عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

طرف خنگه...

قبول دارین که هر چیزی ذاتیه و استعداد لازم داره؟یعنی تو اگه بخوای یه هنری ٬کاری رو شروع کنی٬اگه استعدادشو نداشته باشی٬همون اولاش میبری و در می ری و نباید زیاد خودتو به در و دیوار بزنی؟

اگه یه کاری رو شروع کنی٬و بعدش ببینی از پسش بر نمی آی و وسطش هندل می زنی و بعدشم گند می زنی٬توجیهت چیه؟قبول می کنی که بلد نیستی و قریحه شو نداری و باید ببوسی و بزاریش کنار؟ یا به زور سعی می کنی به خودت و بقیه بقبولونی که استعدادشو داری و به استاد و شرایط و اینور و اونور گیر می دی و ایراد می گیری که اونا بدن؟و این ممکنه در صورتی باشه که خیل عظیمی با  شرایط یکسان در حد عالین و خودت هم اینو می دونی!

آیا راحت کنار می کشی و به خودت می گی:خوب تو این مساله خنگی دیگه!بکش کنار...لازم نیست این و اونو به خاطر استعدادی که نداری٬متهم کنی...

بالاخره کدوم یکیش هستی؟

همه ما که همه جور استعداد رو نداریم!یکی می تونه هنری باشه٬یکی نمی تونه!یکی ریاضیاتش خوبه ٬یکی ادبیاتش!یکی مجسمه سازی بلده اون یکی نقاشیش خوبه...اون یکی هم آشپزیش عالیه!!!()

دلیل نمی شه همه همه چی بلد باشن!تو کار هم همینه!یعنی یکی تو کار، یه کارمند دقیقه و یکی دیگه گیج می زنه!یکی فایلینگش خوبه!اون یکی روابط عمومیش بالاست...

هر وقت یکیو می بینم که تو یه چیزی خنگه و گند می زنه و بقیه رو کلافه و بیزار می کنه٬و بعدش تقصیر رو گردن شرایط و مسایل چرت و پرت می ندازه و دلایل احمقانه می آره٬یاد یه مثل خیلی خوبی می افتم...

امممممممم....چی بود؟شما یادتون می آد؟

پینوشت:اینو دیدین؟تکین دوباره اومده!!!

نظرات 21 + ارسال نظر
ساینا :) شنبه 7 آبان 1390 ساعت 10:02

سلام ممو...
به نظرت تکین کتاب جدید نداره...؟

نه!اون دفعه از مادرش پرسیدم گفت یه کتاب داره داستان کوتاهه!هنوز از ارشاد بیرون نیومده!

گلی کپل شنبه 7 آبان 1390 ساعت 10:46 http://goliiiii.persianblog.ir/

آرههههههههه واقعا قبول دارم ممو. فقط یه مسئله هست اونم اینکه خوب بعضی ها کلا کم استعدادن. گند زیاد می زنن. خوب گناه دارن اونا. مجبوریم یه ذره باهاشون راه بیایم دیگه

با مودباشون راه می آیم اما با پررو ها و ایراد گیراشون نه!

پرنیان شنبه 7 آبان 1390 ساعت 10:47 http://delk00k.persianblog.ir/

راست میگی .... بهتره منم الکی اینقدر زور نزنم درس بخونم .... بچه بودم استعداد داشتم . فکر کنم تموم شد !

من یه کتاب تکین رو خوندم . باور کن یادم نیست اسمش چی بود حتی !

نه قربونت بشم...

بلوبری شنبه 7 آبان 1390 ساعت 10:58 http://blueberryfgfvd.blogfa.com/

سلام
فک کنم عروس و رقص و زمین و این حرفا بود

آهان! همین بود...!

خانم خانما شنبه 7 آبان 1390 ساعت 11:18

واقعا یه چیزایی ذاتیه!!!

دقیقن!!

هلیا شنبه 7 آبان 1390 ساعت 12:55

تکین خانوم ببین چقد مموی مارو خوشحال میکنی با اومدنت !
اهل رمان هستم ولی نشده که تاالان کتابای شما رو بخونم .باتعریف و تبلیغائی که ممو کرده ،حتماباید وقتی گذاشت ،حتما می ارزه !

آبانه شنبه 7 آبان 1390 ساعت 14:22 http://abaneh.blogfa.com

درک میکنم حستو ممو ...

افسون شده شنبه 7 آبان 1390 ساعت 14:30 http://afsoonshodeh.persianblog.ir


عب نداره فرصت بده بهشون بالاخرهه یه چیزی یاد می گیرن

بعید می دونم!

نگین شنبه 7 آبان 1390 ساعت 14:32 http://neginweb.blogfa.com

من بیشتر از بحث استعداد به انگیزه داشتن اعتقاد دارم.
همینطوره هر کسی یه سری توانایی خاص داره.بسته به اینکه به چی علاقمندیم و یاد گرفتن کدوم مهارت به نفعمونه میریم دنبالش حتی اگه به قول تو استعدادشو نداشته باشیم.
انگیزه که باشه ادم ته هر کاریو درمیاره.

