عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

کن سولوقون در پاییز

حیفم اومد تو این سفر که نه پیک نیک یه روزه،شریکتون نکنم!

تو اون 3 روز تعطیلی،جمعه 28 آبان ماه،با دوست جان و شوهرشان تصمیم گرفتیم یه جایی بریم که خیلی وقته نرفتیم!من قبلنا تو دوران مجردی و دوستی با ابوت خان،یه چند باری رفته بودم اماحدود 2 سال بود ازون ورا رد نشده بودم...

اینجا یه امامزاده داره به اسم امامزاده شعیب که تو دره کن-سولوقونه...همون امامزاده ای که سریال مسافری از هند رو توش فیلمبرداری کردن....

پیشنهاد می کنم تو فصل پاییز،یه سر به اونجا بزنین و از هوای خوب و سکوتش لذت ببرید...اگه یه جای آروم و خلوت و جدید دوست دارید....و دوست دارید که جاهای جدیدو کشف کنید، به یه بار امتحان کردنش می ارزه!

وسط نوشت: دیروز که از وبلاگستان غیبت داشتمُ کن و سولوقون نبودم!تو این چند روز تعطیلی شمال بیدم!

اینجا اول سراشیبی تو دره ست...

از اون سراشیبی که سرازیر بشی بیای پایین،می رسی به این قسمت از روستا که لب رودخونه س...

برای دیدن بقیه عکسها برین رو ادامه مطلب...

اینجا دقیقا" جهت مخالف عکس بالاییه که میرسه به باغات سولوقون...و جاییه بس رویایی...

این کوچه تنگ و تاریک و قدیمی ختم می شه به امامزاده شعیب!اولش که نگاه می کنی،فکر می کنی بنبسته!اما بنبست نیست...(این در خونه هه رو می بینین؟می خواستم بکنم با خودم ببرمش!!انقدر خوشم اومده بود...)

ادامه کوچه...

همچین ذوق کرده بودم و زرت و زرت از این کوچهه هی عکس می گرفتم...

بیاین...بیاین...

خوب...رسیدیم...

اینجا سر در امامزاده س...

این حاط خوشگلو که می بینین با اون چراغای کلاسیک مدل خیابونای پاریس صحن حیاط امامزاده ست...

این هم مموی کامپیوتری شده...

سقا خونه ای که توش شمع روشن می کردن...

آهان!اینم ممو و ابو!

گلدسته های امامزاده که از بالای جاده هم معلومه....


دوباره سردر امامزاده...

دره سولوقون از بالای باغات...

این هم راه زیبا و رویایی که به باغهای گردوی کنی ها ختم می شه...

این قسمت هم اونطرفه که به تپه های اطراف ختم می شه...

بعد بدو بدو کردن و زمین خوردن تو باغ،از دره بیرون اومدیم و رفتیم سراغ شیکم!اینجا رستوران کوهپایه ست...لب رودخونه!اولین بار که اونجا رفتم،یه جای خاکی پاکی و درب داغون بود که صاحابش شبیه لاشخورا بود!حالا ببین چی شده!

اینم رودخونه ای که بعد چند سال پر آب شده...

وایییییییییی عاشق این قسمتشم!!دیزی!!تا حالا رغبتم نمی شد که جایی دیزی بزنم!اما نمی دونم چی شد که تا اسمشو تو منوی غذاها دیدم،هوش از کله م پرید!!!

بفرمایید دیزی و پیاز سفید با مغز خوشمزه!!!(از همونایی که با پاشنه پا باید لهشون کرد!!)....


