عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

رنگینک...

انعکاس آفتاب تند و تیزُ چشمامو می زنه...منظره کاجهای کله قندی چشمم رو نوازش می کنه...

دلم می خواد برم از زیر سنگم شده ُسبزی نایابی رو که هوس کردم ُبخرم و باهاش یه دسر خوشمزه درست کنم...

دلم ازون گوجه های گرد و براق می خواد با کلاه سبز سیخ سیخی که رو سرشون نشسته...دلم یه سالاد سبزیجات مشتی با یه عالمه روغن زیتون رودبارو می خواد...

تو راه منتهی به تره بار دم خونهُ یه عالمه برف تمیز و سفید پنبه ای یکدست نشستهُ که وقتی روشون راه می رم قرچ قرچ صدا می ده و منو می بره تو عالم رویا...تو قلعه پریا...قلعه ای که یه رود از کنارش رد می شه و آبش مثل اشک چشمه...!قلعه ای که مثل قلعه رودخان هزار تا پله داره و تو دل جنگل برفیه..!

انگار برف که اومده،انرژی و شادی هم باهاش برگشته...انگار خدا پنجه های آفتابیشو انداخته روی تهران...

امشب نمی دونم شام چی درست کنم...اما یه کم که فکر می کنمُ یه دفعه بوی جعفری تازه و سیب زمینی کوبیده شده با دارچین و زردچوبه بینیم رو پر می کنه...

روز بعد نوشت: اون سبزی نایاب یافت نشد!!!خیلی دوست دارم باهاش دسر درست کنم...

نظرات 17 + ارسال نظر
دخی ۲۰ ساله سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 13:41

برف این دونه های دوست داشتنی...

هلیا سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 13:54

میگم دیگه خانوم خونه دار شدی رفت ها منم هوس انداختی ولی عمرا حسش نیست برم خرید سبزیجات و ...

وای تو این هوای عالی می چسبه!

نفس سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 15:02

سلام ممو جونم در مورد انتخاب برنده ها میدونم اشتباه شده البته شایدم چون وبلاگ ندارم برنده نشدم...چون هنوزم اصرار دارم بهترین عنوان واسه اون جمله:از تهی سرشارست بود...ولی اکشال نداره

افسون شده سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 17:01

ببینم ممو می خوای سمبوسه درست کنی؟

بانو سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 17:20

صدای این قرچ قرچ برف رو شنیدم.. یاد همون شب افتادم که راه می رفتیم رو برفا...

می می سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 17:57

سلام عزیزمممممم
از اونایی که گفتی منم میخوام. سیب زمینی و جعفری با دارچین و زردچوبه. به به

پس بلاخره اونی که اون کیک بستنی رو خورده فهمیدیم کی بود. دزی یعنی چطوری از گلوت پایین رفت تنهایی؟؟؟. نوش جونتتتتت

نه عزیزم! گیتی بود!

فنچ سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 17:57 http://baghe-ma.blogsky.com

من عاشق این غذام عالیه... توش پیاز هم خرد کن محشرتر می شه. مخصوصا پیاز بنفششش

جدی؟من پیازو سرخ کردم و ریختم توش...

نهال تنهایی سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 18:02 http://www.rainbow7.persianblog.ir

سلام خانمی مرسی که اومدی بهم سر زدی از بابت اون همه تعریف قشنگ هم ممنونم.میخواستم اون دفعه بهت رمز بدم ولی نمیشه برات خصوصی گذاشت چی کار کنم.البته اگه حال خوندنشو داری.

همینجا بزاری تایید نمی کنم...

پریا سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 18:51 http://abaneh.blogfa.com/

چه بوی خوشمزه ای. به منم یه سر بزن

نه! این گوگل ریدره!‌آپ کنی لینکت می آد بالا!‌

پریا سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 18:53 http://abaneh.blogfa.com/

خصوصی



راستی منو از توی لینک باکست حذفیدی ممویی

بی زمان!! سه‌شنبه 28 دی 1389 ساعت 19:53

باورم نمی شدم برنده بشم ولی خوب ممنون از اینکه من برنده شدم !!
من تهران هستم ولی فیلمی نیستم عزیزم و نمی خوام تو زحمت بیفتی

خوب پس...خودت خواستی! فرصت هم تموم شد عزیزم...شرمنده!...هر جور میلته...

زهرا چهارشنبه 29 دی 1389 ساعت 08:02 http://zizififi.persianblog.ir

ممو جونم این موادی که گفتی باهاش چه غذایی درست کردی اونوخ

سمبوسه!

غزل چهارشنبه 29 دی 1389 ساعت 08:15

نازلی چهارشنبه 29 دی 1389 ساعت 08:26

کاش منم یه ذره ذوق تورو داشتم. خیلی خسته ام
از همه چیز و همه کس

قربونت برم...!چرا آخه؟یه نی نی به اون خوشگلی داری...

بهاره چهارشنبه 29 دی 1389 ساعت 08:55 http://rouzmaregiha.blogsky.com

ای ول سمسبوسه انقدر قشنگ تعریف کردی هوس کردم منم برم امشب درستش کنم دوست جون

بدو!دوستم...من که دیشب یه عالمه دارچین و آویشن زده بودم بهش و هی خودم حال می کردم...اما امروز واسه ناهار همه شو ابو برد و چیزی واسم نموند!

پریا چهارشنبه 29 دی 1389 ساعت 10:58 http://abaneh.blogfa.com/

کاش من جای بی زمان بودمم
ممویی نمییای وبلاگم بیا نظرتو بگو راجع به اون پستم دوست من از اونجا که تو کامنتای خصوصی و غیر خصوصی رو نمایش میدی ایمیلتو بده میخوام برات رمز بفرستم ممو جونم(بوس)

ندا - تهران چهارشنبه 29 دی 1389 ساعت 11:57

وای سمبوسه خیلی خوشمزه ست دوستم....

الان دهنم آب افتاده!!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.