زیاد موافق نیستم! انگیزه وقتی می آد که توی یه کاری استعداد داشته باشی...وقتی نداری و می دونی که نداری،دیگه انگیزه از بین می ره...

بانو شنبه 7 آبان 1390 ساعت 15:08 http://mymindowl.persianblog.ir

اینایی که به قول تو به همه گیر می دن و همه رو متهم می کنن... تو هیچی استعداد ندارن...
خنگی هم زیادشونه...
می بینم که با خانم تکین دوست شدی... ازش برامون امضا بگیر...

واقعا! خنگن هیچ!به خنگی خودشونم اعتراف نمی کنن!

فنچ بانو شنبه 7 آبان 1390 ساعت 18:38 http://baghe-ma.blogsky.com

از قدیم گفتن:
هرکسی را بهر کاری ساختند... مهر آن را در دلش انداختند...
حالا اگه بنا بر جبر روزگار و غیره آدم کارهای دیگه رو بخواد انجام بده خب معلوم نیست که بشه یه نه...

اما گویا تو یه ضرب المثل دیگه مد نظرت بود که من نیدونم چیه

عروس و رقص و این حرفا بود!

زهرا یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 08:31 http://Zizififi.persianblog.ir

اخه خوب نیس ادم به خنگ بودن خودش اعتراف کنه..بعدا همه فکرمیکنن در همه موارد طرف خنگه...

لازم نیست پیش کسی اعتراف کنه! بکشه کنار و این و اونو متهم نکنه!همین!

ورونیکا یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 09:39

واقعنا.. یعنی خنگن...؟

تو یه مواردی آره!

فلفل خانم یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 15:11 http://fellfooli.persianblog.ir

اوه اوه دلت پره اونم شدیداااا .آره خب تو راست می کسی و یع چیزی استعداد داره .حالا تو کار خب یکی هست بنده خدا مجبوره فقط همین یک کار رو بکنه کاری که استعدادشو داره پول توش نیست اون وقت ی میشه؟خب باید تحمل کنیم همدیگه رو دیگه چی کار کنیم!

تو کارو قبول دارم اما تو هنر رو نه!

بانو یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 16:22 http://mymindowl.persianblog.ir

اتفاقا منم پریشب بود ... تو ماشین به حامد گفتم پاییز امسال واقعا پاییز شد...

دقیقن بانو جونم!

سارا امیدوار دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 04:51 http://www.saraomidvar.mihanblog.com

الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی, همدردی کنم..
بیش از آنکه مرا بفهمند, دیگران را درک کنم..
پیش از آنکه دوستم بدارند, دوست بدارم.
زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم و در مردن است که حیات ابدی می یابیم.

التماس دعا ...

نازلی دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 09:20 http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام
باز تو عصبانی شدی؟ این دفعه چی شده؟ بالاخره اون آدمه هم دل داره البته بگم ها کمتر کسی پیدا میشه که اینهمه صادقانه چه پیش خودش چه پیش بقیه اعتراف کنه که استعداد نداره کار سخته .
من نمیدونم تو چی استعداد دارم فکر میکنم که تو ادبیات بد نباشم ولی کلا آدم کم حوصله ایی هستم و خیلی پاگیر چیزی نمیشم.
چه میدونم مراقب خودت باش.

عصبانی کدومه ؟نازلی جان!‌تا من یه پست انتقادی می زارم نمی دونم چرا همه فکر می کنن عصبانیم؟؟

بهاره دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 11:57 http://newme.blogsky.com

وای دوستم منم یه عالمه حالم خوش شده تو این هوا و دارم کیف عالم رو میکنم دوباره یاد قدیم کرده ام و از ۳ سال پیش گرفتم و دارم همینجور میرم عقبکی و تمام اون احوالات خوش قدیم رو دوباره تجربه میکنم
خیلی ممنون خدا شده ام برای این هوای محشری که درست کرده برامون

دقیقن...منم شکر خدا رو می کنم...

برای دخترم دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 23:44 http://barayedokhtaram.blogfa.com

هوا بدجوری دو نفره شده این روزها

نانازی بانو و آقا خرسی سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 11:58 http://www.nabat.blogfa.com

ممو جونم من تکینو نمی شناختم یعنی خیلی بی معلوماتم؟!!! دو روزه فکرم مشغوله چرا همه می شناسن من نه!!
راستی اون کامنت مجی رو پاک کن دختر! مثلن خصوصی بود. ماچ

پاکیدم اونو دوستم!! تکین حمزه لو یکی از بهترین رمان نویسای دهه ۸۰ ه ایرانه که بی اغراق و زیبا و روون می نویسه...باید اسم نوبت عاشقی و افسون سبز رو شنیده باشی!البته اگه اهل رمان باشی...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.