نظرات 31 + ارسال نظر
زهرا یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 09:17 http://zizififi.persianblog.ir

وای منم هوس دیزی کردم خب.تا جایی که ما یادمونه پیازو با مشت نصفش میکردن نه با پا که؟
در من خب دوتا زن و شوهر اسپرت میزنینا.همیشه به مسافرت

فیروزه یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 09:31 http://2nimeyeroya.blogsky.com

چه جای قشنگی ... من تا حالا سمت کن و سولقون نرفتم ... پیدا کردن امامزاده سخته؟ یا تابلوی راهنما داره؟! ... خیلی خوشم اومد ... چون من عاشق پاییز و برگ ریزونش هستم ...
مرسی ممویی از عکس ها

آره عزیزم...باید از شهران بری کن...بعدش از تو دهات اولش رد شی و بعد بری تا ته !به جاده که رسیدی،سمت راستته!تو دره پایین...

بهاره یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 09:31 http://rouzmaregiha.blogsky.com

به به چه عکساییمنم رفتم این امامزادهه رو البته من تا دم اون رودخونهه رفتم و همراهان عزیزم رو فرستادم برند زیارتیه بار با مامانم اینا رفتم که من نشستم تو ماشین و اونا رفتن زیارت یه بارم با محمد رفتم که تا همون لب روخونه رفتیم و بعدش برگشتیم
عکسات خیلی خوشملن دوست جون... مخصوصا اون آخریش که دیگه آخرشه... سر صبحی گشنم شد

حیف!باید تا آخرش می رفتی...خیلی خوشگله!

جز تو تمومه دنیا پر یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 10:07

منم شمال بودم.. شما یه روزه میرین بر میگردین؟ :دی

چی؟این 4روزه شمال بودم...!تعطیلیا دیگه!

خانم خانما یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 11:12

چقده قشنگهههههههه
مرسی که ما رو هم شریک کردی

نازی یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 11:25 http://www.iloveyou37.blogfa.com

ای جاننننننن با این گزارش خوشملتتتتتتتت
مموییی دستت درد نکنه . خیلی قشنگ و جامع نوشته بودی
عکساتم فوق العاده ن

قابلی نداره خانومی...

هلیا یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 11:54

یه چی بگم من سالهاست این منطقه ام نه تا حالا اونجا رفتم نه بلدم کجاست خوب شد گفتی . خب تا اونجا اومدید یک کم اینورترش هم میومدید خونه ما

راست می گی هلی؟اونم به چشم!ایشالا می آیم! خیلی آب و هواش خوبه!

ساینا.! یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 12:27

جدی واسم رمزها رو میل میکردی ؟؟؟وای خدای من اخه من میل کاری نمیکنم...
واسه همین چک میل نکردم..دیگه روم نشد هی ازت رمز بگیرم..خوب شد گفتی ننه....مرسی عزیزم باورت نمیشه اگه نمیگفتی من اصلا چک میل نمیکردم و نمیخوندم از این به بعد تا خصوصی زدی بدو میرم رمز درمیارم میخونم...

والا به خدا! کلاگ سیستم کاری من میلیه ننه قربان!

شوید یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 12:28

ممو جون چه خوب که این پستو گذاشتی من همیشه می خواستم بدونم این امامزاده کجا هستش، حالا فهمیدم
عکساتم خیلی قشنگه مخصوصا آخری

خواهش می کنم!قابلی نداشت ....

روشن یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 12:36 http://rozhayeziba.blogsky.com/

من دیزی می خوااااااااااااام.
خیلی عکسهای قشنگی بودن.
ممو جون من چه جوری می تونم از تو بلاگ اسکای عکس بزارم تو وبم؟ بلد نیستم.
ببخش انقدر ازت سوال می پرسم.

الان می آم می گم!

پریسا ادیسه یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 12:51


خیلی خئوشگله اینجا
منم یهم چسببید
بوووووووووووس

افسون شده یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 13:08

هووراا برگشتی دوباره با کوله باری از خاطرات سفر

منتهی از سفر هفته قبل!

مژگان یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 13:27 http://sarinavahid.blogfa.com/

وای چقد باحاله.مرسی از معرفیت.
منم دیزییییییی خوب.
نمیدونم چرا گوگل ریدرم دیر نشون میده آپ ها رو.واسه همین با تاخیر خدمت میرسم

این گوگل که ریدینگ شده یه چند وقتی!

