عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

جدایی...

 

همیشه همینطوره! وقتی به یه چیزی عادت می کنی و قرار باشه ازش دل بکنی،بیشتر از قبل بهش می چسبی و ول کن نیستی...

وقتی مدت زیادی باشه که باهاش بودی و چند ساعت از زندگیت بهش گره خورده باشه،دل کندن هر روز سخت و سختتر می شه.مخصوصا اگه بدونی،یه مدت معینی وقت داری تا ببری و بری و دیگه چیزی به پایانش نمونده!هر چند که همین چند وقت پیش خدا خدا می کردی،زودتر این دوره هم تموم شه و تو بری و از شرش خلاص شی...

اما حالا که وقت جدایی رسیده،یه چیزی مثل سنگ تو گلوته و یه چیزی روی قلبت سنگینی می کنه.

مثل پختن آشی می مونه که براش کلی زحمت کشیدی و خودت رو به دردسر انداختی و حالا که خوب جا افتاده و عطر سبزی و سیر همه جا رو برداشته،اونقدر ازش چشیدی و لذت بردی که داره ته می کشه و تموم می شه و تو این رو نمی خوای! اصلا"!

ادامه مطلب ...