عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

گاهی وقتها...

گاهی اوقات،همه چیز درست است..همه چیز در جای خودش خوب جفت و جور است و تو با فراغ بال،از نتیجه اش لذت می بری.

 هرگز دست از پا خطا نمی کنی که مبادا خدشه ای بر آنچه می دانی و می خواهی،وارد شود.

همه چیز آرام است و بی توفان.همه چیز درست و بی اشکال و بی اشتباه است و تو می دانی که انتهایش آرامش و زندگی ست.

اما...

روزی از درب خانه که وارد می شوی،در مجموعه ای از اشکال یک شکل،شکلی ناجور است و بی دلیل از جای خود بیرون زده است.خانه ات مثل همیشه نیست...بوی نیستی می آید.بویی که تا به حال حسش نکرده بودی...گویی زندگی یک جورهایی کج شده است و می لنگد...

زوایای خانه را که از نظر می گذرانی،چشمت به تنگ 2 ساله ات می افتد.بعد اشک در چشمانت حلقه می زند و با خود فکر می کنی آنقدرها هم همه چیز سر جایش نیست...آنقدرها هم قوی نیستی تا مقابل تند باد حوادث بایستی و نگذاری نیستی اتفاق بیفتد حتی اگر کوچکترین اشتباهی از تو سر نزده باشد...

آنوقت است که می فهمی تقدیر چیست و تو در مقابل اراده قادر مطلق قدرتی نداری و ممکن است در ناگهان آبی ،سیاه شوی...

پینوشت:یکی از ماهی قرمزهام بعد از 2 سال و نیم کج شد و مرد...ماهی ای که 3 تحویل سال رو به خودش دیده بود و عمرش به اندازه سالهای زیر یک سقف بودنمان بود...

نظرات 30 + ارسال نظر
زهرا شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 10:35 http://zizififi

اخی..اینقد دلم میسوزه برای ماهی ها وقتی این مدلی میان رو آب
ایشالا خودت سلامت باشی عزیزم

عزیزم...

ستاره شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 11:38 http://www.twolover.ir

آخـــــــــــی چه بد
نازی

:(((

شیده شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 11:45

آخخخخی نازییییی
عیبی نداره فدای سرتون
ولی میدونم که آدم عادت میکنه بهشون

:(((

زهرا شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 12:27

ایشالا خودت سلامت باشی عزیزم

مرسی زهرا جون!با این سیستم جدید زدم نصف نظرات رو پاک کردم!!!

دوست شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 12:27

عیبی نداره فدای سرتون

چی بگم...

ماه گل شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 12:39 http://yekboreshzendegi.blogsky.com

چه حیف .. خیلی سخته عادت بعد اینجوری مجبوری دل کندن ..

آره ...اما رسم روزگاره دوستم...

آواز شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 19:14 http://radepayezendegi.persianblog.ir

آخ ... خیلیی میفهمم ! یادم نمیره ماهی که چند سال پیش برای یه سوال مهمون پنجره اتاقم بود و تازه خودش نمرد! دو تا از بچه های فامیل دستشون به تنگ میخوره و ماهی پشت میز گیر میکنه . تا من برسم مرده بود ! یک ساعت تمام گریه میکردم !
بعد از اون به هیچ ماهی هفت سینی عادت نکردم
جز امسال !
اینقده هم خوشگله با اون رگه های مشکی روی بالش
صبح تا بیدار میشم اولین چیزیه که رو کانتر آشپزخونه میبینم تا نزدیک میشم سریع میاد رو آب و دهن میجنبونه براش یه ریزه از خورده نون هایی که درست کردم میریزم اولین کاری که صبحم باهاش شروع میشه
اتفاقاً ممو همین امروز ظهر مفصل باهاش حرف زدم ! بهش گفتم که من تا یه ماه دیگه میرم و باید بره خونه مامان اینام ! ولی ازشون قول میگیرم که اون رو تو تنگ خودشون که سه تا ماهی قرمز گندبک دارن نندازن
دنیایی هاا
اما اشکالی نداره ... به سه سالی که بوده دل خوش کن

آخی...چقدر دلم سوخت! این حیوونای کوچیک چقدر از دست ما آدمها زجر می کشن...من خیلی مواظب این دو تا ماهی بودم...اما مادرم می گه شاید عمرش تموم شده بود.چون 3 سال برای یه ماهی بسه!

مژگان شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 20:06

وبلاگ قبلیم با یه ارشیو ده ساله مسدود شده .این ادرس جدیدمه http://mojeejon.persianblog.ir/
ممنون میشم ادرس لینکم تو وبلاگتون رو عوض کنید.

دیدم عزیزم...

ســـــــاینــــــــا!. شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 22:39

خوب عمزکرده چون این ماهی ها زیاد عمر نمیکنن...طفلکی ماهی بیچاره...منچون علامت ماه تولدم ماهی هست ماهی ها رو دوست دارم خیلی

من شنیدم 5 سال عمر می کنن...

