عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

زندگی جاریست...

این پست رو هم در مورد دغدغه های امروز خودم نوشتم هم در جواب یک خواننده خاموش عزیز که ازم پرسید چطور با داشتن یک فرزند نوپا هنوز انقدر پر انرژی ام و می نویسم و دغدغه های بچه اذیتم نمی کنه...

ببیند!

زندگی جاریه...و همیشه هم بوده.

اگر تو یه برهه از زمان بایسته و متوقف بشه،مرداب می شه می گنده.زلالیت و شفافیتش رو از دست می ده.دیگه زندگی نیست بلکه مردگیه.

مثل اینه که آدم همیشه کودک بمونه و هیچوقت بزرگ نشه.یا همیشه مجرد بمونه و هرگز ازدواج نکنه! خوب این شدنی نیست.انسان باید تغییر کنه تا به کمال برسه.اگر همیشه کودک بمونی،از آدم بزرگها ضربه می خوری و اگر هم مثلا مجرد بمونی،تبعات بدی گریبانت رو می گیره.

اگر زوجی از هر لحاظ آماده ن و می تونن و بچه دار نمی شن اشتباه می کنن.

دونفره بودن همیشه رویاییه...من اینو حسش کردم و لمسش کردم با تمام وجودم.تجربه ش رو داشتم.چون یه زوج جوون سالها می تونن عاشقانه زندگی کنن و از وجود هم تو زندگی لذت ببرن.هر روز به عشق به هم رسیدن تو خونه ،بیرون کار کنن و وقتی کنار هم رسیدن،شمع و عوهای خوشبو روشن کنن،حرفهای عاشقانه بزنن،فیلم ببنین و یا زیر بارون قدم بزنن.

همه اینا درست ولی یه اما این میون وجود داره...

چقدر دو نفره؟دو تا آدم تا کی می تونن دو نفره داشته باشن و خسته نشن؟درسته آدم دلش برای یه تکه هایی از زندگیش تنگ می شه اما تا آخر عمر که نمی شه تو اون تیکه بمونه و عوض نشه ولی تا کی می شه دونفره موند؟!

سیر طبیعی زندگی باید طی بشه و می شه.زندگی آدمها مدام در حال تغییره.حالا چه به دست خودشون و چه به دست تقدیر و سرنوشت و یا هر چی که بهش اعتقاد دارین.

من هیچوقت جلوی زندگی رو نمی گیرم..هرگز! چون بر خلاف طبیعت زندگی کردن،انرژی خاصی می طلبه و ممکنه هرگز هم به نتیجه نرسه.وقتی عمرمون کوتاهه و تا چشم به هم بزنی بهار زندگی سر رسیده و پاییز می یاد می شینه تو خونه دلت،چرا انرژیمون رو صرف نبودنها بکنیم؟چرا صرف نداشتنها بکنیم؟وقتی می تونیم چیزهای با ارزشی داشته باشیم و از وجودشون لذت ببریم.چیزهایی که نعمتند و بر ما ارزانی داشته شدند.

بچه  هم میوه زندگیه دوست عزیز...اگر کاملا آگاهانه بچه دار شدی این حرفا رو بریز دور...فایده داشتن همیشه حرف اولو نمی زنه! گاهی حسهای خودت مهمترن.بچه داری و بچه داشتن سخته.شوک که نه اما یه تحول خیلی بزرگه.اونایی که الان یه نوزاد یا فرزند نوپا دارن،منظورم رو بهتر متوجه می شن.

دیگه خودت نیستی و طول می کشه تا زندگیت روی روال بیفته...

اما بالاخره زندگی آدمها تحول و تغییر می خواد...همه چیز راکد و یکنواخت که نمی شه!

مطلق گرایی عاقبت خوبی نداره.آدمهایی که انعطاف کمتری دارن مثل یه چوب خشک زودتر تو مسیر تندباد می شکنن و از بین می رن.

مقاومت در مقابل تحول،انرژی زیادی رو می طلبه و همیشه تهش مثبت نیست...ممکنه آدم رو به نیستی بکشونه.

زندگی در حال گذره...این ماییم که باید خودمون رو همراهش کنیم.باهاش بزرگ بشیم ، قد بکشیم و تغییر کنیم.آبدیده بشیم،مادر بشیم و صبور باشیم.

زندگی مثل یه روده...روان و جاری...گاهی پاک و گاهی ناپاکه...گاهی خروشانه و گاهی آرام...

