عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

فراموشمان نکن...

قصد کرده بودم برای 100 روزه گیت بنویسم.

تو امروز درست 100 روز است که در این دنیا هستی.

100 روز است که مال ما شده ای.

انسان شده ای.

راستی می دانی کلمه انسان چه معنی ای می دهد دخترکم؟

انسان یعنی فراموشکار.

یعنی موجودی که به فراموشکاری معروف است و در خوشی و شادیها خالقش را از یاد می برد.خالقی که او را از خاک سرشته و به موجودیت رسانده.

کاش بدانی که فراموشکاری کار تو نیست.کاش بدانی که به یاد آوردن کسی که به تو هستی داده است،عین ثواب و عاشقی ست.

همیشه خدایت را به یاد آور و در شادیها و غمهایت او را صدا کن.یک وقت روزی نیاید که فراموشش کنی...

بدان که دعای من همیشه همراه توست.

پس هر ثانیه خدا و پدر و مادرت را به یاد دار و دوستشان داشته باش.

یادت باشد که خدای تو همان خدایی ست که تو را در بطن من پرورش داد و اذن کرد تا من تو را به دنیایت هدیه بدهم.

من این روزهای کوچکی و کودکیت را در این وبلاگ ثبت می کنم تا وقتی بالیدی و رشد کردی و بازخواندیشان بدانی که چقدر کوچک بودی و چگونه عزیزترین موجود زندگیمان شدی.

بدانی که چقدر زندگیمان بوده ای.

و  بدانی که آنقدر دوستت داشته ایم که جشن تولدی برای سه ماهگیت گرفتیم تا هرگز 90 روزه گیت را فراموش نکنیم.

دوست داشتید ادامه مطلبی هم هست...

تو با آن تل قرمز رنگ و کفشهای کوچک آبی چقدر شیرینی...شیرینترینم...


قرمز رنگ توست نازنینم...

با دستان خودم برایت کیک شکلاتی با موز و کیوی درست کردم تا خاطره سه ماهگیت را برای همیشه زنده نگه دارم.روزی که تو غلتیدی،خندیدی و با دستهایت سعی کردی شمع روی کیک را بگیری و به دهان بگذاری...

همه مهمانان با تو خندیدند و از وجود کوچکت لذت بردند...

تا همیشه دوستت داریم...انسان کوچکم...