عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

گر منع شوی از چیزی،حریصتر گردی!!

چرا ذات آدم اینطوریه؟

فقط کافیه بهش بگن این کار رو نکن برات ضرر داره،تا تحریک بشه و خیز برداره برای انجامش!

یا بگن این رو نخور،می زنه دستگاه گوارشت رو درب داغون می کنه،بعد تو اولین چیزی که تو گرسنگی به ذهنت می یاد برای خوردن،همون خوراکی ممنوعه ست!

به من گفته بودن،تو دوران بارداری اصلا طرف سوسیس و کالباس و فست فود نرو!اما مگه می شد؟هر وقت گرسنه می شدم،می خواستم بپرم تو پرپروک و لمزی و پنتری!!کما اینکه چند دفعه ای تو دوران بارداری پام به اونجاها باز شد و یه دلی از عزا در آوردم...جالب اینجاست که قبلا زیاد تمایل نداشتم!اما تو اون دوران هر چقدر هم جلوی خودم رو نگه داشتم باز نشد که نشد!

یا مثلا یکی بیاد از ارتباط با آدمی،مدام منو منع کنه! اونوقته که من تا خودم تجربه ش نکنم،ول کن معامله نیستم!البته تو این راه بعضی وقتا ضرر هم کردم.یعنی بعد از یکی دو سال به این نتیجه رسیدم که از اول نباید شروع می کردم که حالا بخوام تمومش کنم و رابطه واقعا چیزی برام در بر نداشته و نمی ارزیده و وقت تلف کردن بوده...

فکر کنم خیلیها تو مقوله مطالعه و کتابخوانی اینطوری باشن! اصولا وقتی یه عده از یه کتاب بد می گن و اه اه و پیف پیف می کنن،من کنجکاو می شم برم بخرم و ببینم توش چی نوشته که اینقدر همه ازش بد می گن! آخه وقتی چیز خاصی نداشته باشه،اینقدر جنجال برانگیز نمی شه که! می شه؟

خیلی وقتها هم شده که بر عکس وقتی همه از یه کتابی خیلی تعریف می کنن،من رغبتی به خریدنش پیدا نمی کنم...یعنی برام غیر عادیه! باید حتما یکی دو نفر نظر مخالف بدن تا من برم تهیه ش کنم...کما اینکه پیش اومده به تشویق این و اون من کتابی رو خریدم و بعد از اینکه پاش پول دادم،پشیمون شدم! چون یا پر از سوتی بوده!! یا پر از غلط دیکته ای!مثلا یه غلط دیکته ای رو از اول تا آخر تکرار شده...نویسنده نرفته فرهنگ واژه رو باز کنه ببینه این کلمه ای که از اول تا آخر داستان شونصد بار تکرار شده،درسته یا غلط احیانا"؟؟

همه اینها رو گفتم تا نتیجه گیری کنم: گر منع شوی از چیزی،حریصتر گردی روز به روز...