عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

ای وبلاگستان تنبل!!!

وا؟؟؟فقط زهر آپ می کنه! حواستون هست؟خیلی تنبل شدین ها! خسته نشین از آپ کردن!

چی؟حال و هوای پاییزه؟؟اصلا" قبول ندارم! چون پاییز با خودش شور و شادی می یاره...

پاشید ببینم! یه چیز آپ کنید! اون مانیا که پوکید!! رژلب قرمزم که دیگه در رفته!

یاس وحشی حاجی حاجی مکه!

گوشی!خوش اومدی!سر افراز کردی به خدا!!

این آقای جوگیریات هم یه پستایی می زاره که نمی شه براش نظر گذاشت!! بیشتر مردونه ست...

یه روزی٬ یه جایی...یه بانویی بود که خیلی شاد بود اما یه دفعه دست سیاه تقدیر٬ گلش رو چید...

فلفل بانو هم که لینکش رفت پایین...

متاهلانه هم رمزیه!!

اطلسی هم می یاد تند و تند یه چیزی می نویسه می ره بدون نقطه!بدون تشدید!!!

دزیره هم که هفته به هفته نیست!!

ورونیکا هم کلا" درشو تخته کرد رفت!!

خوشبختی زیر پوست من م می خواد دیگه ننویسه!!چرا؟؟نمی دونم!

ساینا هم که نیست اصلا"!به بهانه دانشگاه در رفته!

من رمز یلدا رم گمیدم!!!هی وای من!

آمارین هم که یه دالی کرد و رفت...

دوست جونم که نت نداره کلهم از بیخ!!!

آقای بلاگر هم که دیگه دست از نوشتن شسته!

مصی و سوغاتی هم که هر چی به گوگل ریدرم اضافه شون می کنم،لینکشون نیست!! ای خدا!

پست تکین و کتاب می زاریم،همه خودشونو لوس می کنن و می گن خوشمون نمی یاد...این رو دوست نداریم! اونو دوست نداریم!!یکی به من بگه شماها چی دوست دارین کلا"!!کسی که وبلاگ می خونه،یعنی حوصله کتاب خوندن نداره؟؟؟اینقدر سخته؟خوب نخونید!!کسی مجبورتون نکرده!

باز وبلاگستان خلوت شد!!

نظرات 14 + ارسال نظر
فلفل بانو سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 12:29

تا چند دقیقه دیگر میاورمش بالااااااااااااا

باریکلا دوستم!

جعفری نژاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 12:44

تکذیب می نماییم

ما از اول هم دستمان نوشتنی نبود که بخواهیم دست بشوییم

خارج از شوخی ، این روزها شدید آرزو می کنم کاش دری به تخته ای بخورد و فرجی شود و امثال " توکا نیستانی " باز گردند به دنیای بلاگستان . شاید خواندنی های بلاگستان رونقی بگیرند . عجیب احساس می کنم بلاگ خوانی می تواند کمی تا قسمتی مرهمی باشد برای جامعه ای که سرانه ی مطالعه اش از میانگین زمانی دم کشیدن یک لیوان چای کمتر است .

واقعا!! دیقیقا! یعنی سرانه مطالعه زیر صفره!!

مهرسا مستقل سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 12:54 http://roozhayebehtar.persianblog.ir

آقا اجازه؟!
ما هستیم ولی شما ما رو لینک نکردین و آپ های هر روزه مون رو نمیبینید یحتمل
نوشابه ای که برا خودم باز کردمو داشتی ممو؟

خوب کردی عزیزم...چشم!

مانیا (مالزی نشین) سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 13:06 http://mn64.persianblog.ir

کلاً گاهی تار عنکبوت میگیره وبلاگستان... هـــعی...

ای جانم!

بابک اسحاقی سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 13:22

خیالت راحت
اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم بگذارند
سنگر وبلاگ نویسی را ترک نخواهم کرد

خوب کاری می کنید به خدا!!

