پای شما رفتم تو چرکنویسام ببینم چی دارم که امروز آپ کنم و اون در گونی برنجا رو ببندم دیدم به!چه چیز خوشمزه ای دارم براتون:

من پیتزا خیلی دوست دارم...برای همین هر چند وقت یه بار خمیرشو خودم درست می کنم و تو فریزر می زارم و خورد خورد،در می آرم و یا پیتزا درست می کنم یا پیراشکی و نون...

چند وقت پیش،رویا جون تو مطبخش،دستور یه پیتزای 7 دقیقه ای رو گذاشت که آب از چک و چونه این مموی شکمو راه افتاد!

منم دست به کار شدم و خمیر از قبل درست کرده خوشگلمو از فریزر در آوردم و شروع کردم به پخت و پز...دستور خمیر رو هم می تونین از مطبخ رویا در بیارین...

برای دیدن پیتزای نهایی برین رو ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

شهر باستانی حریره و درخت سبز

مخاطب خاص دارد:

به قول نانازی:می بینیم که وبلاگمان دارد خیلی ها را می چزاند!!فضولها تعدادشان زیاد شده است!!پس خفه بمیرید ای فضولهای بی مقدار! که حسادت چشم آدمان چشم تنگ را می ترکاند بدجور!!ما این فضولان را می شناسیم و پیشینه شان را هم می دانیم پس بهتر است دهانشان را هر چه زودتر ببندند!!

درخت سبز و شهر باستانی حریره ،هر دو مقابل همدیگه قرار دارن...

کنار درخت سبز یه مجموعه پارک ماننده که برای پیک نیک خوبه...

اینجا رو این تابلو نوشته تاریخچه شو..

برای ادامه عکسها برین رو ادامه مطلب!

ادامه مطلب ...

Perfume

فیلمهای جدید غالبا" کلیشه ای شدن!خیلی کم پیش می آد که فیلمی منو خیلی درگیر کنه و یا روم تاثیر بزاره...جدیدا" سکانس اول همه فیلمها همه چی رو لو می ده...

اما این فیلم،خیلی مبتکرانه ست و سوژه ش جدید و یه جورایی مخلوط از ترس و خامی و هوش بالای شخصیت اصلی فیلمنامه ست...شاید خیلی هاتون فیلم عطر(پرفیوم) رو دیده باشین...فیلمبرداریش تو سه کشور ایتالیا،فرانسه و آلمان بوده و تام تایکر 3 سال به دنبال هنرپیشه نقش اول می گشته تا به بن ویشا،بازیگر نقش هملت که انگلیسی الاصله بر می خوره...فیلم نامه آماده کلید خوردن بوده اما هیچ کدوم از بازیگرایی که تست دادن،به دل تام تایکر نمی نشستن!

داستان این فیلم متعلق به چند قرن پیشه...گریم بن ویشا،فوق العاده ست...اصلا" نمی شه شناختش!اینجا نبینین که اینقدر خوشتیپ و با نمکه ها!تو فیلم صورتشو خیلی استخونی تر در آوردن و کمی هم ترسناکه...بن چون بازیگر تاتره تونسته نقشش رو عالی درآره...تا این فیلم رو نبینینُ متوجه نمی شین که چی می گم!یه جوری آدم رو می چسبونه به صندلی و میخکوب می کنه...

ژان ببتیس گرانول،علی رغم قیافه مظلوم و تو سری خوری که داره ،هم نابغه ست و هم کمی بی رحم...اون شامه قوی ای داره و به دنبال خلق رایحه های مختلفه تا اینکه راه حلی تو ذهنش شکل می گیره...اون فقط یه هدف داره و برای هدفش تمام موانع رو از سر راهش بر می داره...نبوغ اصلی ژان در آخر فیلم معلوم می شه و همه دهنشون باز می مونه...بهتر بود اسم این فیلم رو می ذاشتن: بوی آفرینش...

توصیه می کنم حتمن ببینین...من خودم تا حالا ۵ بار دیدمش و هر دفعه تو بازی قوی و زیبای بن ویشا و داستین هافمن ُیه چیز جدید کشف کردم...


بن ویشا:بازیگر نقش ژان ببتیس گرانویل

ویارانه 3

من الان دلم می خواد برم تو آشپزخونه م و همینطوری الکی خمیر پیراشکی درست کنم...

آی خدا! این چه وولوولکی بود تو به جون من انداختی آخه! الان من دلم می خواد بپرم تو یخچالمو و هر چی داره رو بیارم بیرون و باهاش یه غذای جدید درست کنم...دوس دارم الان رو اون تخته نارنجیه که خیلی صاف و خوشگله،قارچای گنده خورد کنم...

چی کار کنم خوب؟دوس دارم از پشت میز اداره بپرم برم تو خونه گرم و نرم خودم تا یه عالمه غذای دوس داشتنی درست کنم.بعد ،وقتی همه چیزو گذاشتم رو گاز تا پخته بشه و صدای قٌل قٌل و جلز و ولزشون بهم آرامش بده،جلوی شومینه دراز بکشم و سری جدید قهوه رو ببینم...

