عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

و باز یاد تو...

۳ سال از روزی که یلدای طلانی تو به صبح رهایی رسید٬گذشت...

هر سال شب یلدا دلم می گیره...هوات خود به خود از ضمیر ناخودآگاهم٬بیرون می آد تق تق در می زنه و می آد تو ذهنم...

دلم تنگه!دلم تنگ همه اون روزاییه که تو بچگی ،سر ظهرهای تابستون که پر از عطربرنج و کاشیهای خیس و هندونه خنک بود،تو بغلت بودم و تو بهم می گفتی: دٌتًرٍ بابا!

چند وقت پیشا تو خوابم تو یه دست لباس شیک و سفید ایستاده بودی...

اولش برام دست تکون دادی و بعد محو شدی...

حالا من اینجام...در گوشه ای از دنیای خاکستری...

تک و تنها با یاد تو...

پینوشت:هر کسی از اینجا رد شد و دوست داشت،برای پدربزرگ و مادربزرگم(عکسشون اون بالاست تو هدر...)،فاتحه بفرسته...

بازار ابن بتوته

روز اول که رسیدیم ،دیدن بازار ابن بتوته٬ جز گشتی شهریمون بود و ما خانوادگی یه لیدر داشتیم.یعنی لیدرمون از بقیه مهمانهای هتل کلن جدا بود.

این بازار به اسم یه دانشمند مراکشی نام گذاری شده که لیدرمون می گفت اصالتا ایرانی بوده.

 از اول تا آخر بازار نماد ۷ تمدن بزرگ دنیا رو داشت که از چین شروع می شد و به تمدن اسپانیا یا مصر ختم می شد.

درب ورودی بازار...

ادامه مطلب ...

در پناه تو!

سریال در پناه تو یادتونه؟

مریم افشاری که چادری بود و 3 نفر تو دانشکده هنرهای زیبا عاشقش بودن و دنبالش له له می زدن؟یادتونه منصوری چقدر لج در آر بود و مردک به خاطر دوستش پا روی تمام احساساتش گذاشت و با یه فداکاری الکی گند زد به زندگی خودش و دو نفر دیگه؟اون رامین شوت ملخ رو خاطرتون هست که ناخواسته اطرافیانش رو آزار می داد و چقدر نادون بود!

یادتونه این سریال اولین سریال سنت شکن و عشقی تلویزیون بود و آنچنان مثل توپ صدا کرد که منه فسقله بچه هر یکشنبه شب عین معتادا!! مشقامو می نوشتم و ریاضیامو حل می کردم تا بشینم پای این سریال که از شبکه دویی که اون موقعها برنامه های آبدوخیاریش شهره خاص و عام بود٬پخش می شد!

وقتی دیشب اولین قسمتش رو ساعت ۱۲ از شبکه دو پخش کرد٬یاد خاطرات دوره نوجونیم افتادم!اون موقعها یکی از قیافه اون پسر فضایی خوش تیپه که عکسش رو جامدادیا بود خوشم می اومد یکی از قیافه پارسا فیوزپر!!(ببخشید پیروزفر!)

حالا بعد ۱۵ سال دوباره خاطرات دوران نوجوانی من و احساسات ناب و حسهای خوب٬داره زیر و رو می شه...چون قراره هرشب ساعت۱۲ از شبکه دو پخش بشه!


یادم تو را فراموش...

ساعت 12 شبه...روی کاناپه جلوی تلویزیون دراز کشیدم و دارم فیلم مورد علاقه م رو تو کانال ام.بی.سی.مکس می بینم که فکری به سرعت برق از مخیله م عبور می کنه:انگاری یه کاری اون ته مها تو روزمرگی همیشگی و لیست کارها،جا مونده و من هنوز انجامش ندادم...خوب بذار فکر کنم!

صورتمو که پاکسازی کردم و با صابون مخصوصش شستم.خوب!فشنگ م که تو جاشه و دیگه اون وسط مسطا وت و لو نیست!اونقدر خُرخُر می کنه که انگاری داره خواب 7 پادشاه کارتون موش کوهستانو می بینه...اوممممم...ماشین ظرفشویی رو زدم؟آره...پس  برای فردا یه دوجین لیوان براق و شسته شده داریم...خوب بزار ببینم!در آپارتمان که قفله،آخ آخ!لپ تاب چطور؟نه بابا!اونو که اصلا روشنش نکردم...غذای فردا آماده ست؟تو ظرف کشیدمش؟اوهوم...شومینه چی؟خاموشه؟آره بابا!

