عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

مراکز خرید در آنتالیا

خوب...قول داده بودم از مراکز خرید هم بگم...زنبیل ممبیل و ساکای خریدتونو بردارین که می خوایم راهی شیم...

اینجا یه مرکز خرید بزرگه که نزدیک ترا سیتی تو لاراست...البته یه رستوران شیک هم داره...

جنسهای این فروشگاه،مدل "یکی بخر ،دو تا ببر" بود...و الحق که کیف و کفشای شیکی داشت...قیمتهاش به نسبت اینکه برند ترک بود،خوب بود...یعنی از 30 لیر به بالا بود!مثلا" اگه یه کفش 80 لیری می گرفتی،می تونستی یه جفت دیگه هم مجانی ببری که اون موقع جفتی 40 لیر برات آب می خورد و این به صرفه بود!

برای دیدن بقیه عکسها و توضیحات رو "بقیه ش" کلیک کنید...


ادامه مطلب ...

Stigmata

استیگمتا یا همون زخمهای عیسی مسیح عنوان یک فیلم خاصه به کارگردانی روپرت واینرایت و محصول سال 1999 ه.

پاتریشیا آرکت،بازیگر نقش اصلی این فیلمه که یه زن جوون آرایشگره که مٌلحده و به خدا اعتقادی نداره!اون بعد از خوندن یه دعای مخصوص که بین کاتولیکها به روزاری معروفه،دچار این زخمها می شه...زخمهای عمیقی که روی بدنش تو زمانهای مختلف ظاهر می شه و اون رو زجر می ده...

بعد از به وجود زخم روی مچ دستهاش،وقتی به دکتر مراجعه می کنه،دکترها با تعجب تو درمانش احساس عجز و ناتوانی می کنن...

این فیلم بسیار زیباست...نه از عشق و رمانس خبریه نه از خیانت و زیر آب زنی...یه چیزی تو مایه های فیلم پرفیومه...

این فیلم شاید خیلی به فکرمون بندازه و کمی ضمیر ناخودآگاهمون رو قلقلک بده...

توصیه م اینه که اگه حتی یک روز شده،  به روحمون بپردازیم و بعد از دیدن این فیلم کمی به ذاتمون فکر کنیم...

ب مثل بودن...

امسال بازم می خوایم مهمون خدا بشیم...خدایی که هست اما بعضی وقتها بودنش خیلی کمرنگه...

بیاین دستامون رو بالا بگیریم و با هم دعا کنیم که امسال سالی پر از فراوونی و نعمت باشه!

بیاین با هم دعا کنیم عدالت فقط تو قصه ها نباشه...

بیاین به خدا بگیم این همه آدمو تو این سرزمین به حال خودشون رها نکنه...

بیاین از خدا بخوایم که قلبهامون رو صاف کنه و هیچ نقطه سیاهی توش باقی نزاره...

بیاین برای کودکانی که تو روزهای دور آینده می خوان تو این مرز و بوم متولد بشن٬دعا کنیم...از خدا بخوایم که که تو این دنیای پر از خون و جنگ و پلیدی روحهای نازکشون رو در پناه خودش بگیره و نزاره خراشیده بشه!

ادامه مطلب ...

بازار قدیمی و اسکله قایقهای کوچک

این عکس رو قبلا" دیدید...اینجا سمت چپ نماد میدون جمهوریته که پایینش بازار قدیمی و اسکله قایقهای کوچیکه...و غضنفری که بلیط رفتینگ و بالن می فروشه...

برای بقیه عکسها رو کلمه ؛بقیه ش؛ کلیک کنید...

ادامه مطلب ...

زلال که باشی...

می دونین آدم باید صاف باشه مثل اشک چشم٬ مثل یه تیکه ابر...باید زلال باشه تا براش خوب پیش بیاد و به خوشبختی برسه...

قلبهای سیاه هرگز به نتیجه و خوشبختی نمی رسن!ممکنه در وهله اول ظاهرا؛ به همه چیز برسن و خر مراد رو سوار باشن و آدمای اطرافشونو برنجونن و براشون هیچ مشکلی پیش نیاد اما بعدها یه جایی تو زندگی خدا چنان گره ای به زندگیشون هدیه می کنه که حتی با دندون هم نشه بازش کرد!

من نمونه عینیش رو خیلی نزدیک به خودم لمس کردم...

به قولی:

زلال که باشی٬مهتاب در توست...

