عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

مفید مثل پیاز

زهرای خوشگلم ازم خواسته بود که از تفریحاتی که با ابو داریم،اینجا بنویسم...

خوب زهرا جون!! باید بگم یکی از تفریحات من خریدن کتابه!! اونم از نوع زیر خاکی و قدیمیش!!اونم تنهای تنها!!بدون ابو خان! چون ابو اصلا" حوصله گشتن و خرید رو نداره! هر جا بریم،می گه زود باش !زود باش!!دیر شد! یالا بخر زودتر بریم...منم هول می کنم و اون چیزی رو که دوست دارم نمی خرم یا اصلا؛ بیخیال همه چیز و خریده می شم و دست از پا درازتر برمی گردم خونه!!بعدشم هی به خودم فحش می دم که چرا ابو رو بردم خرید کتاب!!سنگینتره که خودم تنهایی برم و حسابی با اون حس خاصی که تو گشتن بین کتابهای مختلف می یاد سراغم،حال کنم و تنها باشم!

حالا من نمی دونم واقعا" چه چیز مهمی انتظار این ابو خان رو تو خونه می کشه که اینقدر براش مشتاقه و زودتر می خواد بهش برسه و بپره تو خونه؟کلا من کلافه میشم وقتی باهاش میرم خرید کتاب!واسه همینم ترجیح می دم تنهایی برم که بهم بچسبه و گرنه افسردگی مزمن می گیرم!!

5شنبه هفته پیش،طی یه اقدام انتحاری و ناگهانی و عجیب که خودمم توش مونده بودم،بدو بدو رفتم انقلاب! دوربین نبرده بودم...وگرنه یه گزارش مصور از پاساژ ایران براتون می زاشتم...

نمی دونین وقتی باد پاییزی تو موهام می پیچید و منم بین کتابهای چاپ قدیم می پیچیدم،چه حال خوشی داشتم!وقتی پریدم وسط اون همه کتاب خوشرنگ با جلدهای خوشگل و قدیمی،تو خلسه فرو رفتم...رفتم ته پاساژ و یه نگاه به کتابهای دست دوم و چاپ قدیمی کردم...چند تایی رو که می خواستم همونجا پیدا کردم و به فروشنده گفتم برام بزاره تو کیسه...بعد اومدم عکس بگیرم که دیدم: وا حسرتا!!! میموری گوشیم فوله! واسه همین بی خیالش شدم و حساب کردم و با یه کیسه پر بیرون اومدم...اینقدر تو این کتابفروشیهای انقلاب گشت زدم و بوی سوسیس کثیفا رو استشمام کردم که سیر شدم و راهمو کج کردم طرف خونه!یعنی ولم کرده بودن تمام اونجا رو خریده بودم آورده بودم خونه!!

پینوشت:این لینکی که رو معرفی می کنم برای اون دسته از دوستان عزیز و کتابخونیه که رمانهای خارجی از نویسندگان خارجی دوست دارن...تو پاساژ ایران کتابهای چاپ قدیمی که دیگه مجوز نمی گیرن رو می تونین با قیمت نازل تهیه کنین...خیلی از کتب خارجی ای که دیگه چاپ نمی شن و بسیار ارزنده هستن و کلی خاطره ها رو زنده می کنن،ته پاساژ ایران تو مغازه سمت راست به فروش می رسه...

می تونید کتابهای گرون قیمت نشر علی رو هم از اول پاساژ با نصف قیمت تهیه کنید...کتابهایی مثل آهو،انتهای سادگی و غیره...

این رو هم اضافه کنم که خرید دوباره کتاب با قیمت نازل،هیچ لطمه ای به ناشر نمی زنه! چون ناشر فروش خودش رو کرده و خرید کتاب دست دوم باعث می شه مخاطب ترغیب بشه برای خریدن کتابهای جدیدتر از همون ناشر...

و این هم عکس کتابهای نوستالژی و زیر خاکی بنده!!

بعدا" نوشت: باز که خوابیدین!! الان در آن واحد 15 نفر دارن وبلاگ منو می خونن اما حال کامنتیدن ندارن!!جالبه به خدا!

اینجا رو دیدین؟هنوز بازدید کننده داره!!! امروز 500 تا بازدید کننده داشته!

نظرات 37 + ارسال نظر
شیده دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 09:19

چه کتابهایی این هفته می رم پاساژ ایران
مرسی

مهرناز دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 09:20

مرسی از لینک
راستی!همه آقایون اینطورن !

دقیقا مهرناز جان!

مامانی دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 09:23

مرسی از لینکهای مفید واقعا مثل پیاز بود!

خوش اومدی عزیزم...

