عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

بازی سرنوشت...

این پست یه کمی دردناکه...هر کی ناراحت می شه از همینجا برگرده و روی بقیه ش کلیک نکنه چون تو ادامه مطلبه...

نمی خوام اول هفته تون رو خراب کنم اما اینو از این جهت نوشتم که به خودم یادآوری کنم که زندگی چقدر بی ارزشه...!


بعضی وقتا زندگی یه بلاهایی سر آدما می اره و همچین همه چیز رو در هم می پیچه که بشر انگشت به دهن می مونه!

حسابشو بکن تو یه خانواده آروم و مظلوم و جوون همچین اتفاقاتی چقدر می تونه سنگین و جانکاه باشه...

دقیقن شنبه هفته پیش برای یکی از آشناها یه اتفاق عجیب افتاد...

دختر طفلکی شب قبلش از مامانش شارژ ایرانسل می خواد و مامانش بهش می توپه که بسه دیگه! با کی اینقدر حرف می زنی؟اونم به حالت قهر می ره تو اتاقش و می خوابه!

صبح که مادره می ره از خواب بیدارش کنه،وقتی برش می گردونه می بینه از گوش و بینیش خون زده بیرون و صورتش کبوده! دیگه تا به بیمارستان برسوننش،تموم کرده بوده...ساعت مرگش هم 2/5 نصفه شب بوده...می برنش کالبد شکافی و معلوم می شه تو خواب تمام رگهای مغزش با هم پاره شده و خونریزی داخلی کرده...چرا؟چون تو خواب خون دماغ شده و خون ریخته توی ریه و به مغز فشار آورده...همینجوری الکی...الکی مرده...!

تو بیمارستان تو اون حال عزاداری و اعصاب خوردی و شوک،از پدرش امضا می گیرن که قلب و کلیه ش رو اهدا کنن...

بعد تمام تشریفات و صدور جواز دفن،هر جا می بردنش چون محلی اونجا نبوده،خاکش نمی کردن...طفلکی رو بردن تو همون قبری بزارن که بغل عموش بوده و خالی بوده!قبری که هفته قبل خودش با زبون خودش گفته بوده: یعنی کی می خواد اینجا بخوابه؟؟

تو غسالخونه وقتی می خواستن بشورنش،مرده شورا هر چی می شستن می دیدن خونش بند نمی آد!سرش رو که بلند کردن دیدن پشت سرشو سوراخ کردن و چشمهاش رو هم در آوردن!

یعنی این بچه رو تیکه پاره تحویل خانواده ش دادن و نگفته بودن چشمهاش رو هم لازم دارن!

پدرش که حالی بهش نموده و یه بار سکته کرده وبا ویلچر آوردنش خاکسپاری...مادرش که تو بهت کامله!! دختر فامیلشون می گفت:از بالا تا پایین بدنش،باز شده بود...و یه شکاف بزرگ بود!!

آدم،سکته کنه،کشته بشه اما اینطوری تیکه پاره نشه!

از این بیمارستانا خیلی لجم می گیره که فکر می کنن وقتی یکی مرد دیگه ارزش نداره و باید تیکه تیکه ش کرد!!حتی یه دختر 16 ساله باکره رو!!

نظرات 33 + ارسال نظر
خورشید و جمشید شنبه 23 مهر 1390 ساعت 09:42

ای وای خدایا
تسلیت میگم ممو جون
چقدر سخته خدا لعنتشون کنه
دست گلشون رو میسپارن بهشون پاره پس میدن
خدا ازشون نگذره
چقدر الان مادره سخت میگذره
دختره الان چه حالی داره

بهاره شنبه 23 مهر 1390 ساعت 10:55 http://newme.blogsky.com/

جیگرم کباب شد دوستمخدا صبر بده به خوادش طفلک مادرش چی کشیده وقتی با اون صحنه روبرو شدهخدا نصیب نکنه برای هیچکی واقعا
حق داشته پدرش که سکته کنه

چی بگم والا...

ساینا شنبه 23 مهر 1390 ساعت 11:02

من شنیدم بعد از عمل اهدا کاملا بخیه میزنن و اینجور نیست..نمیدونم والله..
اگه واقعا اینجوری باشه که جای تاسف داره..


ولی عمل اهدا میتونه به خیلی ها کمک کنه..خیلی ها نیازمندن

آره...به خیلیا کمک می کنه ولی دیگه نباید جنازه رو اینجوری تیکه پاره کنن!

