عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

غربالگریهای آبکشی!

دکتر زنان حساس داشتن هم خوبه هم دردسرساز!

خوبه از جهت اینکه همه چیت رو چک می کنه،مسوولیت پذیره،تا می گی آخ!می دوئه و می بندتت به سونو!مدام باید بهش گزارش بدی از وضعیتت...بی احتیاطی نمی کنه و هر آزمایش فرعی ای هم که باشه،بهت می ده بری انجام بدی تا هم خیال خودت راحت بشه،هم خیال خودش...

دردسر ساز بودنش به خاطر سوراخ سوراخ شدن توسط سرنگهای مختلفه!

امان ازین آزمایشات!! یعنی من به عمرم اینقدر سوراخ سوراخ نشده بودم...منی که از یه آمپول کوچیک در می رفتم و آنتی بیوتیک می خوردم که یه وقت پنی سیلین نوش جان نکنم،واسه دوره های غربالگری،سرویس شدم!

از هرکسی هم تو آزمایشگاه و سونوگرافی می پرسیدم،می گفتن ما هم این دوره ها و آزمایشات رو گذروندیم.باید تحمل کنی...برای همه ست!

من که باورم نمی شد که! می رفتم تو نت سرچ می کردم،می دیدم بعله!! لازمه! برای همه اجباریه...

اما این یکی آخری رو که همین چند روز پیش دادم،واقعا حالم رو بد کرد! من چه می دونستم آزمایش گلوکز(جی.سی.تست) دو مرحله ست!! صبح زود ناشتا(داشتم از گرسنگی وا می رفتم به خدا!) رفتم تو نمونه دادم،خوش و خرم اومدم بیرون به ابو می گم: بریم... دیدم دوباره اسممو صدا کردن! رفتم تو می گم: من که الان نمونه دادم! دختره می گه: بیا بشین اینجا یه لیوان قند خالص بخور! بعد... یعنی حال من بد شد ازون گلوکز خالص!ولم هم نمی کرد.می گفت باید تا ته بخوری...بعد یه ساعت بعد دوباره نمونه بدی...چشمتون روز بد نبینه،انقدر حال به هم زن بود و انقدر شیرین بود که رسما داشتم تگری می زدم اون وسط! بعد از یه ساعت رفتم تو دوباره نمونه دادم و الفرار!!

وقتی ابو منو رسوند شرکت،رفتم پیش یه همکار متاهلم غرغر:که بابا من که نه سابقه قند دارم نه کسی تو خونواده م دیابتیه،چرا اینا با من اینطوری می کنن؟همکارم اخمی کرد و گفت: اینقدر غر نزن دختر! دیابت بارداری هیچ ربطی به سابقه و موروثی بودن نداره...من خودم سر بچه اولم هم دیابت گرفتم هم فشار خون...منتهی نمی دونستم و دکترم اگه شوت و بی خیال نبود،زودتر می فهمید و نمی زاشت بچه م اینقدر تو شکمم چاق بشه! حالا برو خدارو شکر کن که دکترت آگاهه و به روز! تشخیصشو نمی زاره دقیقه نود...خوب دیگه من چه حرفی داشتم بزنم؟سلانه سلانه رفتم نشستم پشت میزم اون روز.

خلاصه اینکه خواستید بچه دار بشید،فکر اینجاهاشم بکنید!فکر کنید که باید سه ماه یه بار،سوراخ سوراخ شید...

حالا شاید چند وقت دیگه براتون یه سرگذشت یه مادری رو تعریف کنم که فقط دور اول غربالگری رو رفت و حسابی ضرر کرد...

یه حرفی هم با آقایون دارم:آهای!!! ای باباهای بی خیال!آقایونی که اینجا رو سایلنت می خونید و در میرید و وقتی من از ویارهای وحشتناکم می نوشتم، یه پوزخند می زدید...قدر خانوماتون رو بدونید... اون مادر بدبخت،باید بره 100 تا آزمایش بده که هیچ کدومتون عمرا بتونین یه دونه شو تحمل کنید.هی چپ نرید ،راست بیاین،بگین: چیزی نیست!شماها نازک نارنجی هستید! نخیر! شما اگه راست می گید،9 ماه تموم یه توپ رو که داره روز به روز بزرگتر می شه،به شکمتون ببندین و راه برید!فقط راه بریدها...چون عمرا بتونین باهاش بخوابید...بعد از 9 ماه حالتونو می پرسم.فکر کردید که چی؟؟فکر کردید،بچه دار شدن الکیه؟هیچ کدومتون تا این حالتها رو تجربه نکنید،نمی دونید من چی می گم!!