از یه برگ شروع می شه و میره تا آسمون...

این ماییم که باید باهاش کنار بیایم و پروانه بشیم...پیله تنهایی خودمون رو سوراخ کنیم و بیرون بیایم...بالهامون رو باز کنیم و پر بزنیم...

پر بزنیم و پرواز کنیم تا بینهایت...

نظرات 40 + ارسال نظر
shima شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 08:40

سلام مموی عزیز، چه قدر حس ها رو قشنگ انتقال میدی و منی که تصمیم به بچه دار شدن دارم.و یکمی از این که فضای دونفره رو از دست بدم با خوندن این مطلب تو تصمیم مصمم تر شدم.شاد باشی همیشه و یه مادر پویا و سالم در کنار فرزندت بمونی.

ممنون عزیزم...ایشالا به سلامتی...

عطیه شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 09:36

خیلی خوب گفتید
تمام حرفهاتون رو میفهمم,چون خودمم مادرم

چه خوب...

تینا شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 10:11

غزل شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 10:21

من با حرفات کاملااااااااا موافقم هر چیزی باید سیر طبیعیی خودش رو طی کنه همه چیز طبق طبیعت قانون جلو میره و غیر این نمیشه
با اینکه امین زود اومد به زندگیمون و کلا همه چیز تغییر کرد با تمامه سختیهاش من خیلی خوشحالم هنوزم با وجود بچه میشه دونفره های قشنگی رو داشت که البته سه نفره هامون بیشتره و قشنگتره

درسته...سه نفره ها هم قشنگن.

مریسام شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 10:30

خیلی زیبا توصیف کردی و خیلی مفید

مجی شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 10:33 http://soghaatii.blogfa.com/

منم موافقم که باید با طبیعت زندگی کرد. اگه زندگی روال طبیعی و تعریف شده اش رو نره قطعا انسان برای خودش مشکلاتی درست میکنه .

موافقم...

شیما مامان آرمین شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 10:35

چقدر خوب گفتی ممو جان.
واقعا خیلی ها به من می گن که چرا با این همه زحمت بچه دار شدی و کار می کنی .ولی آدم چیزهای خوب رو با زحمت بدست می اره . حس ناب مادری هم از همون چیزهای سخته.
خیلی این مطلبت رو دوست داشتم و مرسی که می نویسی

واقعا! چیزهای خوب همیشه آسون به دست نمی یان.

الی شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 10:51

ممو عزیزم ازت ممنونم بخاطر این نوشته و حسهای خوبی که توش گذاشتی.ایشالا همه مون هفته خوبی داشته باشیم.

ایشالا...

زن متاهل شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 11:42

بله هر تجربه در زمان خودش شیرینه
ولی طعم مادری با تمام سختی هایش یک چیز دیگریست که باید حتما حسش کرد
حیفم میاد بعضی ها به خاطر خیلی چیز ها ازین حس شیرین محروم اند

واقعا صد حیف...

مهسا شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 11:59

مموی عزیزم سلام ممنون بابت پستی که گذاشتی این متنو بارها خوندم و هزاران بارتو دلم تحسینت کردم که هنر زندگی کردنو خوب بلدی شاید حرفایی که زدیو میدونستم اما عمل کردن بهشون واقعا برام سخت بود چون اصولا پذیرش هر تغییر جدیدی برام سخته اما حرفات اینقدر پخته بود که واقعا دوست دارم بهشون عمل کنم

ایشالا عزیزم...حتما دعا می کنم...زندگی کوتاهه ...لذت ببر...

مهسا شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 12:07

خوب فهمیدم که لحظه های ناب دو نفره بودنو خوب درک کردی.بوی عود و فیلم دیدنو اشتیاق به خونه برگشتنو خوب یادم آوردی بیشتر از هرچی خودخواهیامه که نمیذاره از این لحظه خوب استفاده کنم.و اینو خوب فهمیدم که تمام انرژی که داریو ازانرژیهای مثبت درونت میگیری از فکرای درستت و دید قشنگت به زندگی.عزیزم برام خیلی دعا کن که بتونم مثل قبل خوب و با لذت زندگی کنم و مامان خوبی باشم.بخاطر همه حرفای خوبت ممنون

حیفه حس شیرین مادر بودن رو برای خودت تلخ نکن...من الان دلم برای نوزادی دخترم تنگ شده...ایشالا عزیزم...ایشالا...

memol شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 14:14 http://ona7.blogfa.com

منم دقیقا از این تحول میترسم...میدونی ممو قبل از ازدواج فکر میکردم همون سال اول بچه‌دار میشم...من عاشق بچه‌هام...ولی حالا همش به برنامه‌هام فکر میکنم و عقبش میندازم...

