عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

پرنده بهشتی

چنین دردی را تسکینی نیست ساچلی عزیزم...

می دانم و می خواندم و همراهت بودم...

سخت است!آنقدر سخت که حتی اگر تمامی عالم هم جمع شوند،نمی توانند تو را دلداری دهند...

تمام جملات عالم هم روی هم ریخته شوند،نمی توانند ذره ای از درد تو را تسکین بخشند و اشکت را خشک کنند..

هرگز دلم نمی خواهد از کسی بخواهم که برای پرنده ات،طلب مغفرت کند چرا که خودش معنی غفور بود...غفور یعنی مغفرت...

پرنده تو از همان اول هم بهشتی بود...زمینی و خاکی نبود!مال آسمانها بود...

می خواست بپرد..آخر می دانی؟دیرش شده بود...گویی قفس تنش نمی توانست روح بلندش را تحمل کند...و بالاخره این قفس شکاف خورد و پرنده ات پرید و رفت...

بدان جای پرنده تو در بهشت است و به دعای کسی برای آرامش نیاز ندارد...

چون فی النفسه در آرامش است...

و کسانی که بهشتی اند،هرگز نمی میرند...

چون مرگ پایان کبوتر نیست....

بعدا نوشت: هر کی رد می شه یه سوره حمد و قل هو الله برای رحمت روح بلندش بخونه...