عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عادت...

می گم:من زیادی به تو وابسته شدم!

می گه:چی؟یعنی چی؟

می گم:می خوام مستقلتر باشم و مستقلتر عمل کنم...

می گه:کجا می خوای بری؟

می گم:هیچ جا!فقط باید وابستگیمو تو خیلی کارا کم کنم...خیلی کارا رو باید خودم انجام بدم!

می گه:یعنی می خوای بری؟

می گم:کجا؟

می گه: می خوای از پیش من بری؟

می گم:خوبی تو؟

می گه:آره...چون خوبم یه حدسایی می زنم!

می گم:بی خیال ابو جونم!من همیشه هستم...

پینوشت:ابو جوکولی!به خدا منظورم رفتن نبود!منظورم خرید کردن بود!!حالا یه چی گفتم!!تو چرا به خودت گرفتی خووووووووو؟