آبانه شنبه 23 مهر 1390 ساعت 11:09 http://abaneh.blogfa.com

خیلی ناراحت شدم ممو جون.تسلیت میگم عزیزم .
نمیدونم کدوم بیمارستان بوده که این کار رو بدون هماهنگی انجام داده اما انقدر میدونم که خیلی وقتا چاره ای جز این نیست . احساست قابل درکه نمیتونم چیزی بگم چون هیچ توجیحی برای این کار وجود نداره اما گاهی شرایط خیلی خیلی پیچیده میشه و فقط زمانی میشه تا حدودی ای قبیل مسائل رو درک کرد که مرز بین مرگ و زندگی رو و حتی زمان کم و بحرانی یه بیمار رو که هنوز زنده ست و با مرگ دست وپنجه نرم میکنه رو از نزدیک لمس کنی .
گاهی واقعا چاره ای نیست دوست نازنین من
خدا به والدینش صبر بده ایشالا.

مجی شنبه 23 مهر 1390 ساعت 11:10

ای وای چقدر وحشتناک
وحشتناک بود
اصلا نمی دونم چی بگم بیچاره اون پدر و مادر

آهو شنبه 23 مهر 1390 ساعت 11:13 http://www.lahzehayeman1.blogfa.com


خدا صبر بده به خانوادش

حسین شنبه 23 مهر 1390 ساعت 11:15 http://daybook.blogfa.com

سلام
براش فاتحه بخونید لطفا. خدا رحمتشون کنه. این هم تقدیر اون بنده خدا بوده. همه یه روزی میریم. اما هیچ کس نمی دونه کجا و کی و چه طوری؟

؛و ما تدری نفس ما ذا تکسب غدا و ما تدری نفس بای ارض تموت ان الله علیم خبیر؛

هیچ کس نمی داند فردا چه بر سرش می آید و در کدامین زمین خواهد مرد. خدا می داند...

مرگ اینطوری رو دوست ندارم...

مژگان شنبه 23 مهر 1390 ساعت 11:15

اصلا ادم باورش نمیشه.حالم بد شده ممو.
خدار حمتش کنه.خدا به خانوادش صبر بده
.....یعنی کار خیر نمیشه کرد اصلا.....تو فکرم نمیگنجه....از دوستای صمیمی ام هستن کسانیکه کارت اهدا عضو گرفتن

روناک شنبه 23 مهر 1390 ساعت 11:31 http://www.ronal88.persianblog.ir

وای چه وحشتناک.......
طفلک پدر مادرش
ممو جون به تو هم تسلیت میگم

دزی شنبه 23 مهر 1390 ساعت 12:08

تسلیت میگم
خدا صبر بده به خانوادش
خیلی متاثر شدم

خدا رحمت کنه
حالا خواهر یا برادری داره یا خانواده طفلکش الان ...

یه برادر کوچیک داره...

ستاره شنبه 23 مهر 1390 ساعت 12:34 http://Www.twolover.com

واای بیچاره خانوادش
چه قدر وحشتناک

ساینا شنبه 23 مهر 1390 ساعت 12:38

من و همسرم کارت اهدا داریم!.

سوگل شنبه 23 مهر 1390 ساعت 12:49

یعنی واقعا چشمهاشو هم در آورده بودن؟ ولی نباید چشمو از پشت کله دربیارن که فقط قرنیه رو پیوند میکنن و اونم از روی همین حالت چشم. چون حدقه چشم بدرد کسی نمیخوره که.

نمی دونم والا! اینطوری گفتن!

ونوسی شنبه 23 مهر 1390 ساعت 13:14

یعنی به خاطر اهدا اینجوریش کردن؟
یا کالبد شکافی و مشخص شدن علت مرگ؟
خدا رحمتش کنه و به خانواده اش صبر بده خیلی درد بزرگیه بیچاره پدر و مادرش

هر دوش عزیزم...

ری را شنبه 23 مهر 1390 ساعت 16:48 http://narenjestaan.persianblog.ir

پناه بر خدا

sonia شنبه 23 مهر 1390 ساعت 20:58 http://www.manohamsafarezendegim.persianblog.ir

chy begam,kheili dadnak bood
ona hatman bayad migoftan ke mikhan inkaro bokonan!
valy joon chand nafar nejat peida mikone
az on bimaresan nemishe shekayat kard?

دنیا همینه دیگه!بی رحمه!

سبک سر شنبه 23 مهر 1390 ساعت 23:05 http://www.peerdokhtar.blogfa.com

ممو جان
مرگ این دختر خانم ناکام به خاطر خون دماغ حین خواب نبوده. به احتمال زیاد و از بخت بد ایشان یه ناهنجاری عروقی مغزی داشتن و متاسفانه آنوریسم پاره کردن.
ماجرای واقعا غم انگیزی بود.

مرسی عزیزم که راهنمایی کردی...آره می گفتن قبلن خیلی خون دماغ می شد...

سبک سر شنبه 23 مهر 1390 ساعت 23:06

ممو جان
اگر خواستی کامنت قبلی رو خصوصی کن.

هلن شنبه 23 مهر 1390 ساعت 23:31

وای ممو چه مرگ ناگهانیه

خدا صبرشون بده

اصلا زبونم بند اومده هیچی به ذهنم نمیرسه که بگم......

