عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطر تو...

ای کاش تمام روزهای عمرم را به تو می بخشیدم ....

به تویی که صدای بارانت،کودکی من در پشت شیشه هاست...

پدربزرگ...دو سال از روزی که تو را در تابوتی بزرگ در کنار مادربزرگ به خاک سپردیم،می گذرد...دو سال از آن شب که یلدای طولانیت به صبح رهایی رسید،می گذرد...

هنوز عطر پیراهن سورمه ای رنگت در اتاق کودکیهایم پیچیده...

روحت شاد...

ممنون می شم اگه هر کی گذری رد می شه،یه فاتحه براش بخونه...

اینا لینک مطالبیه که تو گذشته ها براش نوشتم و سر خاکش خوندم...

لینک 1

لینک 2