باید آمادگی روحی هم پیدا کنی ممول جان...اون خیلی مهمه! بی برنامه نمی شه بچه دار شد.

ماه گل شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 14:25 http://yekboreshzendegi.blogsky.com

خوندن نوشته ی پر کششت جای خود ، اون عکسی هم که گذاشتی تنگ مطلبت انگار مهر تاییدی رو حرفاته ..
آفتاب کم جون ظهر پاییز و برگ سبزی که رو نابودی یه برگ زندگی رو یادت میاره .. معرکه است عزیزم

مرسی دوست معرکه ام...

ye zan شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 15:04

che poste ghashangi, vagheiati ke man hamintor daram azash farar mikonam

ایشالا همه به این دید برسن.

پیتی شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 15:46

عالی نوشتی... منم موافقم صد در صد..

[ بدون نام ] شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 16:25

نمی نویسم ..... چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی! حرف نمی زنم .... چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی! نگاهت نمی کنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی! صدایت نمی زنم ..... زیرا اشک های من برای تو بی فایده است! فقط می خندم ...... چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام

آمارین شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 17:28

همه ی حرفات رو کاملا قبول دارم و به نظرم کاملا درست میگی

پست قبلی رو هم که نرسیدم بخونم. چند روزی نبودم.
راسی درمورد کتابت یه چیزی میخواستم بگم خصوصی میگم. فکر میکنم کتاب جدید یه اشکال چاپی داره

عیبی نداره دوستم! ایشالا پستهای بعدی! تو چاپهای بعدی درست می شه ایشالا...

نیلوفر شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 19:36 http://www.niloufar700.persianblog.ir

هزار هزار ماشاله... چه جیگری شده.. چه عسلی شده. عروسش کنی انشاله. قربون اون دستهای سفید و تپلش برم من. دستاش رو از طرف من خیلی ببوس.
با این پستت هم موافقم. من برای همراه شدن با تغییرات زندگی قید آینده کاریمو زدم و الان دارم سعی میکنم با تمام سختی ها ازش لذت ببرم.
واقعاْ هم شیرینیش بیشتره اگر آدم منصف باشه.

قربونت عزیزم...تو لطف داری...منم همینطور...

بهزاد شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 19:59 http://jeepers-creepers.blogsky.com

چقدرم پر انرژی توضیح دادی
امممم میخوای بلینکیم
بلینک تا بلینکم
یعنی بیا وبم مثل من نظر بذار بگو لینکیدمت من به همینم قانعم
والا

بانو-دل مینوازد یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 00:10

مرسی از این پست پر از انرژیت…

me یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 10:07 http://metoyou.blogfa.com

خیلی خوب نوشتی کلی انرژی گرفتم.با اون دغدغه ای که هفته پیش داشتم تمامی کلماتتو حس کردم..مرسی عزیزم..بوسسس..

زهرای روزهای خوب پاییزی یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 11:29

مثل همیشه عالی و مثل همیشه پر از انرژی و البته متفاوت و البته همین تفاوتهاست که باعث میشه دوستت داشته باشم ممویی

مرسی زهرای عزیزم...

صفورا یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 12:01 http://bahareomr-2.blogfa.com

واقعا درست گفتی عزیز. بچه تو خونه داشتن واقعا یه نعمته خوبو بزرگیه. بابرکت تر و خیلی زیبا و دوست داشتنی تره.

واقعا زندگیت رونق می گیره و پربرکتتر از قبل می شه...

رضوان یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 14:22 http://dokhtar0irooni.blogfa.com/

خیلی خوب گفتی همه چیزو.روند طبیعی زندگی واسه همه هستش و بهتره باهاش راه بیایم.
اینطوری راحتترم زندگ میکنیم و از زندگیمون لذت میبریم

درسته دوستم...

نیره دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 02:05

سلام ممو عزیزم..حرفتو واقعا میفهمم چون منم مادر شدم..درسته که مادری سخته وبعضی وقتا دلت تنگ میشه واسه اون 2نفره هایی که داشتی ولی بچه دار شدنم واقعا شیرینه وزندگی رو کامل تغییر میده

درسته عزیزم...