بهاره شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 22:50 http://rouzmaregiha.blogsky.com

آخی حیوونکی دوست جون من شنیدم اگه خانمی باردار باشه و تو خونه ش حیوونی وجودداشته باشه و اون حیوون بمیره، خطر از بچه ی اون خانم باردار رد میشه، یه همچین چیزی یادمه از قدیما... برای همین صدقه بده و خوب خدا رو شکر هرچی بوده این ماهی کوچولو با رفتن خودش حلش کرده

آره دوستم! دونه گفت! گفت یا عمرش به سر اومده بود یا بلا گردون تو و دونه برنج شد!! الهی ...اصلا دوست نداشتم بره... :(((

نفس شنبه 18 خرداد 1392 ساعت 23:26

انشالله خودت و عزیزانت سلامت باشید مامان خانمی...من تازه داره سرم خلوت میشه که شروع کنم به کتاب خوندن..کارتت رو چک کن ببخش که دیر شد عزیزم

قربونت برم عزیزم...دیشب اس ام اسش برام اومد.من خیلی شرمنده تم به خدا...خیلی زیاد بود! فقط پست رو می ریختی عزیزم...اصلا قابلی نداشت.

گلپر یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 08:02 http://sokhan.persianblog.ir

من هم تجربه اش کردم ماهی من 4 تا عید باهام بود تازه یک بار با هم اثاث کشی هم کرده بودیم به یک خونه دیگه وقتی رفت دیگه هیچ وقت برای هفت سین ماهی نخریدم .

شاید منم دیگه نخرم!!

زهرا یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 10:13 http://zizififi.persianblog.ir

ایشالا این بار با نی نی میری ممو جونم...ایشالا نی نی که یکم از آب و گل در اومد باهم میرین...البته اینم هست دیگه مثل الان راحت هرجا خواستی بری نیست..البته تا ۳سال..ایشالا نی نی خیلی زود بیاد بغلت سالمو صالح...بوس

ایشالا عزیزم...بی خیال آدما عقده ای باش!

مهناز یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 13:04 http://www.mahnaz-daneshjoo.blogfa.com

با این تعاریفی که از بلاگ اسکای میکنید آدم وسوسه میشه کوچ کنه بیاد همسایتون شه :))

سرویس دهیش خیلی بهتر شده...

نفیس یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 13:40 http://diarynafiis.persianblog.ir

به همبن خاطر منماهی نمی خرم دیگه دلم ریش میشه وقتی میمیرن

نی نی گولو خوبه؟

اونم خوبه...مرسی...

آواز یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 13:48

آره عزیم احتمالاً عمرش بیشتر از این نیست
راستی اگه توصیه ای داری برای نگهداریشون بهم بگو
دوست وقتی بر میگردم هنوز باشه
مثلاً مقدار غذاشون ؟ نوع آبشون ؟ اینکه میگن یخ بریزید ؟

یخ؟؟نه بابا!یخ نریز...باید دمای محیط باشه.و محیط نیمه تاریک.زیر نور نزارشون.من یه شیشه آب می زارم تو یخچال چند روز یه شیشه آب می زارم پشت شیشه پنجره برای چند روز.بعد می خوام آبش رو عوض کنم این دو تا رو با هم مخلوط می کنم.نوک قاشق چایخوری هم نمک میریزم تو آبشون!

نفس یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 14:52

خواهش میکنم عزیزم دشمنت شرمنده من شرمندم که دیر شد زیادم نبود با پول پست و هزینه تاکسی و...آی من به قربونه جوجت بشم که مامانشو وابسته و پابسته میکنه دلم از الان ضعف میره براش..چقدر دوست دارم منم هر زمان نی نی دار شدم دختر باشه اسمشم از الان انتخاب کردم شاداناصلا دنیای مادر و دختری یک چیز دیگست..با جوجه تو شکمت برای منم دعا کن که هروقت خواستم اقدام کنم مشکلی نباشه و خدا زودی یک جوجه بهم بده

ایشالا عزیزم...مطمئن باش تا بخوای،می شه...به خدا اصلا راضی نبودم...قابل تو رو هم نداشت!

لیندا یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 15:57

ببخش که تو این پست واست کامنت میزارم ولی برای پست بعدت هم باید یاداوری کنم که علاوه بر گریه ئو و جیشو بودن نی نی ، ممکنه ازون نی نیایی باشه عین فراز من که هی می می میخوره هی هم روت بالا میاره اضافه ها رو . به کم هم قانع نیست . یه گریه هایی سرمیده که بیا و ببین
بعد اکه بازم عین فراز ازون نی نیایی باشه که گوشه روسریت که اویزونه رو همش تو مشتش سفت بچسبه و بکشه از سرت .اونوقته که ظاهر خودت هم دیدن داره واللا به خدا .

این فراز تو که خیلی علی ورجه ست ماشالا! پس نی نی شکمو هم اضافه شد!

