عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

کوتاهتر از کوتاه...

مادر نوشت:یعنی اگه این دونه نبودها!من قطعا" مرده بودم...اینقدر پشتم بهش گرمه که دلم می خواد هی الکی مریض بشم و اون بیاد ازم پرستاری کنه...

فیلم نوشت:فیلم پایان دوم رو دیدم...دوسش داشتم...داستانش رو از روی ورژن هالیوودی برداشته بودن اما یه چیزی توش بود که دلمو لرزوند...نمی دونم چی بود؟

اما آخر فیلم وقتی رویا(هنرپیشه اصلی فیلم)داشت پوستر دیواری اتاقش رو با یه پوستر آبی که یه پروانه رنگارنگ داشت تو پس زمینه کوهها پروا می کرد و می گفت:وقتی یه کرم کوچولو نمی دونه که چقدر باید سختی بکشه،و از تاریکی نترسه تا به یه پروانه خوشگل تبدیل بشه و پر بکشه،امید و ایمان جوونه می زنه...،اشکهام سرازیر شد...

آهنگ نوشت:از صبح این آهنگ پایین،با هدفون تو گوشمه و دارم ازش لذت می برم...صدای نیما علامه رو دوست دارم...

روز جدایی