روشن یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 13:27

تو خیلییی خوبی

غزل یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 13:39

ما دوباری رفتیم هر دوبارش انقدررررر شلوغ بود که نگو
میگم خب هی نیاین از غذا مذا بنویسین دیگه فکر این غزلی رو هم بکنید که مثلا میخواد رژیم بگیره اتفاقا صب که توی وبلاگه بچه ها حرف غذا و عکس مکس بود یاد پیراشکی تو افتادم الانم که گفتیییییییی دلم ضعف رفتتتتتتتت میخوام دیجههه

دل منم ضعف رفت...

یلدا یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 14:00 http://khanoomtala20.blogfa.com/

دستت درد نکنه عزیزم..منکه هوای دیدن شهرستانک و جاده دو هزار داره دیوونم میکنه..بهتره اینجارم به لیستم اضافه کنم..وای خدا یه وجب پاییز دل انگیز میخواااام.

گفتی شهرستانک و کردی کبابم!خیلی وقته اونجا نرفتیم!

دخملی یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 14:13

به به . هرچند که از جاهای زیارتی زیاد خوشم نمیاد اما این رو دلم خواست امتحان کنم ! چه دیزیییییییییییییییییی

زیارتی نیست! بیشتر سیاحتیه!

من موندم زلزله بیاد چی می شه این همه زیبایی؟!!

خدا نکنه ناناز جان!

ستایش یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 17:43 http://setayesh87.blogsky.com

چه جای باصفاییییییییییییی:)

ونوسی یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 22:09

این دفه هم فقط پرو پاچه عطر برنج رو واسمون گذاشتی لووووووووووووس
تو این جاها رو از کجا پیدا می کنییییییی

خوب دیگه! ما اینیم!!!

نیکا دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 08:13 http://man-you-who.blogfa.com

منم دیزی میخوام با پیاز به به

ای جان!

فنچ دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 08:46 http://baghe-ma.blogsky.com

همیشه به سفر خوش و خرمی ممویی:*
من و حبه داریم لیست می نویسم که بعد کنکور کجا بریم تعویض هوا کلی از جاها رو تو وبلاگ شوما کفش کردم! به جبرانش بهت رای می دم

ای قربونش برم من!!!

خورشید و جمشید دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 09:40

سلام عشقم وای یادش بخیر عاشق اون دیزی هستم بااون پیازش وای چه حالی داد

واقعا؛ یادش بخیر!!!

گیتی دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 09:55

عاشق این پستای مصورتم... خیلی دقیق و کامل عکس می گیری... مرسی عزیزم

افسون شده دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 11:08 http://afsoonshodeh.persianblog.ir

ای ول بازم غذا
راستی ممو چون چه جوری بهت رای بدیم؟ من نفهمیدم کجا میشه کامنت گذاشت

فردا شبه جیگر!

روشن دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 12:36

بسیار بسیار میز قشنگ و شیکی چیدی. خوش به حال مهمونها
منم تو وبم عکس خوردنی گذاشتم

پس بالاخره عکس گذاشتی...

روژین دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 13:04

وای خدا عجب جای باحالیییییی .... عجب دیزی .... هوس کردم خفننننننننننننن

×ستاره دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 13:09 http://WWW.KHODAYESETARE2.BLOGFA.COM

به به به چه میز باسلیقه ای دستت درد نکنه

سایه دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 13:55 http://didarema.persianblog.ir

وای این پست جدیدت خیلی خوشمزست

مژگان دوشنبه 8 آذر 1389 ساعت 15:34 http://sarinavahid.blogfa.com/


منم بیام خونتون.کشک و بادمجون

گیتی سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 10:12

آخرشی تو آشپزی... کاملا مشخصه که با عشق آشپزی می کنی

به پای رول بادمجونای تو که نمی رسه!!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.