دلم داره مالش می رهههههههههههه!ای خدا! من آشپزخونه مو می خوام....من صدای گنجیشکا رو می خوام!!!الان من کوه می خوام...همون کوه قرمز و نارنجی رو که پنجره م به روش باز می شه...دلم می خواد کف آشکوب خونه مو طی بزنم...جارو بزنم!! میز توالتمو دستمال بکشم!اون شلوار خوشگلمو بندازم تو لباسشویی...من بوی مواد شوینده مو می خوام!

دلم می خواد بادمجونا رو دود بدم و باهاش کشک و بادمجون درست کنم!!!به شورم تو یخچال سر بزنم ،ببینم رسیده یا نه!

یکی بیاد منو ببره خونه مون!آی ایهالناس!کسی نبود؟بود؟

خونه زندگی...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اسنک من درآوردی ما

خیلی وقت بود که عکس غذا مذا نذاشته بودم!

این اسنکی که می بینید من در آوردی خودمه...از همون نون تست و کالباس و پیاز و قارچ و پنیر پیتزا و پودر آویشن و سس انار خودمون درست شده!البته همه این مواد می ره تو ساندویچ میکر و رو همدیگه پرس می شه!می دونین دیگه...

غذای خوشمزه ایه و 10 دقیقه ای حاضر می شه...اگه حال غذا درست کردن ندارین و همه موادو آماده دارین،به امتحانش می ارزه...

من برای خوشمزه تر شدنش لای نون تست قبل از ریختن مواد دیگه از سس مایونز گارتن کغویتر که تو قسمت مخصوص سس هایپر استار گذاشته بودن،استفاده کردم...

مخلفات دورشم که می بینین،ذرت و ترشی و بلال کوچیک می باشند!

برای دیدن سٌس برین رو ادامه مطلب!

ادامه مطلب ...

غار کاریز

قرار شد که از جاهای تاریخی کیش،براتون یه گزارش مصور بزارم...

غار کاریز،یه غار دست سازه...یعنی اینکه یه مهندس ایرانی که در حال حاضر مقیم آلمانه،این مکان رو اجاره کرد و به ساختنش مشغول شد.

این غار یکی از جنبه های توریستی کیشه ...یعنی رد خور نداره اگه بری هتلی و این تور رو نذاره برای مسافرا...

اینجا سر در این بناست...اون هم ابوته!!


واسه بقیه ش،برین رو ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

17 again

این فیلم که ساخته بر استیرز ه یه عاشقانه کمدیه که بازی زاک افرون ُ جذابش کرده...زاک افرون ُعلاوه بر تیپ و قیافه توپش بر عکس محمد رضا گلزار خودمون،بازیش هم خوبه...حتما" تو سریال های اسکول میوزیکال که از شبکه امریکا پخش می شد دیدینش!

داستان فیلم در مورد مردی 37 ساله ست که با کلی مشکلات رو به روئه از جمله دعوا با زنی که روزی عاشقش بود و حالا می خواد با وجود داشتن دو تا بچه ازش جدا بشه...

وقتی مایک برمی گرده به دوران تینیجریش فیلم خیلی جذاب می شه مخصوصن اونجایی که...

چیه؟بقیه شو بگم؟اونوقت تمام داستان فیلم لو می ره که!! برین ببینین!از حال و هوای افسردگی درتون می آره...مخصوصن اگه فرض کنین شما هم برگشتین به اون دوران دور...


نقطه های سبز

اینو می خوام خیلی خلاصه شده اینجا ثبت کنم که یادم نره یه روز چقدر از شنیدنش خوشحال شدم...که یه روزی تو زندگی چیز کوچیکی مثل این خبر،چقدر می تونه خوشحالم کنه و انگیزه مو بیشتر...

که یادم نره خدا چقدر حواسش به همه چی هست... که خدا تا پروانه شدن،مراقب و مواظبمه...


داستان دومم هم رفت برای چاپ...

چاپ که شد اینجا می زارمش...

نحوه داشتن و یا نداشتن رمز!

جیگر طلاها! خانومیای خوشگل خودم!

من رمزو فقط به عزیزایی که ایمیلشونو دارم،ایمیل می کنم...

البته این دوستان رو من حتما" باید بشناسم...یعنی یا وبلاگ داشته باشن و آشنا باشن یا آشنای خالی باشن...

شرمنده که به بعضیها نمی تونم رمز بدم!...

در ضمن من رمز رو تو وبلاگ کسی نمی زارم...

اینم بگم که خیلی هم به ندرت رمزی می نویسم...اصلا" سعی می کنم رمزی ننویسم تا شرمنده خواننده های سایلنتم نشم...


قربون همه تون برم...

زت زیاد!!

پینوشت:ستایش جان!من رمزتو گم کردم...