عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

روزهای زندگی...

یه روزایی هست که اینقدر حالت خوشه و همه چیت منظمه که دلت می خواد تا آخر دنیا فریاد بکشی از خوشی...

اما یه روزایی هم هست که همه چی در نظرت تیره و تاره...

یه روزایی هم هست که همچین بی تفاوت و بدون تغییر می گذرن که حسابی حوصله ت رو سر می برن!

یه روزهایی هم هست که حس می کنم فکر و خیال زیادی می کنم و سرم می شه اندازه یه کوه!

یه روزی مثل امروز که بنده همه کارهام رو کردم و منتظرم تا موعد سونوی آخر...

ویراستاری هم داره تموم می شه و اون یکی پروژه هم رو به اتمامه...خدا کنه تا روز واقعه بتونم تمومش کنم...

خلاصه که زندگی درگذره و روزهای زندگی آدم هیچوقت مثل هم نیست...

بعضی وقتا اینقدر پره که نمی دونی چی کارشون کنی و بعضی وقتا اینقدر خالی که نمی دونی چه جوری پرشون کنی!

خلاصه اینکه این انتظار معلوم نیست کی می خواد به سر بیاد...

خسته شدم!!!

دوست نوشت:از عزیزان دلی که تو خصوصی بهم لطف دارن،کمال تشکر رو دارم...شرمنده که نمی تونم به تک تکتون جواب بدم...مهناز عزیز!هر موقع موعدش بشه در مورد سوالی که پرسیدی خبر می دم...راستش خودمم نمی دونم!!