عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

وقتی که هورمونهای زنانه قاط می زنند!

اوه اوه! به گمانم منشاء یکی از مشکلات اساسی بشریت و زنیت از همین قاط زدن هورمونها باشد...

وقتی که این هورمونهای کوفتی بالا و پایین می شوند و آن دوره لعنتی در شرف شروع شدن است،زمین و زمان به هم دوخته می شوند و گویی طاق نیلوفری سیاه می شود!!

انگار وقتی نزدیکش می شود،زندگی بر سرت آوار است...هیچ چیز خوشحالت نمی کند!نه حیوان خانگی ات،نه شام در بهترین رستوران،نه دیدار دوستان قدیمی و جدید و نه شرکت در یک میهمانی باحال که فقط بزن و برقص باشد آنگونه که پاشنه پایت دهن باز کند و نه یک خرید حسابی در فروشگاه محبوبت و نه حتی شنیدن خبر خوبی از طرف یک ناشر گردن کلفت!!

دلت همه چیز می خواهد و به هیچ چیز راضی نمی شود!روحت به اشاره ای از هم فرو می پاشد و تمام ناراحتیهای پس پوس پوس پارسالا،به ذهنت هجوم می آورد و خودخوری آغاز می گردد و دلت می خواهد کسانی که زمانی در گذشته آزارت داده اند را به دار مجازات بیاویزی و از شر کابوسشان خلاص شوی!

دلت می خواهد به رنگ صورتی پارچه آشپزخانه به کیسه زباله یا ماهی یخ زده داخل فریزر گیر بدهی و ماهی تابه را بی جهت به در و دیوار بکوبی و از خودت صدا در آوری تا جلب توجه کنی...

و اینجاست که چندین فقره پاچه است که باید تهیه گردد تا عنایت شود و از هم دریده شود تا تب و تاب و نتایج قاط زدگی هورمونهای زنانه به مقدار کافی٬فروکش کند...

یکی دو روز اولش که همه چی سیاه است به سلامتی!! به تلنگر یا اشاره ای از هم فرو می پاشی و خدا نکند در محل کار،مدیرت احیانا" به تو بگوید که بالای چشم حضرت عالی،ابرویی وجود دارد!آنوقت است که همانجا استعفایت را امضا می کنی و بر فرق سر رئیس مذکور می کوبی و با گفتن گور پدرش!!خودت را آرام می کنی...

آنقدر فشارت پایین است که پلکهایت سنگین می شود و رنگت بسان رنگ گچ دیفال می گردد!آنوقت است که نای نفس کشیدن هم نداری!!چه برسد به قورمه سبزی پختن و کوکو سرخ کردن برای دلبرت!!

مشکلات ریزی مثل گم شدن نگین روی دمپایی حمام و تمام شدن زردچوبه داخل زردچوبه دان استیل!! و نپختن مرغ داخل فر گاز!!،آنچنان در نظرت بزرگ و لاینحل جلوه می کند که تنها اشک است که آرامت می کند!!

ای هوار!که چه بگویم از این هورمونهایی که قاط می زنند و دودمان خاندانی را به باد می دهند!!از همانهایی که وقتی در خون یک زن ترشح می شوند،زمین به آسمان می رود و آسمان به زمین می آید و همه چیز به هم گوریده می شود!!

نظرات 47 + ارسال نظر
خانم خانما یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 09:41 http://13641362.blogfa.com/

اوه اوه ممو؟؟؟
خوبی الان دوستم؟؟؟؟

الان خوبم!! دو روز پیش اینطوری بودم!

پرند یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 10:02 http://www.kolbeyeshear.blogfa.com/

دقیقا حالتو می فههمم بدجور چون در حال حاضر اینطوریم

یا خدا!!

سایه یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 10:07 http://didarema.persianblog.ir

و توی این موقعها بدبخت شوهرامون که نابود میشن از این رفتار و اخلاق ما . چون دم دست ترین آدمن .

اینو خوب اومدی...

جوجو یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 10:29 http://alahman.blogfa.com

سلام
هی وای من
چه بد همه اینا رو به تصویر کشیدی!
من اولین باره میام اینجا

واقعیته دیگه!!

ماهنوش یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 10:42 http://bottom-of-my-heart.persianblog.ir/


کاملا درک مینم خیلی بده! من که هر ماه غصه ام میگیره بابت این مساله بس که هم بد مریضم

این مریضی ازون مریضیای مزخرفه!!!

