عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟

خوب این چند روزه چی کارا کردین؟کجاها رفتین؟

درسته که عزاداری بوده...اما خوب بالاخره برای شاغلها فرصتی بوده برای استراحت و رسیدگی به کارهای عقب مونده و در بهترین حالت مسافرت!

مسافرت ما هم خیلی خوب بود...جاده پاییزی و یه عالمه درخت خزان زده و میلیاردها برگ خوشرنگ که زیر پا قرچ قرچ می کردن...بعد یه شومینه خیلی گرم و قصه گفتنا و کباب و خواب و کتاب و جنگل و دریای متلاطم و در نهایت نوشتن و نوشتن!

خداییش این طبیعت خیلی چیز خوبیه! آدم کلی الهام می گیره!‌کلی فکرش باز می شه و ایده های مختلف به مغزش هجوم می آرن!

می گما!‌اگه این تعطیلی های وسط هفته هم نبود٬زنهای شاغل می خواستن چی کار کنن؟یعنی باید ۶ روز تو هفته هی می رفتن و می اومدن و کار می کردن؟خداییش می شد؟نه!‌من که فقط و فقط چشمم به این تعطیلاته! یعنی یه دل سیر می خوابم و حسابی واسه خودم خوشم!به ریش این مدیرمم می خندم که اصلا و ابدا بتونه منو تو این تعطیلات گیر بیاره! چون موبایلمو می زارم رو سایلنت و می زارمش تو قابلمه و درش رو می ذارم تا از دسترس خارج شه و کسی نتونه بهم زنگ بزنه حتی!

(حالا یکی نیست بهم بگه مجبوری کار کنی؟حوصله  داری ها!!‌بشین تو خونه و حالشو ببر!!)

خلاصه اینکه درود بر این تعطیلات گاه و بیگاه وسط هفتگی!

اثاث نوشت: وای که چقدر اثاث کشی سخته!‌آدم می پکه!!‌یه عالمه خرده ریز که باید بسته بندی بشن و دوباره باز بشن و چیده بشن!!‌ یعنی دقیقا یه اثاث کشی مساویه با آتیش سوزی! بیچاره اونایی که هر سال کوله بارشون رو دوششونه باید ازین ور به اون ور و ازین خونه به اون خونه اثاث بکشن!تمام سرویس خواب و مبلمان می شه تیر و تخته و لب پر و داغون!‌چی می کشن! اصلا نمی تونم تصورش کنم...

دعا نوشت: برای لینک تو ساچلی خیلی خیلی دعا کنید...به انرژی مثبتتون نیاز داره...تنهاش نزارید...انرژی مثبت یه خیل عظیم حتما جواب می ده...تمرکز کنید و براش دعا کنید...تاتا جونم...یلدا جونم...شما دو تا تو شرایطی هستین که دعاهاتون برآورده می شه...برای غفور ساچلی دعا کنید....

دلنوشته های ساچلی


نظرات 12 + ارسال نظر
آهو سه‌شنبه 7 آذر 1391 ساعت 09:42 http://www.lahzehayeman1.blogfa.com

تعطیلات واسه زنان خانه دار میچسبه چه برسه با شاغلین
اسباب کشی دارین؟خدا صبرتونبده بعد 3 ماه من تازه دارم خستگی در میکنم
دعامیکنم حال همسرش خوب بشن

آره والا!

نانازی بانو و آقا خرسی سه‌شنبه 7 آذر 1391 ساعت 10:16 http://www.nabat.blogfa.com

بازم می بینم که رفتی شمال ممو!! خوبی اسباب کشی اینه که وسایل اضافه رو می ریزی دور.

اگه وسایل اضافه نباشن چی ناناز؟چه کنیم دیگه دوستم...تا ولمون می کنن شمالیم!

یلدا سه‌شنبه 7 آذر 1391 ساعت 10:28 http://khanoomtala20.blogfa.com/

از وب نسیم فهمیدم که ساچلی چه حالی داره..الهی که به حق این ماه و شهیدش خدا خودش برای جوونیشون و دختر گلشون رحم کنه...ایشالا که خوب میشه...لایق باشم چشم...براش نذز صلوات گرفتم...
.............
خودت چطوری؟؟؟چه خبرا؟؟اون موضوعه دیگه ژیش نیومد؟؟همونکه ازم آمار گرفتی شیطون بلا

ای جون دلم...قربون دل پاکت...

فیروزه سه‌شنبه 7 آذر 1391 ساعت 10:44

خدا رو شکر که تعطیلات بهت خوش گشته و تونستی استراحت کنی و لذت ببری ...

مرسی فیروزه جونی...

گوشی سه‌شنبه 7 آذر 1391 ساعت 11:44

مگه جا به جا شدی ممو؟
رفتید خونه جدید؟

حالا می گم بهت دوستم!