مریم دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 12:15 http://marmaraneh.blogfa.com

ممنون برای این پستت، یک سوال داشتم، بخضی پستها را نمیشه نظر گذاشت، خودت نظرات را میبنید یا کامپیوتر من مشکلی داره؟ تبریک برای ده ماهگی قشنگت

خودم می بندم...

ویدا دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 13:11

چقدر قشنگ نوشتی دوستم لذت بردم

مریمی دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 16:39 http://http://majarahayemaryamak.blogfa.com/

خواهش میکنم عزیزم همین هایی که باز هست رو می خونم یه پستتون خیلی بی نظیره دقیقا حس حال منه برای دی 87 نوشتید انحصار طلبی ممو نشان
خیلی خوشم اومد نمیدونم انگار احساس میکنم یه آدم خیلی نزدیک هم سن خودم داره اینارو مینویسه نوشته های قبلتون یه حس خاصی توشه که اصلا نمیتونم به زبون بیارم .اون پست هایی که برای عقدتون بود رو دوست داشتم که حیف شد دئیگه میگید پاک شده
مرسی از اینکه جوابم رو دادید

خواهش می کنم عزیزم...ایشالا بتونی از همه پستها استفاده کنی...اون پست هم خیلی خاک خورده...خوشحالم که حس نزدیکی بهم رو داری...

تولدانه سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 00:20 http://tavalodane.blogsky.com

تولدت مبارک

ممنون و متشکر...لطف کردید...

ترلان سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 09:41 http://tarlancafe.persianblog.ir

تولدت مبارک عزیزم.... اولین تولد مادرانه ت مبارک باشه
الهی همیشه شاد و در حال زندگی و پویایی باشی

ممنون ترلان جانم...

مریسام سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 10:55

تولدت مبارک دوست خوبم ... بهترینها رو برات ارزو می کنم

مرسیییی دوستم!

تینا سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 11:01

ممو متشکرم که به دنیا اومدی

ممنونم تینا جونم...

الی سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 11:30

تمام دارایی من قلبی است که در سینه دارم و برای تو می تپد آن را به تو تقدیم میکنم.
تولدت مبارک مموی خوب و عزیزمان.ایشالا تنی سالم و سلامت داشته باشی و برقرار باشی عزیزم.

مرسی عزیزم...

حورا سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 12:22 http://www.nime.blogfa.com

تولدت مبارک با آرزوی بهترین ها برایت

ممنون عزیزم...

ye zan سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 13:18

salam azizam. tavalodetun mobarak bashe. enshala 120 sale beshino be tamame arezohaye ghashangetun bersin va dar kenare khonevade rozo shabhaye zibaey dashte bashin.

مرسی عزیز دلم...

پیتی سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 13:23

تولدت مبارک ممو جان .. جواب سوالت رو برات ایمیل کردم..
ببخشید من تازه امروز دیدم..

ممنون دوستم...

ورونیکا سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 13:31

تولدت مبارک ممو جان.... انشالا که سالهای سال این روز رو در کنار خانواده و دختر گلت با شادی و سلامتی جشن بگیری و ما هم شاهد موفقیت روز افزون تو باشیم...

ممنونم ورونیکای عزیزم...

نیلوفر سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 18:20 http://www.niloufar700.persianblog.ir

عزیزه دلم روز اومدنت مبارک باشه. انشاله چرخه زیبای زندگیت همیشه بر وفق مرادت بچرخه... انشاله همه چیزهای خوب همراه همیشگی زندگیت باشه

ممنون دوست نازنینم...خیلی لطف داری بهم...جاوید رو ببوس...

شیما مامان آرمین چهارشنبه 5 شهریور 1393 ساعت 09:44

تولدت مبارک . بهترینها رو برات آرزو دارم

ممنون عزیزم...

شیده جمعه 14 شهریور 1393 ساعت 13:55

تولدت با تاخیر مبارک دوستم ایشاللا 120 سال عمر با عزت داشته باشی در کنار خانواده
من بازم دیر رسیدم به پستهای رمزی یعنی اصلا نرسیدم

مرسی دوستم...عیبی نداره! بچه داریه دیگه! منم وقت ندارم سر بخارونم! 15 روز دیگه نیکلاس یه ساله می شه!!!چه زود گذشت شیده!! می بینی؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.