عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

مشهدی ممو

واسه اینکه هم حال و هوای خودم عوض شه و هم حال و هوای شما و این عطر برنج طفلونکی،از سفر ۱ هفته پیشمون به مشهد براتون عکس می زارم:  

گنبد زرد ضامن آهو،اینقده توش زار زدم و بغضمو قورت دام و برای ایرانمون دعا کردم که گلو درد گرفتم! 

  

اینجا مسجد هارونیه س که بنا و سازنده ش اسمش هارون بوده:

 

 اینجا هم بازار چینی هاس تو الماس شرق،بازارش خیلی لوکس و شیک بود.اما جنساش تعریفی نداش!

 

 آرامگاه فردوسی و ممو که اون بالا وایستاده و با هزار جور بدبختی و قرو قمیش ابو خان ازش عکس گرفته.

 

ادامه مطلب ...

شب به یاد ماندنی!!!

 دوباره اضافه کرد:فک کنم خودم گوشی ابورو چش زدم! چون ۲ روز قبل بهش گفتم: کاشکی جای گوشیت بودم و تو هم هی منو رو گوشت فشار می دادی!! آخه من گوشای ابو رو خیلی دوس دارم!!

تو این هیری ویری و اوضاع خراب ، حتمن باید یه چیزی پیش بیاد که قوز بالا قوز بشه! داشتم واسه وبلاگم دنبال مطلب می گشتم که "مطلب" خودش آوار شد رو سرم!  

دیشب ساعت 11 شب آق ابو خان دندون درد گرف.البته ایشون 1 ماهه که دندون عقلشو به دس یه جراح لمپن گیج مرخص کرده.جراح محترم بی حال هم نکرده یه بخیه چیزی بزنه روی لثه ابو.واسه همین از مسافرت تا دیشب دندونه مغز ابو خان رو پیاده کرده!  

ادامه مطلب ...