بانو سه‌شنبه 7 آذر 1391 ساعت 14:07 http://heartplays.persianblog.ir/

مگه اسباب کشی داری ممو؟؟؟....
رسیدن به خیر...
عزیزم ایمیلت رو چک کردی؟؟؟... دو تا دیگه طرح زدم فرستادم برات...

عززززززززززززززززززیزمییییییییییی!مرسی گلم...بهت می گم خانومی...سرم یه بند شلوغه!
خانومی ایمیلمو چک کردم هیچی نیومده!

امیدوارم هر گرفتاری که داره حل بشه و تاثیر دعای دسته جمهی خیلی زیاده . می تونی یه وقتی رو مشخص کنی که همه با هم توی اون ساعت براش دعا کنیم .

به نظر من تو یه ساعت خاص مهم نیست...همه اگه دعا کنن جواب می ده...

memol سه‌شنبه 7 آذر 1391 ساعت 22:19 http://ona7.blogfa.com

نمیدونی چقدر دلم می خواست یکی از نزدیکات بودم...جدا از مهربونیت...
به خاطر این همه رمانی که داری...من عشق رمانم...از کلاس سوم شروع کردم و تا الان که 25 سالمه 200 تایی رمان خوندم...منم عاشق تکین حمزه لوام...واااااااااای...فکر کنم یه کوه رمان داری نه؟

عزیزم...تو لطف داری ! اما من رمانهام رو به کسی نمی دم ها! گفته باشم! اگه قرض بدم ازشون رسید می گیرم که مدرک داشته باشم!

مجی چهارشنبه 8 آذر 1391 ساعت 08:59 http://soghaatii.blogfa.com/

خیلی ناراحت کننده بود برحسب وظیفه براش خیلی توی این ایام دعا کردم انشااله که خدا به صاحب همین ماه به پاکترین اشکی که توی این ایام ریخته شد . شفای شوهرش رو بده
اثاث کشی خیلی سخته. انشااله که خدا توانش رو بهت بده عزیزم و همه وسایلت صحیح و سالم به مقصد برسن.

مرسی عزیزم...قربون دل پاکت...

تاتا چهارشنبه 8 آذر 1391 ساعت 23:15 http://tatamoj.persianblog.ir

عزیزم فردا خونه مادرشوهرم سفره ۱۴۰۰۰ صلوات می گیرن برای شفای پسرخاله ام برای همسر ساچلی عزیز هم حتما دعا می کنم

دستت درد نکنه نازنینم...مرسی...

حکیمه پنج‌شنبه 9 آذر 1391 ساعت 09:20

تمامی این تعطیلات رو به خاطر رضایت دل همسری جهت رفتن به هیئت دوران کودکیش با همراهی پدرشون رو در منزل همسری اینا به سر بردم
خوب بود و گاهی حوصله سر بر
وای اثاث کشی !! من تا حالا نداشتم اما به نظرم خوبه واسه پیدا کردن وسیله هایی که مدتی گم شده بودنو و تازه موقع اثاث کشی پیدا میشن

خسته نباشی عزیزم

قربان یو خانومی...

بهاره پنج‌شنبه 9 آذر 1391 ساعت 09:40 http://rouzmaregiha.blogsky.com/

سلام دوست جون
خوبی؟
وای خوش به حالت که این چند روز رو رفتی شمال، منم انقدر دلم میخواست میتونستم برم شمال که خدا میدونه اما خوب نشد که بریم. میدونی من شمال رو تو این فصل از سال خیلی دوست دارم، هوا خنک و دلچسب، برگا زرد و قرمز و نارنجی، هوا ابری و بارونی... این هوا و اون منظره ها منو میبرند به سرزمین رویاها و به قول تو آدم کلی انرژی و ایده میگیره برای نوشتنخیلی دلم میخواد یه خونه جنگلی داشته باشم و هر وقت از زندگی شهری و هوای دود گرفته خسته شدم، فوری پناه ببرم اونجا و همونجا بمونم تا هر وقت که دلم خواست
دوست جون به سلامتی دارید جا به جا میشید؟ اگه اینجوری خیلی خیلی مواظب سرویس خوابت باش من با همون یه بار اثاث کشی تقریبا نصف عمر سرویس خوابمو به فنا دادمآقایون کارگرا زدند کمدمو شکوندند، تختم به صدا افتاد، میز توالتم کلی ضربه بهش خورد؛ خلاصه خیلی سفارششون بکن که با دقت جابه جا کنن وسایلتواگر از دست من کاری چیزی برمیاد بهم بگو دوست جون فوری میام کمکت... حالا بذار و بردار نمیتونم بکنم اما تو جمع کردن وسایل میتونم کمکت کنم
مواظب خودت باش دوست جون به ابو هم سلام برسون

قربونت برم دوست جون! مرسی عزیزم از این همه مهربونی! تعارف اومد نیومد داره ها!
آره...اما تموم شد به امید خدا و با کمک خانواده و دوستان!
تو نی نی تو به دنیا بیار این خودش برای من کلی خوشحالیه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.