مری دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 09:28

همیشه خاموش می خونمت
اما امروز می خواستم ازت بابت لبنک تشکر کنم

خواهش می کنم عزیزم...همیشه روشن باش...

یاس وحشی دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 09:43 http://yaasevahshi.blogsky.com

درود بسیار رفیق...
ممنون از معرفی لینک.
منبع اصلی خرید کتابِ من در تهران پیرمردی بیمار است در خیابان خردمند و مشخصا کوچه ی شیده... البته وی در خانه اش نمایشگاهِ دائمی دارد و مشتریانش کم هستند اما نمی دانید چه کتاب هایی را من آنجا پیدا کردم! گاهی نسخه های اصلی کتاب هایی را پیدا کردم که مربوط به 1335 بودند!
کمدی الهی دانته را از ایشان خریدم و وقتی با نسخه های مثلا امروزی مقایسه کردم دیدم نزدیک به 450 صفحه بیشتر است!!
حالا جریانِ آشنایی من و ایشان ماجرایی است که بماند...

چه خوب...کاش آدرسش رو می زاشتین...

نیلوفر دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 10:03 http://www.niloufar700.persianblog.ir

سلام ممو جونم
من هیچ جایی نرفته بودم اتفاقا ً این چند وقت فعال هم بودم

عزیزم...لینکدونی من گوگل ریدره! من کسی رو پاک نکردم...همیشه دوستان از این مساله ناراحت می شن و بهم می گن!اما هر وقت آپ کنی لینکت می یاد بالا! من هنوز دوستای خیلی قدیمیم رو دارم...مگه می شه فراموشتون کنم؟هیچوقت دوستای قدیمیم رو فراموش نمی کنم و همیشه بهشون فکر می کنم...تورم خیلی دوست دارم و ازینکه هنوز منو می خونی خوشحالم!

شکیبا دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 11:17

وای کی حال انقلاب داره؟
جای دیگه ای نیست؟

نه عزیزم...من فقط اینجا رو می شناسم...

ستاره دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 12:38 http://www.twolover.ir

آخی به این میگن تفریحات سالم
یاد بابام افتادم اونم اینجوریه عشقشه و کتاب
فکر کن 4000 جلد کتاب باید کتابخونه هاشو ببینی

چقدر عالی! خوشم می یاد از اینجور باباهای بافرهنگ...

[ بدون نام ] دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 16:13

shahzadeh khanume mahkum aaalie. class sevom rahnamae budam ke az sobh neshastam ye nafas khundam nahar ham nakhordam yadame..
yase vahshie aziz mahale kare man daghighan nabshe shide hast mishe addresse daghigh bedi azizam? kodum khune?

منم راهنمایی بودم شاهزاده خانم رو خوندم...می تونی از انقلاب هم این کتابها رو تهیه کنی...
و ممنون می شم اگه اسمت رو هم بزاری دوستم!

فلفل بانو دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 20:12

وای من جلد این کتابها رو میبینم یاد کتابها مامانم میافتم
فکر کنم خیلیها هنوز آدرس قبلت رو سیو کردن از طریق اون میان اینجا

والا چی بگم...یه آی اضافه شده دیگه...

ســـــــاینــــــــا!. دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 21:36

چقدر خوب واقعا باید امدم تهان برم سراغش دوتا کتاب قدیمی میخوان دیگه چاپ نمیشه

حتما بیا عزیزم..

توکا دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 22:32

ممنون از توجه شما...

زهرا سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 07:07 http://zizififi

مرسی به خاطر این پستت ممو خانوم ناز و دوست داشتنی...وای یعنی تو از تعطیلاتتم برای کار فرهنگی استفاده می کنی؟؟؟ایول داری...اتفاقا ۴شنبه هفته پیش منم میدون انقلاب بودم...به یاد دوران دانشجویی رفتم تو یکی از پاساژا که اسمش یادم نیست و حسابی به کتابا زل زدم و لذتشو بردم...راستش به خاطر کمبود جا فعلا نمی تونم به کتاب خریدن فکر کنم اما گاهی که خونه پدرشوهر میریم میرم سراغ کتابخونه بزرگشو دنبال کتابای محبوبم میگردم و ازش یه کتاب می گردمو میام خونه می خونمش و بعدش بهش برمی گردونم...خب پدرشوهره منم دستی تو نوشتن داره...مرسی به خاطر این پست.بوس بوس
راستی از ابو خان ناراحت نشیا..این خصلت همه مردهاست...همسره منم همینه

به به...پدرشوهر فرهنگی...چه خوب که تو هم کتابخون شدی زهرا جونم...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 08:20

وقتی خودت هی میری اونجا رو آپ میکنی میگی اومدی اینجا خوب مردم هم میرن سر میزنن دیگه. علتش مشکل خودته خانم نه مردم.