موبیدیک!بزرگترین کشتی تفریحی کٍمٍر

بار و بندیلتونو ببندین که داریم می ریم رو کشتی...

قبل هر چیز بریم سر اصل مطلب که همون موبیدیک جون خودمون باشه!

اینجا اسکله ایه که کشتیهای مختلف تفریحی کناره می گیرین و مسافرها رو سوار می کنن و حدود ۵ تا ۶ ساعت٬ روی دریا می گردونن و همه روی عرشه می رقصن و می خورن و خلاصه حالی به حولی...

می بینین؟این کشتی رو شبیه کشتی دزدای دریایی درست کردن!من که عاشقش بودم!

برای دیدن یک دو جین عکس توپ!رو کلمه؛ بقیه ش؛ کلیک کنید!


ادامه مطلب ...

مرکز شهر و میدان جمهوریت

خوب...امروز بیاین با هم بریم مرکز شهر...

اینجا میدان جمهوریته که مرکز آژانسهای توریستی و تهیه بلیط کشتیهای تفریحی و رافتینگه!یکی اینجا بود به نام غضنفر!! که تمام بلیطها رو می فروخت با قیمت مناسب...

برای ادامه عکسها رو ؛بقیه ش؛ کلیک کنین...


ادامه مطلب ...

آکوآ پارک(پارک آبی آنتالیا)

الان که دارم براتون از این پارک می نویسم،ذوقم داره می ترکه...

کله صبح شنبه هفته پیش با وجود خستگی مفرطی که شب پیشش داشتیم از جا بلند شدیم  و ساکامون رو بستیم و با دٌلموش،راهی پارک آبی شدیم که نزدیک هتل ددمان و  بعد از ترا سیتی تو منطقه لارا بود...

اینجا رو با تور نرفتیم...چون قیمت ترانسفر و ناهار و ورودی پارک روی هم نفری 80 دلار می شد 

که زیاد بود بنابراین ما لیدرمون رو پیچوندیم و همت کردیم و خودمون جاش رو شناسایی کردیم و نفری 40 دلار به نفعمون شد!


اینجا سردر آکوآ لنده...و دقیقن بغلش هتل ددمانه که یه شب شام رو مهمون همین هتل بودیم...


برای بقیه عکسها رو بقیه ش کلیک کنید...

ادامه مطلب ...

سفر به آنتالیا(نگین کشور ترکیه)

به به!باد آمد و بوی وبلاگ و دوستای وبلاگی آورد...

اول از همه خواننده های گلم،به خاطر اینکه به من رای دادن و اینجا بین 3700 وبلاگ حائز رتبه عالی و جز 25 نفر اول شدم ،تشکر می کنم...هر چند که حق خیلیهای دیگه هم بود که رتبه بیارن و ...هیچی ولش کن!

غرض از غیبت کبری این دفعه ،سفر به آنتالیا بود که خدارو شکر به بهترین نحو حاصل شد و ما از بس که ترکوندیم،دیگه وقت کم آوردیم...

تا الان به جرات می تونم بگم این بهترین سفر زندگیم بود و تا حالا اینقدر فشرده و ام پی 12 ،تفریح نکرده بودم...

اونجا تنها نبودیم و با یه زن و شوهر مهربون مثل خودمون آشنا شدیم و ته همه تفریحات رو با هم یه جا در آوردیم...

هوا نیز بسیار گرم بود و ما بسی سوختیم و الان یه مموی جزغاله کرم_شکلاتی با پوست ور اومده  پشت میز اداره ست و اصلا حوصله کار کردن نداره و از شما چه پنهون می خواست بره استعفا بده چون پشتش بدجوری باد خورده!!...خداییش منو ببینین نمی شناسین از بس که رنگم عوض شده!

اینم بگم که پست امروز،یه پست کلیه و از هر کدوم از سرفصلها،حدود 10-15 تا عکس ویژه دارم!

خوب حالا بریم سراغ سرفصل سفرنامه...

اینجا رستوران و استخر روباز هتلمون،رٌز رزیدنت ه!که توی منطقه لارا و ساحله و 5 ستاره ست...

اینجا اگه خوب دقت کنید،لنگای ابو خان رو مشاهده می کنین که شیرجه زده تو آب!البته این صبح روز اولیه که ما تازه رسیدیم هتل و تنی به آب زدیم...

برای بقیه عکسها و شرح ماوقع٬رو ادامه مطلب کلیک کنید...


ادامه مطلب ...