بانو شنبه 23 مهر 1390 ساعت 23:44 http://mymindowl.persianblog.ir

وای خدا ... ... چقدر سخت...
خدا رحمتش کنه...
چه جوری وقتی رضایت ندادن این کار رو کردن. چه جوری می خوان جواب بدن..

می بینی؟؟

سوگل یکشنبه 24 مهر 1390 ساعت 08:39

راستی یه چیز دیگه، وقتی یکی ساعت 2.5 شبش مرده دیگه قلب و نفسی نداره که بخوان اعضاشو اهدا کنن، بنظرم توی این قضیه یک کلاغ چهل کلاغ شده. سعی کن اگه کسی چیزی برات تعریف کرد اطلاعات دقیق ازش بگیری تا اینجور اعصابت خورد نشه و همش توی فکر باشی.

همینطور بوده!‌ مگه شما پزشکی خوندی؟یکی از خواننده های وبلاگ که دکتره تایید کرد...چقدر شما دوست داری موعظه کنی!!!

مستوره یکشنبه 24 مهر 1390 ساعت 12:35 http://shaparaksh.blogfa.com/

این موضوع رو باید پیگیری کرد...مرده حرمت داره، آخه این کارا چیه!!!

نمی دونم چی بگم؟

ماهنوش یکشنبه 24 مهر 1390 ساعت 13:09 http://bottom-of-my-heart.persianblog.ir/

واییی چقدر بچه روحش لطیف بوده!!!! خدا رحمتش کنه... واقعا با نظر مستوره موافقم .. واقعا که مثل جلاد میمونن بعضی از این بیمارستانی ها

بانو یکشنبه 24 مهر 1390 ساعت 18:54 http://mymindowl.persianblog.ir

چرا لشوره داری عزیزم...

برام دعا کن!!خیلی...

فنچ بانو یکشنبه 24 مهر 1390 ساعت 19:20

بعضی از دکترا واقعا قصابن... دریغ از یه جو انسانیت...
بمیرم برای پدر و مادرش

فنچ بانو-خصوصی یکشنبه 24 مهر 1390 ساعت 19:23

حس هفتم هم می گه داری کتاب می نویسی!

یعنی من عاشقتمممممممممممم!نه عزیزم!‌ اگه بشه می آم به همه تون می گم!

آجز دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 10:59 http://www.ajez.blogsky.com

سلام

تلخ بودژ
همیشه باید یه جای کار بلنگه

به ما هم سر بزن

مژگان دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 11:25

میگما ممو از دیشب یه سوال تو ذهنمه الان یادم اومد بپرسم.راجع به پست اون بازی سرنوشت.....
ممکنه اون مشکل که برای دختر پیش اومد مربوط به ناراحتی و فشار عصبی بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟همش این سوال تو ذهنم بود که مادرش باهاش تند صحبت کرده!!!!!
نمیدونم چرا انقد ذهنم مشغول شده بهش
---------------------
چرا دلشوره ؟انشالله که همه چی خوب و عالی خواهد شد.همونطور که تو میخوای

سبکسر گفت دیگه عزیزم!آنوریسم پاره کرده! چون قبلش خیلی خون دماغ می شده...و رگهای مغزش با هم پاره شده...من یه مورد دیگه تو دوستامون دیده بودم!ممکنه ناراحتی هم توش تاثیر داشته اما از قبل مشکل داشته و یه دفعه اینطوری شده!
مرسی گلم!

نازلی دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 11:32 http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام دوستم خیلی عقبم
ناراحت شدم . همش تو فکر مادرشم که باهاش دعوا کرده بود دیگه نمیتونه زندگی کنه خودم همیشه فکر میکنم وقتی که یه چیزی به رامان میگم بعد میگم نکنه اتفاقی بیافته یا هر وقتی که با هرکی دعوام میشه میدونی عذاب وجدان بعدا آدم رو میکشه.
هر وقتی که دلشوره داری عرق بیدمشک بخور آرومت میکنه.
امیدوارم که هر چه زودتر کارت هر چی که هست درست بشه.

مرسی دوست خوب و باوفام...

مژگان دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 12:14

اون کامنتو نخونده بودم.مرسی

منجوق دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 17:10 http://manjoogh.blogfa.com

آخ ای طفلکی . خواهر برادر نداره تک فرزند بوده؟
نازی بمیرم برا دل مامانش

گفتم که یه برادر کوچیک داشته!

یلدا-اشکها و لبخندها پنج‌شنبه 28 مهر 1390 ساعت 10:49

بمیرم برا دل مادرش.........

گذشت عزیزم...خودتو ناراحت نکن!

Mrs. F دوشنبه 2 آبان 1390 ساعت 09:26 http://aabi.blogsky.com

che ahange inja del neshine ....

مال یانی ه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.