عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

مهر دوست نداشتنی و مهر ومهتاب

اگه اینجا اومدین و فکر می کنین که می خوام از اول مهر بگم سخت شرمنده م!

اصلا" هم دوست ندارم! اصلا" نمی خوام بگم بوی ماه مهر می یاد...

چون امروزو دوست ندارم!شنبه باشه،غروب روز جمعه رو دوست نداشته باشی!آخر شهریور باشه!!روز اول مهر هم باشه!! اونوقت تو باید بیای سر کار باز!

همه پاییزو دوست دارم جز اول مهرو! نمی دونم چه حکمتیه که اول مهر دلهره خفه م می کنه!

هیچ وقت دوسش نداشتم! همیشه عزای کلاس بندی می گرفتم! همیشه هم این ناظما منو از دوستام جدا می کردن...تا یه هفته هم همه مون واسه همدیگه آبغوره می گرفتیم...

اصلا" دوسش نداشتم!

اصلا"!ولش کن! بریم سر یه موضوع دیگه!

مصاحبه مجله "خانه آرمانی" چاپ مهر ماه 91 با تکین حمزه لو!


الان تازه این کامپیوتر من درست شده! صبح تا آپ کردم و خواستم اصلاحش کنم، کامیم ترکید!

این صفحه اول مصاحبه ست...در مورد شروع نویسندگی و انگیزه ش...

جالب اینه که تکین نوشته های احمد محمود و زویا پیرزاد رو دوست داره و بیشتر می پسنده!

برای نوشتن مهر و مهتاب به آسایشگاه رفت و آمد داشته و تحقیق کرده...

می دونین چیه؟ اون روزها،رادیو تلویزیون از رزمنده ها یه بت بی نقص و معصوم و بی غریزه ساخته بود! یه جوری جلوه شون داده بود که انگار نعوذبالله اینا اما*می چیزی بودن! همین آدمو عصبانی می کرد و به شعور آدم توهین می شد...

این رمان دید خیلیها رو نسبت به جنگ،دفاع م*قدس و شهید و جانب*ازین به کل دگرگون کرد...یکیش خود من!اون موقعها که نمیدونستم اینا برای وطن ما چه کردن،هر دفعه برنامه ای در موردشون بود،زود میزدم کانال دیگه! اصلا" طاقت شنیدن مارش جنگ و دیدن رزمنده ها رو نداشتم...ازین برنامه هایی که چفیه به سرها و تالابهای جنوب رو نشون میداد!اما وقتی شخصیت حسین تو کتاب مهر و مهتاب اینقدر خوب توصیف شده بود و اینقدر مهربون و با گذشت بود و مثل بقیه غریزه داشت و قابل لمس بود،که نظر من به کل تغییر کرد...مردی مذهبی و در عین حال مهربون و عاشق!همین کفایت می کرد...اینکه بدونی ذهنیتت غلط بوده و چیزی که بهش اعتقاد داری،اینقدر دگرگونت کنه،کافیه...

به نظر من تکین خیلی خوب رسالتش رو انجام داده و بر خلاف حرفی که تو مصاحبه ش زده،موندگاره...موندگار تا همیشه...

نظرات 10 + ارسال نظر
ساینا شنبه 1 مهر 1391 ساعت 11:05

مجله رو حتما میخرمممممممم

زهرا شنبه 1 مهر 1391 ساعت 11:39 http://zizififi

منم با اینکه متولد ماه مهرم اما با اومدنه مهر یه جورایی میشم.نمیدونم چرا؟؟؟شاید واسه اینکه روزها کوتاه میشن...شایدم واسه اینکه یه سال پیرتر میشم

پیری رو بی خیال!اما روزهای کوتاه خیلی دلگیرن!

ماهنوش شنبه 1 مهر 1391 ساعت 15:06 http://bottom-of-my-heart.persianblog.ir/

خوب گفتی واقعا ! منم با اینکه پاییز رو دوس دارم اما اول مهر و که اونم مصادفه با شنبه!! اصلا دوس ندارم ! اصلا مدرسه هم هیچ خوشم نمیاد با اینکه همیشه درسم عالی بوده!!

