عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

ژست باران...

دیروز همراه رگبار  تند و درشت بهاری،زیر آسمون خدا،تو خیابون بلندمون قدم زدم و قدم زدم..شدم خیس آب...

می دونستم که  فقط یه روپوش و تاپ تنمه و کفشام تابستونیه...می دونستم که بی توجه به همه آدمایی که با تعجب از کنارم رد می شن،دارم تو یه خیابون سبز سبز  با درختایی که جوونه هاشون به رنگ کاهوئه، و انتهاش به بلندای زندگی من می رسه، قدم می زنم و قدم می زنم.می دونستم که ممکنه سرما بخورم...می دونستم که کیف کتون سفید و محبوبم شده کیسه آب...

اما..نمی شد...نمی تونستم که از رفتن و بارون بگذرم...!آخه من همیشه اهل  گذشتن و بارون و رگبار و آسمونم...و شیشه موسیقی همیشگی خوابهای منه...

برای بقیه عکسها برین رو ادامه مطلب...

هن و هن کنون تا به خونه برسم،بارون بند اومده بود...خیلی اتفاقی که پنجره بالکن رو باز کردم،بدیعترین منظره دنیا جلوی چشمام جون گرفت و تو ذهنم برای همیشه حک شد...

یه رنگین کمون خوشگل و بینظیر و شاد خم شده بود روی برج میلاد و مثل یه بالرین رنگ و وارنگ قوس زده بود رو سقف آسمون...از اینطرف تا اونطرف...با هر هفت رنگش...داشت خودش رو به رخ  این شهر دود آلود می کشید...

می بینینش؟

اون هاله بنفش خوشرنگ رو می بینین؟


 

مهمونی نوشت: عزیزم...به خاطر همه چیز ممنون!از اینکه می بینم مثل اون وقتا دوباره خنده رو لبت نشسته،حظ می کنم...همه چیز عالی بود...فقط من بازم می خواستم از  اون رولتات بخورم  که دیگه روم نشد...

نظرات 26 + ارسال نظر
سایه چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 11:39 http://didarema.persianblog.ir

ووووی چه عکسایی . اره دیروز واقعا هوا معرکه بود حتی من سرمایی ام داشتم کیف میکردم

ستاره چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 11:55 http://www.twolover.com

وااااااااااااااااااااو چه قشنگ
عاشق بارونم

پریسا اُدیسه چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 11:56 http://odiseh.persianblog.ir/

سلام این آدرس جدیدمه.
http://odiseh.persianblog.ir/

به روی چشمم...

بی نشان چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 12:11 http://moyolei.persianblog.ir

آخه من همیشه اهل گذشتن و بارون و رگبار و آسمونم...
خیلی عالی بود . ممنون از اینکه حس خوب بارونی بودن رو منتقل کردی . خوش باشی

ممنونم عزیز دلم...

دخملی چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 12:59

مموووووووووووووووووو دختر مگه ما با هم تعارف داریم اخه ؟! وای از دست تو ...
ممنون خانمی که اومدین ....
اماممو بین این خنده و اون خنده زمین تا اسمون فرقه ...‌

حالا چرا می زنی؟؟؟
می دونم عزیزم...

زهرا چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 12:59 http://Zizififi.persianblog.ir

چه زیبا بوده این رنگین کمونه...خیلی وقت بود دیگه تو این شهر دود الود ندیدم رنگین کمونی

المیرا چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 13:01

نمیدونم چرا برایه مردم ما عجیبه زیره بارون بدونه چتر راه رفتن؟ولی این لذت رو هیچ وقت نمیخوام از دست بدم.حتی به قیمته نگاههایه عجیب

دقیقن!

دخملی چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 13:18

خوب عصبانیم از دستت!
حالا چشم بچه ات چپ بشه من چی کارکنم ؟
یه شب درست میکنم میایم خونه تون ... قول میدم !

آخ جون!!‌دستورشو بدی خودم واسه همه تون درست می کنممممممممممم!

دخملی چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 13:33

الهییییییییی . به زودی زود میزارم تو وبلاگ خانمی

آبانه چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 13:57 http://abaneh.blogfa.com

چه عکس قشنگی شکار کردی دوستم ...