هلیا یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 11:03

ای گفتی یعنی ادم به زمین و زمان فحش میده ها

آره...خوش به حالت هلی!!تو که تا چند ماه راحتی...

زهرا یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 11:17 http://Zizififi.persianblog.ir

من یکی که اگه هورمونهانهای زنانه ام قاط بزنه هیچ دیواری کوتاه تر از همسر بنده خدا نمی یابم..البته خودش تازگی ها متوجه این هورمونهای بی تربیت شده

طفلونکی اونا! بعضی وقتا دلم برای ابو می سوزه!

مژگان یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 11:21 http://sarinavahid.blogfa.com/

کاملا درکت میکنم.....
یعنی عمیـــــــــــــــــــــــــــــــقاً حرف دلمو زدی.....
الان بهتری دوستم

آره...الان خیلی خوبم! دیروز ولو بودم تو خونه!!

سمیه بانو یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 11:23

آآآآآآآآآآآآ ی گفتی خواهر! گل گفتی!
خدایش چرا اینجوریه آخه؟!
میدونی قسمت بد ماجرا اینه که مثلا من میخوام این قاط زدن ها رو برای شوهرم توضیح بدم و دلیل علمی بیارم بیچاره گیج و ویج میشه آخرشم هیچ سر در نمیاره! و میگه ما که سر از کار شما زن ها در نیاوردیم!

روژین یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 11:25

من فکر میکردم فقط خودم اینجوریم الان حسم بهتره که میبینم تو هم اینجوری هستی و من تنها نیستم ! من الان دقیقا در همین مرحله به سر میبرم :(...راستی کجایی ؟دلم واست تنگ شده

پس همه همدردیم...ای جانم!می آم پیشت...

پریسا ادیسه یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 11:50

از اونجایی که من هیچیم به آدمیزاد نرفته هیچ‌وقت این بالا پایین رفتن ِ هورمونا باعث ِ تغییر ِ حالتم نمیشن. . .
یعنی راستش تا همین چند وقت پیش خبر نداشتم اینجوریاس.
بعد هی توو وبلاگای بچه‌ها خوندم و رفتم توو اینترنت پرس و جو کردم دیدم همچین مشکلی واقعن وجود داره. . .
الان خوبی ممو جونم؟

خوشششششششششش به حالت واقعا!! نمی دونی از چه بلایی در امانی...
آره بهترم گلم!

غزل یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 11:59

پس ما چه بگوییم مادر جان که الان هورمونهایمان هزار بار بیشتر در هم تنیده شده اند و قاراشمیشی شده است که دیدن دارد
اه که زن شدن عجب اتفاقی است
ای کاش مردان نیز فقط نیمی اصلا ذره ایی از این دورانهای طلایی را داشتند تا قدر زنهایشان را میفهمیدند .
خوشا به حالشان که ذره ایی درد را بهم ریختگی هورمونی را افسردگی قبلش و بیحالی بعدش را
۵۰برابر شدن حجم خونشان در بارداری کمر درد و بارداری را ترک خوردن شکم را و تمامه هم و غم خانواده را و حفظ کردن شادابی را در این دورانهای طلایی ندارند .

واقعا مردا یک هزارم ناراحتیهای ما رو ندارن!! که اگه داشتن نسلشون منقرض می شد!اونوقت می گن چرا زنا هی زرت و زرت افسردگی می گیرن!!

زهرا یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 13:28 http://az-be.persianblog.ir

برای این پست باید فقط یه آه از سر تائید کشید!
هی ی ی ی ی ی ی ....

زهرا یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 13:31 http://az-be.persianblog.ir

ممو جون مهربون. ممنون برای لینک

خواهش می کنم...

آفتاب ایرانی یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 13:55 http://www.aftabirani.blogfa.com

واقعا

آفتاب ایرانی یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 13:56 http://www.aftabirani.blogfa.com

واقعا

[ بدون نام ] یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 14:36

آخی... عزیزم بیشتر سعی کن از 10 روز قبل از شروع قاعدگی ، غلات - سیب زمینی ونشاسته و نوشیدنی های کربوهیدراته مصرف کنی یا از داروخانه کپسول سافت ژل " فمی کامفورت " یا پودر " کربوکر " بخر و از 10 روز قبل بخور . بیا وبلاگم برو توو ادامه مطلب راجع بهشون توضیح دادم بخون گلم .

ممنون...اما شما نه اسم گذاشتی نه آدرس وب!

آبانه یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 16:22 http://abaneh.blogfa.com

آخ ببخشید یادم رفت آدرس بذارم گلکم

خوندمش عزیزم...ممنونتم...

