اگه گفتین چی می چسبه؟؟
الان می چسبه،یه بارونی،ازین شمعیا تنت کنی بری تو خیابون بارون خورده،و شلپ شلپ پاتو بکوبونی تو چاله های آب و به ابرهای خاکستری سلام کنی...
بعد یه سرمای ملایم در حالیکه تو تو لباسای پاییزیت گرمی،صورتت رو نوازش کنه و در همون حال بری همون کافی شاپ معروف تو پارک وی!!(قابل توجه دوس جون!!همونی که یه شومینه گرم داشت و اسپرسوهاش عالی بود)و یه هات چاکلت داغ بزنی به بدن و غرق بشی تو رنگهای پاییزی پشت شیشه های مشبک و قرمز...
وقتی که خوب نفس کشیدی و گرم شدی،بپری بری تو خونه و رو صندلی نئنویی کنار شومینه بشینی و اون شال سوراخ سوراخ و سبٌک سفید رو به دوش بکشی و هی تاب بخوری...هی تاب بخوری...تا آخرٍ سر خوابت ببره...
کی دلش می خواد بیاد تو این خیابونه با همدیگه بدوئیم و باد پاییزی موهامونو پریشون کنه؟؟
جرقه نوشت:ای جونم!جرقه!ای جونم سوژه جدید!ای جونم شوق نوشتن به خاطر بارون...ای جووووووووون!خدایا تو که می دونی حال من اینقدر با بارون خوب می شه،پس هر روزو بارونی و ابری کن!