من:مجی چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 14:02 http://www.minevisam123.blogfa.com/

منم این رنگین کمان رو دیدم /

یادم باشه هر وقت یه زیبایی دیدم مطمئن باشم دارم توی صورته تو نگاه میکنم چون حتما تو هم از زاویه ای دیگه داری به همون زیبایی نگاه میکنی.

عزیزیمی....مرسی خانومی...ژس هرچی من می بینم تو هم می بینی...

دزی چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 14:05

چقدر زیبا
منم دیروز موش آب کشیده شدم

می می چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 14:48

سلام عشخم. مرسی که با عکسای خوشملت ما رو هم توی اون زیبایی شریک کردی
خیلی نانازی خوشحالم که دیدمتون

قربونت برم...منم همینطور...

رونالی چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 14:57

عکسها عالی بود
چه رنگین کمونی
وای خیلی به بیرقاتون خندیدم

افسون شده چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 15:12

واااااااااااااای چه عکسایییییییییییی

اطلسی چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 19:46

رویایی بود عکسات

عزیزمی...

بانو چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 20:34 http://mymindowl.persianblog.ir

ممو می دونی این پنجره خاطراتت شده جزوی از خاطره همه ما... یه جورایی باهاش انس دارم..
چه قشنگ از رنگین کمون عکس انداختی... چقدر خوشگله...
این چند روز هوا عالیه...

جدی می گی؟؟چه خوب...ببین این وبلاگ چه می کنه!! انگار از پنجره اتاق من می تونین همه چی رو ببینین!!تجربه هامون مشترکه...

آنه پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 08:14 http://a

پستهای زمان نامزدی واین حرفهات از چه تاریخی هست من که نتونستم پیداشون کنم . اصلا چیزی نوشتی ؟
خیلی دلم میخواست میشد باهات حرف بزنم تو پست یک گزارش کوچیک نوشتم

قربونت برم عزیزم...حتما؛...نامزدی من مال ۳ ساله پیشه خانومی...همه شو خصوصی کردم...همون اوایل نوشتنمه...البته من روزانه نمی نویسم...و وقایع رو شرح نمی دم...چون روزانه نویسی رو اصلا؛ دوست ندارم!!

آنه پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 08:15 http://anee.blogfa.com

میثمک پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 11:30 http://meysamak.blogfa.com

سلام

یکی شما خجالتی هستی یک من!!

کاری نداشت که! میگفتی یکی دیگه واست از اون رولتا ور میداشت!!

امی شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 06:07 http://weineurope.blogsky.com

تست

امی شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 10:15

سلام عزیزم
ببخشید من نمی دونم سرم شلوغ بوده رمز رو بهت دادم یا نه؟ آخه فکر کنم گفته بودی توی وبلاگت بذارم اما نمی دونم گذاشتم یا نه؟ چون من برای همه ایمیل زدم

ممنونم عزیزم...

آبانه شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 11:43 http://abaneh.blogfa.com

به به ممویی چه غذای خوشمزه ای

بانو شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 12:47 http://mymindowl.persianblog.ir

حالا حامد کوکو دوست داره... اما ژامبون دوست نداره...
ولی معلومه خوشمزه است...
نوش جونتون...
خصوصی داری...

دیدمش عزیز دلم...اینو درست کن! خیلی خوشمزه ست...

خورشید و جمشید شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 13:50

من اون کوکو رو میخوام تو همش چیزهای توپی درست میکنی قبول نیست من دوست دارم اون کوکو رو خوش بحال ابو

بیا برات درست کنم دوستمممممممممم!

نیلوفر یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 16:13

وایی ممو جونم نترس فکر نکنم اون زن ۳۰ ساله ای باشه که تو میخوندی
قبل از سال ۸۸ فوت شد
اسمش نگار بود بعدش هم تا همین ۱ ماه پیش مادرش توی وبلاگ دخترش مینوشت.
انشاله که دوست تو سالم باشه عزیزم

ایشالا...حالا زن سی ساله چی شد که فوت کرد؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.