عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

تو خوش آوازترین شعر بهاری...

وقتی صدای موبایلش رو بلند می کنه

تا

یکی یکی صدای پرنده های کمیاب و جنگلی رو برات پخش کنه،

وقتی گوشی رو جلوی شکمم می زاره و می گه: فسقلی!گوش کن!ببین چقدر قشنگ می خونن...

وقتی یه درد کوچیک می پیچه تو پهلوم و به شکمم فشار می یاد،

می فهمم که فهمیدی صدای آبشار و پرنده یعنی چی...

می فهمم که خدا کم کم داره روحش رو به بدنت تزریق می کنه...

می فهمم که حالا موجودیت،این بودن حس قشنگت چه معنایی می ده...