هر کی آی کیوش بالا باشه دیگه اون آدرس قبلی رو پاک می کنه!!قبول داری فضول بی اسم زیاد شده؟

پریسا سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 11:19

من که بهتر بگم فکر می کنم بهتر بگم بیشترمون از خریدن کتاب لذت می بریم

چه خوب که من هم عقیده هم دارم...

فلفل خانم سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 11:22 http://fellfooli.persianblog.ir

اولین کاری که کردم وقتی اومدم تهران صبح سریع رفم انقلاب و کلی کتاب خریدم.متاسفانه از وقتی اومدم اینجا وقت نمیکنم زیاد کاب بخونم

ای جانم! راست می گی...ایشالا که فرصتش می شه! وقتی داری آشپزی یا گردگیری می کنی،یه نگاه روش بنداز...جذبت کنه تا آخرش می ری...

آیسان سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 12:20 http://paris-1986.blogfa.com/

سلام..راستش خیلی وقته دنبال چند تا کتاب میگردم ولی هیچ جا نتونستم پیدا کنم اینجا خرید اینترنتی نداره؟؟ممنون میشم کمکم کنی:)

تهرانی عزیزم؟اگه آره! این آدرس همه چی داره...خرید اینترنتی باید بری تو سایت نشر علی و شادان! کتابهای قدیمی خرید نتی ندارن!

آیسان سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 12:40

نه من تهران نیستم:(
بازم ممنون

عزیزم...نشر شادان و نشر علی رو سرچ کن...اونا کتاب دارن و برات پست می کنن! اما کتابهای جدید...

هلیا چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 00:01

من نمیام بنویسم ولی همچنان از معرفی کتابهات دارم استفاده میکنم هی هی که با این بچه نمیشه رفت خرید جای منم برو حالشو ببر

عزیزمی...خوشحالم که استفاده می کنی...راستی اون کتابی رو که بهت دادم خوندی؟

فرناز چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 08:43 http://dailyevents.blogfa.com

منم یه زمانی خیلی کتاب میخوندم اما متااسفانه الان اصلا نمیتونم بشینم پاش. خیلی بده

چی بگم والا...

یاس وحشی چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 09:42 http://yaasevahshi.blogsky.com

درود بسیار رفیق...
خسته نباشید...
پستِ پر انرژی و بسیار خوبی بود... متاسفانه فضایِ تولیدِ محتوا، نه در مجازستان و بلکه در کلیه ی حوزه ها اینچنین است و نوعی افسردگی جمعی فضا را درنوردیده...
خلاقیت خیلی می تواند کمک حالِ نوشتارِ ما باشد... خلاقیتِ در ایده پردازی، خلاقیت در سبک نوشتاری، خلاقیت در نگاه و زاویه ی دید و حتی خلاقیت در انتخابِ عکس برای مطلب...

ایشالا که درست بشه...چون ما باید به خودمون کمک کنیم...

یاس وحشی چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 09:46 http://yaasevahshi.blogsky.com

«ازون وبلاگه یاد بگیرید که فقط دنبال کامنت جمع کردنه و هر دفعه یه مسابقه کذایی می زاره! به قول خودشم آمار می ترکونه! حداقل اون یه انگیزه ای داره! می بینین چقدر بیکاره؟حداقل ازون یاد بگیرین...»

اینجا را بسیار خوب گفتید... آن وبلاگ را یک زمانی می خواندم. اما واقعا ارزش ندارد وقت برایش بگذاری. الان شما فرمودید یادم آمد.
بسیار مزورانه و ریاکارانه کارش را پیش می برد و البته گویی در سنِ 5 سالگی اش گیر کرده! تمامِ زندگیِ آن وبلاگ بازدید و کامنت است که من به شخصه و در اولویت های وبلاگ نویسی ام در رتبه ی بعد از پایانی گذاشتمش!
تنها نکته ی مثبتِ چنین وبلاگ هایی همان فضایِ مضحکی است که باعثِ خنده می شود!

واقعا! اون دفعه که به بازدیدکننده 7000 تاییش افتخار می کرد! به همه می گفت اگه می تونی مثل من آمار بترکون!!!

زهرا چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 10:20 http://zizififi

راستش مشکلات خیلی زیاد شده...اما تو راست میگی.باید ما مشکلات رو از پا در بیاریم...دیروز می خواستم در مورد گرونی بنویسم که خودم بی خیالش شدم گفتم که چی بشه هی من بنویسم فلان چیز گرون شد.خب مردم خودشون می دونن.ضمن اینکه وقتی من نوعی در این مورد بنویسم ناخوداگاه باعث شدم استرس دوستام بیشتر شه.

