عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

The Reader

فیلم کتاب*خ*وان بینظیره چون به دست یه کارگردان ماهر و بینظیرتر ساخته شده به نام استفان دالدری ،و محصول سال 2008 ه.

چند جایزه اسکار برده و به خاطر متفاوت بودن و تم جدیدی که داره،جوایز متعددی برده.برونو گنز نقش پسر بچه 16 ساله ای رو بازی می کنه که در عنفوان جوانی و تحت احساسات شدید و غلیظ نوجوونی به زن جوانی بر می خوره که زیباست و جذبه خاصی تو رفتار و نگاهشه...

نقش زن جوون 35 ساله رو کیت وینسلت معروف که چهره کلاسیک و خوشگلش زبانزد اهل هالی ووده بازی می کنه...

تم داستان فیلم،هم عشقیه و هم نیست...بیشتر تلخه!و به موشکافی فاجعه ای می پردازه که بعد از جنگ جهانی دوم به دست نازیها در آلمان اتفاق می افتاده و صدها زن یهودی در کلیسایی زندانی و سوزانده می شن...

توصیه من اینه که اول در مورد این فیلم تحقیق کنین و بعد ببینینش...بعضی وقتا خوبه آدم یه کم از تاریخ آلمان و اینکه چرا هیتلر یهودی ستیز بوده،بدونه...

کتاب نوشت:فردا دارم می رم به قلب باغ کاغذی!هوراااااااااااااااااا!یعنی فقط دلم می خواد وسط اون همه کتاب و رمان و نویسنده؛غلت بزنم و برقصم و برقصم...منتظر یه لیست خفن و گزارش خفنتر از نمایشگاه کتاب امسال باشین!!

حجم عشق(شاید به درد خیلی از مجردا بخوره!!)

در پی پست پایین می خوام یه چیزایی رو از تجارب شخصی خودم بهش اضافه کنم...

اینا نظر شخصی منه...هر کسی هم قبول نداره نظرش محترمه و به جای خود...

اول اینکه عشق لازمه شروع یه زندگی مشترکه! باید دوست داشته باشی تا بتونی تحمل کنی...

به نظر من عشق و عاشق شدن هر کدوم یه نُرم و حجمی دارم که باید رعایت بشه...البته می دونم که عاشقی حد و مرز نداره و طرفی که تو عشق کسی غرق می شه ُ کنترلش رو از دست می ده و از هر فرصتی برای بافتن رویا استفاده می کنه و همه چیزش تو معشوق خلاصه می شه...اما حجم عشق نباید اونقدر زیاد باشه که تمام وجودتو بگیره و قدرت تصمیم گیری رو ازت سلب کنه.

چه بسا تو اون لحظه که مستاصلی و عاشق اگه کنترل روی حجم عشقت نداشته باشی و رفتاری ازت سر بزنه که بعدها با فکر کردن بهش غرورتو بشکنه و یه چوب بشه تو سرت ُچیزی جز پشیمونی سراغت نمی آد و همیشه تو حسرت انجام یه رفتار مناسب تو اون برهه از زمان می سوزی.

همیشه باید معقول رفتار کرد...حتی تو شرایط بحرانی!چون بعدها که زندگیتو مرور می کنی ُ عذاب وجدان سراغت نیاد و انگشت حسرت به دندون نگزی!

برای بقیه مطلب روی بقیه ش کلیک کنین....

ادامه مطلب ...

نیلوفرانه...و تبریک!

عزیز دلم...من خیلی شرمنده م که به خاطر مشغولیت ذهنی و مشغله کاری اون پستت رو دیر دیدم...

چون نمی تونستم برات نظر بزارم و نظرم رو ثبت نمی کردُ برات تو ادامه مطلب یه چیزی نوشتم که بخونیش خانومی...

پینوشت:مخاطب خیلی خاص دارد...

پینوشت۲:شاید به کار خیلی از نامزدا و دخترای در شرف ازدواج هم بیاد...

ادامه مطلب ...