بر باد رفته یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 19:39

نمیدونم چرا این جوریه.ولی خیلی بد جوریه.میخوام دنیا نباشه .افسرده و داغونم.

وایییییییییییی...

بانو یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 20:02 http://mymindowl.persianblog.ir

اصلا معلوم نیست این هورمون ها چه بلایی سر ما زن ها میارن...
من که گاهی خودم رو نمی شناسم تو اون دوران...

جدی؟؟تو هم؟

sonia یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 22:00 http://www.manohamsafarezendegim.persianblog.ir

man injoor vaghta enghadr delam baray ehsan misooze...tefly kheili pachasho migiram onam ba kamale meil dar ekhtirama gharar mide ke man bejavam va balke aroom sham

ای بابا!

مطبخ رویا یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 23:55 http://liliangol.blogfa.com/

مطبخ رویا یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 23:57 http://liliangol.blogfa.com/

سلام نازنینم ....نه ...نظر خصوصی به دستم نرسیده ...

الی دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 07:55 http://man-va-va.persianblog.ir

اتفاقاً چند روز پیش با همکارا در این باره صحبت میکردیم یکی از دوستام گفت همونه حق طلاق رو به خانوما ندادن ما که اینجوری میشیم حتماً در این دوران شوهر را طلاق میدادیم

نازلی دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 09:28 http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام عزیزم
کاملا درکت میکنم ولی من یه کاراریی میکنم که حالم رو خیلی بهتر میکنه میدونی قبل از اینکه پریود بشم همون روزهایی که خیلی وضعم خرابه حتما یه پیاده روی سنگین میکنم میدونی پیاده روی خیلی کمک میکنه که هورمونها یه نظمی بگیرن. فعالیت بدنی بکن مثلا چه میدونم حموم دسشویی بشور و سعی کن تمام حرصت رو اون طوری خالی کنی میدونی چیه هورمونهای اون زمان تستسترون هستن که هورمونهای مردانه اند که با خشم و نا امیدی همراهن و اگه بتونی خودت رو از لحاظ بدنی خسته کنی و انرژی ات تخلیه بشه سریعا حالت خوب میشه . سعی بکن که از دیالوگ کردن بپرهیزی چون اون زمانها ممکنه آدم یه حرفی بزنه و بعد پشیمون بشه. با حالت آگاهانه برخورد کن نزار سوارت بشه تو سوارش شو. آمپول ب کمپلکس و ب ۱۲ هم میتونه خیلی زیاد کمک کنه.
موفق باشی عزیزم منتظرت هستم که بیایی داستان رو بخونی.

وای!چه توصیه های ایمنی به جایی...

آهو دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 09:30 http://www.lahzehayeman1.blogfa.com

چه خوب توصیف کردی

می می دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 09:39

یعنی آخر توصیف بود به مولا

می می دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 11:01

گفتم؟؟
نگفتم؟؟!!!
من عاشق قالبتم دختررررررررررر
عاشق اون دختر سبک و رها و سفید پوش که اون بالا داره پرواز میکنه

قربونت برم من گلم...

جوجو دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 12:01 http://alahman.blogfa.com

اگه یه نفر بخوا با شما دوست بشه باید چه شرایطی داشته باشه

خواهش می کنم...این حرفا چیه؟

مریم و محسن دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 13:59 http://salysky.persianblog.ir

گاهی این به هم ریختگی باعث جنون می شه
وووییییییییییییی نگو که این روزا دارم بهم می ریزم

ستاره دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 15:40 http://Www.twolover.com

گل گفتی
خیلی بده اه اه اه

آنه دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 16:57 http://anee.blogfa.com

از هورمون زنانه گفتی و کردی کبابم . ای آی من تازگیهای به مدلهای عجیب وغریبی دچار خونمائی این هورمونها میشم .
خداکنه دیگه زیاد بهمون گیر نده این هورمون جنگول پنگول

مژگان سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 10:31

با قلب من بازی نکن
ممـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
یعنی همه دست به یکی کردن به قلب من شکمو خنجر بزنن....
اون از دیشب بفرمائید شام که تا صبح خواب کباب دیدم....اینم از تو...قارچ پنیر!!!!هی وایه من.....
این از منه تنبل که اینارو درست کنم از هوس بیفتم

ای جانم...خوب درست کن! نیم ساعت بیشتر وقتتو نمی گیره...

