عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

اهل قلمهای درب داغان!

امروز پستی در مورد چیزی نوشتم که خیلی سریع دیلیتش کردم!!

اصلا بیخیالش شدم...

فقط بدانید که یکی ازدغدغه های این روزهای من،اوضاع فعلی ست و اینکه آیا دولت جدید به اوضاع اهل قلم سر و سامان می دهند یا خیر؟

اهل قلمی که این روزها درب داغان شده اند و هر جوری که بتوانند به آنها گیر می دهند و حالشان را در شیشه می کنند...

آخر نمی گویند بابا! اینها برای دل خودشان و مردم می نویسند! نمی توانند که غیر واقعی بنویسند!!

مثلا سیگار را که نمی شود حذف کرد!رقص و شادی را که نمی توان قلم گرفت!

همه عروسیها که زنانه مردانه اش جدا نیست!!! خیلی از عروس دامادها کلی پول خرج می کنند و عروسیشان را قاطی پاطی در کیلومتر 500 جاده کرج برگزار می کنند که از توهم به هم خوردن عروسیشان رها شوند!

یا مردم این جامعه،دوست دارند گه گاهی در میهمانیهایشان،چیز میز سرو کنند بامزه!!

مگر می شود اینها را نگفت؟مگر می شود اینها را حذف کرد؟

زندگی که همه اش صاف و ساده نیست!گاهی خباثت دارد،گاهی بزن و بکوب دارد،گاهی سیاه است و دختر فراری دارد و گاهی هم زهرماری دارد با طعم ماست!!

اینها را اگر حذف کنید،می شود دروغ! می شود مسخره! و آنوقت است که احمقانه ترین داستانها را نوشته ای!!

آخر مگر می شود که نامحرم را از مرگ نجات نداد؟مثلا" اگر یکنفر که دارد وسط دریا می میرد و تو فقط آنجا موجودی!! و شنا بلدی،یه خاطر اینکه طرف نامحرم است،نروی و نجاتش ندهی؟

آخر خدا رو خوش می آید؟؟همان خدا هم راضی نمی شود که تو جان دادن کسی را ببنی و کمکش نکنی!

آنوقت است که همه خنده شان می گیرد و کتاب را به طرفی پرتاب می کنند و پی کارشان می روند...

برای همین است که همه به سایتهای اینترنتی پناه می برند تا داستانهای بدون سانسور بخوانند...

وقتی یک نویسنده می نویسد،باید حواسش 10 جا باشد که مبادا اروتیک نباشد،اسم فلانی نیامده باشد،از فلان کس نگوید!سیگار و حیوان خانگی نداشته باشد!! خواننده خودش را جای قهرمان نگذارد که مبادا بگوید: به به!! اگر من بودم فلان و بهمان می کردم...

خوب با این همه اوصاف چیزی برای نوشتن می ماند آیا؟آیا برای نویسنده ای که فرسوده از فکر کردن به چیزهای حاشیه ای ست،رمقی برای خلاقیت می ماند؟

بعد می گویند موضوعها تکراری ست...یا کلیشه شده!

خارجیها بهترند!!خارجکیها بهترند چون دستشان بازتر است!

علی ایحال...ما منتظریم...منتظریم ببینیم که چه گلی به سرمان می زنند!فقط امیدوارم گل خرزهره نباشد!!

تولدنوشت:یکی از دوستان نازنینم اومده تو فیس بوق!! تولدمو تبریک گفته...بقیه همه اومدن پشت سرش تبریک گفتن!یعنی دوستون دارم در حد بنز!! اما تولد من 4 شهریوره!!!