نی نای نانای نـــــــــــــــــــای

خوب خوب...چه خبرا؟

حال دارین یه آهنگ خوشگل گوش بدین؟؟خیلیا نمی تونن از اینجا دانلودش کنن،اما من از رو نمی رم...بازم برای این هوای بهاری،واسه اینکه همچین روحتون قلنبه شاد بشه،این آهنگا رو می زارم واسه دانلود...


امیر تتلو:  یکی بهش زنگ بزنه


ایمی روسوم: Being too long (خیلی زیباست...ووکال می خونه و حس بهاری داره...)

 

25th band: از من نگذر....

کیک ژامبون

ابو زیاد کوکو دوست نداره...اما وقتی براش کیک ژامبونو درست کردم...خیلی خوشش اومد و برد محل کارش و اونجا همه ریخته بودن سرش و هر کی یه برش ازش برداشته بود...طوری که چیزی برای ابو نمونده بود...

دستور این کیکو از مامی سایت یعنی این لینک در آوردم...خیلی هم ساده ست و سریع آماده می شه! از پنیر پیتزا هم می تونین برای درست کردن سسش استفاده کنی چون مزه شو عالی می کنه...نوش جونتون!

پینوشت:نوش نوش جونم!خواهر گلم...می دونم که همیشه اینجا رو می خونی...به خاطر همه چیز ممنون..!مثل بچگی هامون دوست دارم...انگار دیروز بود که با هم تو حیاط خونه دونه بزرگ،روی کاشیهای نمدار و خوشبوی تابستونی می دوئیدیم و آلبالو می خوردیم و فرزوزو رو اسگٌل می کردیم...!یاد بچگی هامون شاد...تو هنوزم برای من همون نوش نوش کوچولویی که باید ساندویچ رو تیکه تیکه کنم و دهنش بزارم...


برای دیدن کیک نهایی برین رو ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

The Gift

فیلم استعداد یا همون گیفت،رو بیلی باب ترونتون(شوهر سابق آنجلینا جولی) با الهام از تجربه های شخصی مادرش نوشته و توسط سام ریمی در سال 2000 کارگردانی شده.

نقش آفرینان این فیلم،کیت بلانشت،کیانو ریوز جون(!!)، و هیلاری سوآنک و کیتی هولمز(زن فعلی تام کروز) هستن که هر کدوم به جز کیت بلانشت که هنرپیشه نقش اصلیه،نقشهای کوچیکی دارند.

داستانش بسیار تاثیرگذار و البته کمی ترسناکه.در مورد یک زن میانساله که استعداد عجیبی تو پیش بینی اتفاقات آینده داره و همین مساله باعث می شه که پرده از راز یک قتل مرموز برداشته شه.

این فیلم خیلی با منطق و درست جلو می ره و مثل فیلمهایی از این ژانر،اغراق و خون ریزی بازی نداره!

فیلم نوشت:من موقعی این فیلم رو دیدم که خونه نوش نوش اینا بودیم!!فرداش هم جمعه بود و چراغها رو هم خاموش کرده بودیم!!اونم کی؟؟ساعت 12 شب!(البته چیبس و ماست نذاشته بودیم وسط!فقط قهوه می خوردیم!!)وسطای فیلم که یه کم داشت وحشتناک می شد و من داشتم کم کم کٌپ می کردم،وقتی سرمو چرخوندم ببینم بقیه در چه حالن،دیدم هی وای من!! بقیه چپ و چوله و چنجه خوابیدن و نصفه شبی فقط منم که دارم پس می افتم!

ژست باران...

دیروز همراه رگبار  تند و درشت بهاری،زیر آسمون خدا،تو خیابون بلندمون قدم زدم و قدم زدم..شدم خیس آب...

می دونستم که  فقط یه روپوش و تاپ تنمه و کفشام تابستونیه...می دونستم که بی توجه به همه آدمایی که با تعجب از کنارم رد می شن،دارم تو یه خیابون سبز سبز  با درختایی که جوونه هاشون به رنگ کاهوئه، و انتهاش به بلندای زندگی من می رسه، قدم می زنم و قدم می زنم.می دونستم که ممکنه سرما بخورم...می دونستم که کیف کتون سفید و محبوبم شده کیسه آب...