بهاره سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 10:56 http://rouzmaregiha.blogsky.com

واییییی ممو از این هورمونا نگو که دلم خونه... گاهی اوقات چنان عنان اختیار آدم رو دست میگیرند که آدم حتی خودش به سلامت عقل و روانش شک میکنه ... یه بار آدم رو چنان دپرس و ناامید می کنند از زندگی که اگه ترس از عذاب اونور نباشه آدم فرتی میکشه خودش رو... یه بار آدم رو میکنه مثل سگ آقای پتیبل و چنان قاط میزنه که احدی جرات نمیکنه بهش نزدیک بشه.... خلاصه که پاک آبرو حیثت آدم رو میبرند نامردا با این بالا و پایین شدنشون
پ.ن. عجب عکس خوشمزه ای گذاشتی دوستم

دلم برات تنگولیده بود دوست جونم!
واقعا منشا یکی از مشکلات بشریت همین بوده و هست!!

بانو سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 13:06 http://mymindowl.persianblog.ir

وایییی عجب غذایی..
حتما درست می کنم.. راحت هم هست...

آره واقعا خوشمزه می شه...

هلن چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 09:08

ممویی جووووووونم ۱ سوال مهم ۱ سوال مهم

ممویی اون عکس قالبت خودتی؟

خوب ببخشید اگر خنگم یا دیر به دیر میام خوب من اینترنتم نفتیه مشکل زیاد دارم

می آم بهت می گم گلم...

بانو چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 13:03 http://atiehbanoo.blogfa.com

سلام عزیزم.
این فیلمهای خوبو از کجا میاری؟؟

از دوستان...آشناها...سی دی فروشیهای بزرگ غرب تهران...میادین شمال غرب تهران پر از فیلم فروشهای دستفروش هم هست!

رونالی پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 09:25

وای این خوشکله که داره با فضای سبز دورش صفا میکنه تویی؟؟؟؟؟؟؟
لقمه اتو بخوررررررررررررررم

نفس یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 15:14

کجاییی ممو جونم...عاشقتم که..خیلی خوشحالم دوستم هم کدبانوئه هم کارای فرهنگی هنری میکنه هم همسر نمونه ائیه...اون قاط زدنه هورمونا هم طبیعیه و زود تموم میشه ودوستم دوباره مهلبون میشه ..از داشتنه همچین دوستی خیلی خوشحالم خیلی..دست راستت رو سرم

کیان چهارشنبه 6 مهر 1390 ساعت 22:14 http://60-degreetoright.blogfa.com/

راستش خوندن مطالبت با این موزیک so long my friend یانی فیلمی بود برای خودش.. لذت بردم ممنون

بهنام جمعه 8 مهر 1390 ساعت 23:06 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

یعنی واقعآ در این حد غیر قابل کنترل میشین؟!
خب اگه اینطور باشه حق دارن که بگن به خانوما خیلی پست ها رو نباید داد!!!!!!!
من اطلاعات زیادی در این زمینه ندارم راستش!

زلال شنبه 9 مهر 1390 ساعت 08:12

قشنگ نوشتین .من و همسرم شدیدترین دعوامون تو همین دوران اتفاق میفته نمیدونم چطور متوجش کنم بابا دست خودم نیست چند روز اخلاق و گیر دادنامو بیشتر تحمل کن

جدی؟؟پس همه گیره!

مامان کوروش شنبه 9 مهر 1390 ساعت 09:43 http://cyrus1388.niniweblog.com/

سلام پستت خیلی قشنگ بوده تو وبلگ جوگیریات معرفی شده بود من هم خوندم به نظرم عالی توصیف کردی با اجازه پرینت می گیرم تا همیشه جلوی چشم همسلی باشه

خواهش می کنم...

یسنا شنبه 9 مهر 1390 ساعت 10:35 http://yekzanyekdokhtar.blogfa.com/

هورمون های بنده هم عین مال شمایند!

[ بدون نام ] یکشنبه 10 مهر 1390 ساعت 08:40

خیلییییییییییییییی جال بود... به عنوان یک زن تشکر می‌کنم از شما ...

بانوی مغازه دار دوشنبه 11 مهر 1390 ساعت 23:43 http://banooyemaghazedar.blogfa.com/

راست می گی. فقط دلم می خواد جیغ بزنم و درا رو بکوبم و گریه کنم!!!!

مستوره سه‌شنبه 12 مهر 1390 ساعت 12:56 http://shaparaksh.blogfa.com/

امان از دست این هورمونا!!!!!
جانا سخن از زبان ما می گویی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.