وای!پس چی یادم رفته؟هیچی !ولش کن!خیالاته!

آهان!موبایلم...شارژ نداشت...به پریز برق کنار دستم نگاه می کنم،اونم که تو شارژه!پس چی یادم رفته بود؟

ساعت ۱۲/۳۰ ه و من هنوز علت پنهان نگرانیمو پیدا نکردم!بی اختیار از جا بلند می شم و می رم تو تختخواب.کتاب به دست٬یه ربع چرتم می بره و بعد در حال دو دو تا چهارتا کردن و گوسفند شمردن و شمارش معکوس برای به خواب رفتن ،در عین ناباوری و مصیبت یادم می افته که لباسایی که باید فردام بپوشمشون رو تو مایع هاله گذاشته بودم!!!هنوز در نیاوردم پهن کنم و خیس خیس تو حموم دارن به ریشم می خندن!

حواس پرت نوشت:خوب...با این حساب فردا چه گلی به سرم بگیرم؟دو سه دست لباس اداری خیس رو دستم مونده!

سیتی سنتر(مرکز خرید دوبی)

قبل نوشت:اول از همه باید از یه دوست عزیز به خاطر یه شب خیلی خوب تشکر کنم!خیلی خوش گذشت عزیزم!قیمه و سوپ گوشتت عالی بود! دیگه عنقریب بود که از اعتماد به نفس و تعریفاتون  بچسبم به طاق آسمون!تک تکتون رو دوست دارم...

خوب حالا میریم سر اصل مطلب!

سیتی سنتر ازون مرکز خریداییه که جنس خوب و برند مطلوب با قیمت مناسب زیاد داره و می شه ازش خوب خرید کرد.من بیشتر ازش خرید کردم تا جاهای دیگه!

برندهایی مثل زارا و اچ اند ام و دبنهمز(که البته کمی گرونه) و برشکا(من زیاد خوشم نیومد!) که ایرانی پسندن،قیمتهاش خیلی خوبه!

به جرات می تونم بگم قیمت برندهای شناس،اونجا از برندهای دیگه که زیاد برای ایرانیا شناس نیستن ،کمتر و مناسبتر بود!

ما زارا و اچ اند ام رو جارو کردیم و از دبنهمز هم خریدی کردیم که واقعا" راضی بودیم!!

فروشنده های زارا بیشترشون فرانسوی و تایلندی بودن...یکیشون که می گفت اگه ژانویه بیای،همه جنسامون 70 تا 75 درصد،آف می خوره که البته اون موقع های سیزن دوبیه همه می ریزن برای خرید و قیمت بلیط و هتل از اینی که هست بالاتر می ره!اگه اونجا جا نداشته باشی،در هر دو صورت فرقی نمی کنه!یه مبلغ باید خرج کنی...

اینجا رو به روی هتل ما و ساختمون سیتی سنتره...

برای دیدن بقیه عکسهای مرکز خرید رو "بقیه ش "کلیک کنید...


ادامه مطلب ...

فیلم!

خوب...!خوب!این هفته معرفی فیلم نداریم...چون چند تا فیلم جدید گرفتم و هنوز ندیدمشون!باید سر فرصت بزارم ببینمشون و بعد در موردشون بنویسم...

قول می دم اون وسط مسطا و لحظه های شلوغ زندگی و کارم٬تا آخر هفته دیگه اون دی وی دی پلیرو به کار بندازم و خاکاشو بتکونم و اینارو ببینم...

می دونین الان چی می چسبه؟

الان می چسبه بپری رو کاناپه خوشگل و راحت جلوی تلویزیون٬یه ماگ بزرگ نسکافه داغ بزاری کنار دستت بعد دی وی دی غرور و تعصب با بازی کیرا نایتلی رو بزاری تو پلیر و دکمه پلی رو فشار بدی!

اونوقته که کلی حظ می بری و یه بعدازظهر پاییزی و سرد تبدیل می شه به یه روز مطبوع که آرامشش اند همه آخر هفته هاست!