اما..نمی شد...نمی تونستم که از رفتن و بارون بگذرم...!آخه من همیشه اهل  گذشتن و بارون و رگبار و آسمونم...و شیشه موسیقی همیشگی خوابهای منه...

برای بقیه عکسها برین رو ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

لباس پرچم شده!

ساعت: 9 شب...

مکان: پنجره اتاق خواب

موقعیت : ممو و ابو  یه ملافه رو سرشون کشیدن و از پنجره  تا کمر دولا شدن ،ببینن تو حیاط  مجتمع بغلی چه خبره!

حالا چه خبره؟؟ مدیر ساختمون مجتمع بغلی با همسایه  بی شخصیت و پرروی همون مجتمع سر پارکینگ  دعواش شده و دارن گیس همدیگه رو می کنن پنبه!

ابو:بسه دیگه بریم تو!
ممو: نه!بزار ببینم آخرش چی می شه!یه  تجربه ای چیزی بیندوزیم!!

ابو: اٍٍٍ  اٍ! ممو!اون چیه تو بالاکن طبقه پایینی افتاده؟

ممو: چه می دونم...لابد یه تیکه لباسه...

ابو: نه عزیزم! لباس زیره!

ممو:

ابو: چقدر آشناست!! یه تیکه از ست من گم شده ها...حواست هست؟؟

ممو: هاین؟ نکنه...مال توئه!!

ابو: مگه بیرون پهنش کرده بودی؟

ممو: آره!حالا اونجا چی کار می کنه؟

ابو: لابد پرواز کرده...100 دفه گفتم این پرچم ،بیرقا رو بیرون پهن نکن!!زشته!! حالا خودت برو ازشون پس بگیر!!

 

ای مرد فروردینی من...

ای فروردینی خان رییس که مدیرت منم!!! ای ابوی گوش پلاستیکی  که بعضی وقتا قاط می زنم از دستت!! ای شوهر با جنم که اینقدر سرعت عملت بالاست و در عرض 2 دیقه تموم خونه رو از اون همه ریخت و پاشی و پخش و پلایی روز جشن در می آری و  می کنی دسته گل!

ای ابو  لوس  من!که به خاطر اینکه موبایلمو جا گذاشته بودم و تا ساعت 7 شب تو مرکز خریدا  واسه خودم،دلی دلی می کردم و  بی خیال یه طبل بی عاری گرفته بودم دستم و  می کوبیدم روش!! و تو نشسته بودی تو خونه و گریه می کردی  و فکر می کردی من مردم!! و تا  کلید انداختم و  اومدم تو ، دیدم چشمات خیسه...

تولدت مبارک...

پینوشت: دست همه تون درد نکنه گلای من...پایه های بترکون!!شما ها در نوع خود بینظرین... خیلی خوش گذشت!یک شب به یاد موندنی که می گن همین بود! همین...

Million Dollar Baby

این فیلم ساخته کلینت ایستوود،سلطان فیلم سازی هالی ووده و محصول 2004 ه که طبق معمول خود کلینت ایستوود هم تو اون نقش داره...هیلاری سوانک که با بازی تو این فیلم از گمنامی به شهرت رسید،اونقدر تو نقشش خوب فرو رفته و جا افتاده که بیننده رو انگشت به دهن می زاره...ناگفته نماند که هیلاری اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن رو به خاطر بازی تو این فیلم از آن خودش کرده...و با گریم سختی که داشته به راحتی از پس نقشش بر اومده!

برعکس فیلمایی که معرفی کردم،این فیلم تمش عشقی نیست و اجتماعیه...یه جورایی دیدنش به احساسات و عواطف آدم یه تلنگر می زنه و اگه آدم حساسی باشی ،دلت رو می لرزونه...!

تلاش یه دختر سخت کوش رو نشون می ده که با پشتکار می خواد یه بوکسور حرفه ای بشه اما...

پیشامد و حادثه و اینکه یه اتفاق ساده چقدر می تونه تو زندگی آدمها و سرنوشتشون تاثیر بزاره،تو این فیلم حرف اول رو می زنه...

اگه فکر می کنین، با دیدن یه همچین فیلمایی اذیت می شین،نبینینش که در اون صورت!!! از لذت دیدن یه فیلم هنری،محروم شدین!