یه جوری گنگه!!

ستاره شنبه 1 مهر 1391 ساعت 15:45 http://twolover.ir

منم که گفتم پاییزو دوست ندارم اول مهرش که دیگه بد ترتر

هنگامه شنبه 1 مهر 1391 ساعت 23:45 http://hengameharjomand.blogsky.com/

وقتی واقعیت رو بنویسن واقراق نکنن خیلی دل نشین تره .پاییز ماه مهره زیباست

قاصدک یکشنبه 2 مهر 1391 ساعت 12:02

منم همین حس تو رو نسبت به این کتاب داشتم ..

فنچ بانو یکشنبه 2 مهر 1391 ساعت 12:44 http://baghe-ma.blogsky.com

من این کتابو دارم. اما هنوز فرصت نکردم بخونمش. با چیزایی که راجع بهش گفتی خیلی وسوسه شدم بخونمش. همین امروز شروع می کنم به خوندنش

زهرا دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت 07:59 http://az-be.persianblog.ir

راستش من همیشه اول مهر دوست داشتم و همیشه هم توی راه برای خودم باز آمد بوی ماه مدرسه می خوندم! شاید برای اینکه همیشه مجری برنامه ها بودم و یه جورایی دست اندرکار و حس می کردم امروز باز هم قرار من خودم نشون بدم و همه تعریف بکنن ازم! به هرحال...
این اولین مهری که به هیچ کلاسی نمیرم! چون تا دوسال پیش که دانشجو بودم و بعدم مشاور مدرسه و امسال اولین بار که اول مهر تو خونه بودم اونم به شکل عزادار و بی حوصله...
درباره تکین حمزه لو، من زمان نوجوانی کتابهای ایشون نخونده بودم. راستش زیاد اهل رمان های این مدلی نبودم مگر رمانی که خیلی تعریفش رو میشنیدم و فک می کردم باید حتما خوندش!
کتابایی که برام دانلود کردی رو خوندم. مث همین مهر و مهتاب... برا من زیاد جذاب نبود اگرچه از بین همه اون چند تایی که واقعا لطف کردی و وقت گذاشتی و برام فرستادی، همین مهر و مهتابش رو از بقیه بیشتر دوست داشتم. شاید اگر تو همون نوجوونی خونده بودم ذائقه ام فرق می کرد و بیشتر باهاشون ارتباط برقرار می کردم

به نظر من توقع شما از رمان ایرانی خیلی بالاست...من همیشه دست نویسنده هایی رو که در اوج محدودیت می نویسن و اینطوری طرفدار پیدا می کنند رو می بوسم!وگرنه نوشتن تو اوج آزادی و استفاده از ترفندهای نویسندگی ای که اینجا ممنوعه،هنر نیست!!
کسی که بتونه تحول ایجاد کنه،رسالت خودش رو به انجام رسونده عزیزم!
خوب بالاخره سلیقه ست دیگه...نمی شه کاریش کرد! رمان خون حرفه ای که باشی و اهل کتاب،مطمئنا اینها انتخاب اولن و همیشه ماندگار...شاید علاقه شما به هنر دیگه ای غیر از کتاب بیشتر باشه عزیزم!
خوشحال می شم بدونم از نظرت کدوم رمان بهترینه و چه کسی رو قبول داری...
و بر عکس شما من اصلا" اول مهر رو دوست نداشته و ندارم!

زهرا دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت 12:53 http://zizififi

بهش میاد غذای خوشمزه ای باشه.فقط بدیش اینه که خیل یباید چرب باشه

با روغن کم درست کنی اصلا" چرب نمی شه!

تکین حمزه لو دوشنبه 17 مهر 1391 ساعت 22:00

عزیزمی...می دونی که!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.