مزایای هورمونهای گاطی...

بعضی وقتا این دوره قاط زدگی هورمونی همچین بد نیستا!باعث می شه افقهای جدیدی پیش چشم آدم باز بشه!بعضی وقتا یه خلاقیتهایی به مغز آدم هجوم می آره که آدم از وجودشون بی خبر بوده و خیلی هم به درد بخورن...

دقیقا مثل دیشب،وقتی داشتم بسته های مرغ رو تو فریزر جا به جا می کردم،یه دفعه تو ذهنم یه مدل رقص هیپ هاپ طراحی کردم که خیلی هم خوب از آب در اومد!

آخه بعدش امتحانش کردم...!حالا حسابشو بکنین من دیشب ساعت 9 ،داشتم با چه انرژی ای هد می زدم و اینا...

پینوشت:واسه اینکه از حرفهای دیگر جلوگیری شود،یه نکته اینکه بنده تو این زمینه چند تا پیرهن پاره کردم و بلتم! و دیگه اینکه در کیسه برنجا رو می بندم!


منوبار خوشمزه هتل(دوبی)

قبل از اینکه بریم سر اصل مطلب،یه توصیه عطری دارم!

خانومای باردار ادامه مطلبو(بقیه ش) باز نکنن!اگرم باز کردن و هوس کردن و اتفاقی افتاد،پای خودشون!

اینجا نمای کلی رستوران هتله!اون تهو می بینین؟هم سالاد باره و هم نون بار!موقع صبحانه و ،حدودا" 10 تا 15 نوع نون تو سبدهای مختلف بود و موقع ناهار25 نوع سالاد!اونم از نوع متنوع و خوشمزه ش!

ادامه مطلب ...

محل اقامت ما در دوبی

صبح اول هفته تون متعالی...

قرار بود از مسافرتمون به تفکیک بنویسم...امروز می خوام از هتلمون بگم که واقعا" لوکس و شیک و بی نظیر بود.سرویس دهیش عالی و پرسنلش گل بودن!اونقدر مهمون نواز بودن و احترام می زاشتن که آدم خجالت زده می شد.هر چی که می خواستیم،ظرف دو دقیقه حاضر بود و روز و شب هم معنا نداشت...

به نسبت هتلهای آنتالیا که تو همین رده هستن،هتلهای دوبی از نظر شیکی و تمیزی و غذا خیلی بهترن!

برای دیدن بقیه عکسها روی "بقیه ش" کلیک کنید...

ادامه مطلب ...

The Others

فیلم دیگران محصول سال 2001 ه و الساندرو آمنوبار اون رو کارگردانی کرده.

این فیلم در زمره ژانر وحشت-روانشناختی به شمار می آد و بازی بی نظیر نیکل کیدمن،اون رو باورپذیر و نفس گیر کرده...این فیلم به راحتی تا سکانس آخر رو صندلیت میخکوبت می کنه و به شدت تامل برانگیزه.نیکل کیدمن برای بازی تو این فیلم جایزه گلدن گلاب رو نصیب خودش کرده و در جشنواره بفتا ی انگلیس نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن شده. همچین این فیلم بدون اینکه حتی یه کلمه اسپانیایی توش صحبت بشه،برنده جایزه فیلم اسپانیا،گویا، شده.

شاید خیلیهاتون این فیلم رو دیده باشین چون همین چند وقت پیش از تلویزیون وطنی هم پخش شد...اما دیدن این فیلم به زبان اصلی یه چیز دیگه ست...

داستان فیلم مربوط به بعد از جنگ جهانی  دومه و ماجرا از تنهایی یک مادر و دو فرزندش تو خونه ای بزرگ و درندشت و قدیمی شروع می شه و اتفاقات خاصی بیننده رو به دنبال خودش می کشونه و گاهی وحشتزده می کنه...

توصیه م اینه که این فیلم رو ببینین و از نبوغ کارگردان و نویسنده ش لذت ببرید...

این تعطیلات گاه و بیگاه و با مناسبت و بی مناسبت هم خوش!

کاش نوشت:ای کاش حداقل شماره موبایلشو داشتم و اینقدر دلهره نداشتم...