راست می گی..من کلا انرژی منفی پراکندن رو دوست ندارم! از وبلاگهای انرژی منفی هم فراریم!

خب اگه ادم احوصله نداشته باشه بنویسه همین میشه + این که اگر مشکلی داشته باشه

بعدم ادم بره ۴ تا متن افسرده بخونه خودشم حسای بد میاد سراغش...

من اگه دوست قدیمیم باشه و غمناک نوشته باشه می خونم اگه بتونم کمکش کنم از اون حال در بیاد و گرنه می بندم و نمی خونم چون همش سعی می کنم مشکلای خودم یادم بره اگه بشینم اه و ناله و بقیه رو بخونم سر ساعت می شینم زار میزنم

ژس بهتره چرخه ی غم در نطفه خفه بشه...

آره دیگه...همینه سارا جان...

خانمی چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 11:12 http://monastories.blogfa.com

خوب وب من رو که هنوز نخوندی که !

سلام ممویی ، روز قشنگت شنگولی

الان می یام می خونم...

خانمی چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 11:41 http://monastories.blogfa.com

خوشحالم آمدی مموی عزیزم حتی به قدر چشمک زدن

فلفل بانو چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 13:16

خب بیا وب منم ببخون و آرامش بگیر

حتما گلم...

سایه چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 15:00 http://manohamsarim.blogfa.com

خدا از دهنت بشنوه البته خودم هم این روزها حال خوشی ندارم اما سعی میکنم بهتر بشم.سعی میکنم جملات مثبت به کار ببرم.ولی باور کن خیلی سخته.بی پولی وحشتناکهدو ساله وبلاگ دارم اما این یکی جدیده و قصه اش مفصله.بیا به دیدنم تو این وبلاگ جدیده خیلی احساس غربت میکنم

بی تاب نباش!درست می شه...

نفس63 چهارشنبه 26 مهر 1391 ساعت 16:35

عاشقتم که مموی کتاب خون و کتاب دوست من

عزیزمی..

سایه پنج‌شنبه 27 مهر 1391 ساعت 10:41 http://manohamsarim.blogfa.com

سلام دوسی جون.می بینی من چه زود پسرخاله میشم.خو چیکار کنم به قول فندق بس که دختر خوفیم
ستاد روحیه دادن به خویشتن
دوسی لینکت کنم ؟؟؟

عزیزم...برای لینک کردن اجازه لازم نیست...

یاس وحشی پنج‌شنبه 27 مهر 1391 ساعت 11:05 http://yaasevahshi.blogsky.com

درود بر شما...
خسته نباشید.
تنها آرزو می کنم آنچه که صلاح و مصلحتِ شماست برایتان پیش بیاید... امیدوارم.
راستی چقدر در این کامنت دانی من کامنت گذاشته ام! همه اش اسمِ بنده است!

خیلی ممنون از دعای خیرتون...آخه من دو تاکامنتدونی بعدی رو بستم...مرسی از حضورتون!

ســـــــاینــــــــا!. پنج‌شنبه 27 مهر 1391 ساعت 14:16

ممنون بخاطر معرفی کتابها

عزیزمی...

eli جمعه 28 مهر 1391 ساعت 20:31 http://eli1234.blogfa.com/

سلام.ممو جان من قالب وبلاگت رو خیلی دوست دارم.کدش رو از کجا گرفتین؟

عزیزم...یکی از دوستانم برام ساختتش!


اینجا همیشه پست هاش یکی درمیون کامنت دونی داره ؟

عزیزم...بعضیاش نیازی به کامنت ندارن ...می بندمشون!

پیتی شنبه 29 مهر 1391 ساعت 17:48

عزیزم اون کامنت انگلیسی بی نام من بودم با موبایل کامنت گذاشتم یادم رفت اسممو بنویسم..

جووجو پنج‌شنبه 4 آبان 1391 ساعت 09:15 http://jjojo.blogfa.com

چقدر جالب
کتابهای قدیمی
من هم خریدارم ولی خیلی قدیمیتر میخرم
آخرین کتابی که گرفتم مربوط به ۱۱۲ سال پیش بود ه
جلدش رنگ پریده و کمی پوسیده شده از نگاه کردن به اون لذت میبرم


112 سال پیش؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 آبان 1391 ساعت 22:18 http://taranevar.persianblog.ir/

می دونم که شما با این همه طرفدار حال خوندن کامنت من رو ندارید. صادقانه می گم: هنوز وبتونو نخوندم چون اینترنتم سرعتش پایین بود. سیوش کردم تا سر فرصت بخونم و بعدش بیام نظر بدم. فوق العاده ست! خصوصا ابتکار «دونه برنج»

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.