بابک اسحاقی سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 13:23

یادم رفت بگم
اگه رئیسم صد تومن بذاره رو حقوقم قسم می خورم در وقت اداری سراغش نیایم
و با پانصد هزارتومن ماهانه کلا حاضرم درش رو تخته کنم
هر ادمی قیمتی داره

گوش مروارید سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 13:28

ای خواهر من دیگه می خوام قول بدم هر روز هر روز بنویسم
آخه از تو اداره دسترسی به وبلاگ ندارم ونمیتونم بنویسم
از خونه هم که دیگه خودت میدونی یه فسقلی دارم که 24ساعت آویزونه ازمن

ای جون اون فسقلی!

زهرا سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 13:37 http://zizififi

ممویی فقط خودم و خودت میایم و می نویسیم و میریم انگار...راستش منم امروز حرفی برای گفتن نداشتم.اما گفتم بذار بنویسم این وبلاگستان از این حالت پوکیده در بیاد...شیطونه میگه منو تو هم ننویسیما..لا الا ...

نه عزیزم! من بکشنم دست از این عرصه بر نمی دارم!! تا قیوم قیومت می نویسم!عمرنگ!! قربونت! من پشتتم مثل کوه!! تو بنویس!

زهرا سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 14:13 http://zizififi

عاشقتم

نسرین سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 15:55

عزیزیزم خیلی خوبه توی وبلاگت از کتاب میگی و نویسنده ها . من هم مثل خانم حمزه لو عاشق زویا پیرزادم وقتی کتابهاش رو میخونی انگار داری باهاش زندگی میکنی به خصوص کتاب چراغها را من خاموش میکنم.

منم زویا رو خیلی دوست دارم...

یاس وحشی سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:03 http://yaasevahshi.blogsky.com

درود بسیار رفیق...
ممنونم که یادی از ما بیماران نیز نمودید.
به والله آنقدر حال و روزم خراب است که نپرسید.
حق با شماست و باید کاری کرد. امیدوارم بهتر شوم و بازگردم و بتوانم در این وبلاگستانِ ... بنویسم...

ای بابا! هدا بد نده! چرا؟؟؟

بسامه جمعه 7 مهر 1391 ساعت 01:09 http://tangooo.persianblog.ir/

اوه..پست صندلی داغ رو رمزی کردین؟؟ من اومده بودم نظرم رو دوباره بخونم و تشکر بنویسم که جواب دادین.. و شرمنده که من اینهمه دیر اومدم... راستش اومدم جواب نظرم رو خوندم ولی جوابش رو گذاشتم برای بعد که الان اومدم دیدم رمزی کردین...
در مورد رمانم.. اتفاقا داستان من از این چیزا نداره... چون خودم به شدت از اونا بدم میاد.. البته صحنه عاشقانه داره ولی عاشقانه هاش بین زن و شوهر اتفاق می افته اونم در محیط خونه تا زیاد هندی نشه....
بازم ممنونم... با ایجازه تون بازم میام از تجربیاتتون کمال استفاده رو بکنم

خواهش می کنم عزیزم...کاری نکردم!اتفاقا نوشتن تو سایت ۹۸ یا محدودیت نیست و هر کی هر جوری که دلش می خواد می نویسه و زیاد سانسور نداره!موفق باشی...

مهر جمعه 7 مهر 1391 ساعت 20:55 http://www.neghahema.persianblog.ir

سلام بنا به دلایلی مجبور به جابجایی شدم آدرس جدیدم اینه
لطفا حتما نام مرا در لینک هایتان تغییر دهید
ممنون میشم اگه فراموش نکنید
http://minoo1391.persianblog.ir/
مینو

ری را شنبه 8 مهر 1391 ساعت 10:21 http://narenjestaan.persianblog.ir

شما هم که رمزی می نویسی همش
خدایااااااااااااااااااااااااااا

دیر رسیدی...رمزی نبود!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.