آواز یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 17:59 http://radepayezendegi.persianblog.ir

جالب بود .. ممنون :)

:)

igdh یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 20:13

ببخش عزیزم دیر می رسم همش ممنون خودت لنقد رو گذاشتی خیلی گرفتارم شرمنده مامان خانومی مواظب گل دخترمون باش

از دست تو هلی!! یه ساعت رفتم رو کیبوردو نگاه می کنم ببینم این حروف انگلیسی معادلش چیه!!

زهرا دوشنبه 20 خرداد 1392 ساعت 07:32 http://zizififi

دوسته مهربونم مرسی بابت شماره تلفنها و ادرس ها ...یه دنیا بوس به تو عزیزم

عزیزمی...

افسون دوشنبه 20 خرداد 1392 ساعت 08:30

سلام مامانی خوشگل
من اومدمممممممم

سلامت باشی دوستم . هم تو هم اون دونه برنج کوشولو. عزیزممممم

قربونت برم عزیزم...بالاخره رفتی سر کار...اون آوینای لپوی من چطوره؟ :))

گلی دوشنبه 20 خرداد 1392 ساعت 12:55 http://www.mygreendays.blogfa.com/

عزیزمییییییییییییییییی

:))))

مهشاد دوشنبه 20 خرداد 1392 ساعت 13:20

سلام.خوبی شما.....؟ 2پیازه غذای فوق العاده خوشمزه وساده ایه......من اصالتا" شمالیم....اما مادرم همیشه 2پیازه درست میکرد و من عاشق ای غذا بودم........فقط یه تفاوتی داشت.....ما وقتی پیاز طلایی میشه سیب زمینی رو به حالت نگینی اضافه نمیکنیم......سیب زمینی پخته شده رو کاملا له میکنیم و به پیاز اضافه میکنیم......در ضمن این غذا رو جز با پیاز میشه با نعنا داغ هم درست کرد یعنی به جای پیاز از نعنا داغ استفاده میکنیم.....اونم بد نی....من مجردم.....واسه گذشته از اینکه یه پسرم به آشپزی علاقه دارم....."اهی وقتی میام خونه اگه حال داشته باشم آشپزی میکنم.......زندگی مجردیه دیگه....

اون که می شه پوره سیب زمینی!

ماهان دوشنبه 20 خرداد 1392 ساعت 14:46 http://maah.blogsky.com/

امسال تصمیم گرفتم به خودم رحم کنم و دیگه ماهی قرمز نخرم ...

خوب کاری می کنی...اما اگه تو نخری یکی دیگه می خره و بلد نیست ازشون مراقبت کنه!

سارا(خلوت انس) دوشنبه 20 خرداد 1392 ساعت 19:18 http://khalvateons67.blogfa.com/

من شیرازی ام عزیزم
ما بهش می گیم دوپیازه ی آلو!!! نه سیب زمینی
چون به سیب زمینی می گیم آلو

اوهوم...

مژگان یک دنیا عشق سه‌شنبه 21 خرداد 1392 ساعت 11:22

اوممممممم این غذا که خیلی خوشمزست.من همیشه میپزم
------------
وای پست آخرت محشره دختر محشرررررررررررررر.اشک تو چشام جمع شد از این همه احساس ناززززززززززززززززز.
خودت و دونه برنجت در پناه خدا

مرسی عزیز دلم... :)))))))

ستاره سه‌شنبه 21 خرداد 1392 ساعت 14:33 http://www.twolover.ir

الهیییییییییی خوش به حال این دخمر زعفرونی با این مامان مهربون و با احساسش :*

:))))

بهار(بوسه ی تقدیر) پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 01:42 http://gozashtehagozashte.blogfa.com/

قربونت برم خانومی این سرویس اتوماتیک اپ کردن تو هر تاریخی بخوای را که بلاگفای بیچاره ی قراضه داره.این چند سالی که وب نویسی می کنم همیشه همین کار را کردم.پست ها را پشت سر هم نوشتم و تاریخ نمایششون را خودم مشخص کردم.
به هر حال شنیدم بلاگ اسکای خیلی محشر شده.

آره بهتر شده

نفس شنبه 25 خرداد 1392 ساعت 00:33

کلی اومدم پایین تا کامنتدونی باز پیدا کردم..امروز ۲۴خرداد بالاخره طلسم شکست وکتابتو دستم گرفتم از ظهر که شروع کردم اونقدر جذبش شدم که نمیتونستم زمین بزارمش طوری که یکساعت مونده به پایان مهلت رای گیری رضایت دادم رفتم رای دادمو زود برگشتم به خوندن ادامه دادمو تمامش کردم.خیلی لذت بخش بود انگار همون دختر ۱۶ساله دبیرستانی شده بودم که قایمکی از مادرم رمان میخوندم ۱۲سالی میشد رمان نخونده بودم.فقط میتونم بگم عالی بود ممو جان.

قربونت برم عزیزم...چقدر خوشحالم خوشت اومده...ایشالا که بدی دخملت بخونه...عزیزمی...خیلی خوشحالم کردی!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.