عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

ای خدایم مددی!!

ای خدا!هیچ موضوعی ندارم...هیچی!آخه از چی بگم؟از کتاب؟از فیلم؟از یه تجربه تازه و یا یه موضوع خنده دار؟نه!هیچی به ذهنم نمی آد!حتی یه بیت شعر یا خاطره ازون دور دورا!

غذای خوشمزه هم درست کردم اما ازش عکس ننداختم!چون سرم بیش از حد شلوغه!

نوشتنم می آدها!منتهی موضوع ندارم...ازین موضوعهای شرتی شلخته ای که یه مدلین که خودم خوشم می آد...تورو خدا نخندین!اما آخرین زورمو سر همون نارسیست زدم...یعنی سلولای خاکستری مغزمو رسمن چلوندم!دیگه از اون سنگینتر نمی تونستم پیدا کنم والا!!

دیشب تو خواب یه موضوعی به ذهنم رسید که وقتی امروز صبح بلند شدم عین استون لاک ناخون از مخم پریده بود!!

یه هو یاد دوستای قدیمی وبلاگی افتادم که خیلی وقته ازشون خبر ندارم...یکی مثل پیتی ،حاج خانوم ، مریسام(چقدر این اسمو دوس دارم)هنگامه ،آرمینا ،مسافر کوچولو(می خواهم بنویسم)و بانوی فانوس به دست و خیلی های دیگه که الان اسمشون یادم نیست!با خودم فکر کردم،دیدم چقدر ازم دورن!شایدم نزدیک باشن اما من نمی بینمشون یا یه خبری نمی دن به آدم!

چه می دونم شاید درگیرن!درگیر زندگی و بچه و شوهر!

ایشالا هر کجا که هستن،بهشون خوش بگذره...

ای بترکم هی!موضوعم نمی آد خوب!

پینوشت:خدا رحم کرد موضوعم نمی اومد و این همه نوشتم...اما گاطی پاتی!

نظرات 38 + ارسال نظر
افسون شده دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 10:15


اینکه بدون موضوعم می نویسی یعنی نابغه ای

زیاد!!

پیتی دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 10:29

عزیزم من که باهات در تماس بودم..
خوب تا باشه از این درگیریها باشه... فک کنم بدونم درگیر چی هستی...
خلاصه ما درگیر بچه نیستسم الکی واسه آدم حرف در میارن مردم.. والله..
راستش یه خورده تنبل شدم می دونم.. بوس تو جونت که حرفت نمیومد..

خوب من حرف در آرم دیگه!

پریسا ادیسه دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 12:20 http://www.parisaodiseh.persianblog.ir

خوبه موضوع نداشتی ممو جونم. .. ولی خب من از این پستت خیلی خوشم اومد خب

بانو دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 12:31

بابا الان باید دور برت یه عالمه موضوع باشه..
اشکال نداره..
همینی هم که نوشتی... ما با جون و دل می خونیم عزیزم....

عزیزمیییییییییییییییییی

ps دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 12:54 http://www.manoyekalamehto.blogfa.com

[گل][گل][گل]

گل ندارم برات بزارم!

سانی دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 13:32 http://khatesevom.blogsky.com/

بیموضوع نوشتنت هم آدمو میخکوب میکنه پای کامپیوتر

مریسام دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 13:50

دوستم من که تازه آپ کردم

کو؟اون یه دفعه رو می گی؟؟

سحربانو دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 13:53 http://samo86.blogsky.com

خورشید دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 14:04

باز هم یک هنر هست بدون هیچ موضوعی مینوسی بابا ما رو از خودت خبردار میکنی

من:moji دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 14:15 http://minevisam123.blogfa.com/


شما با موضوع بی موضوع برای بنده که خیلی عزیزی.

قربونت برم من...تو بیشتر!!

فندق 70 کیلویی دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 14:59

کلا از من قطع امیدی !‌نه ؟
خوبه جدا موضوع نداشتی!

negar دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 15:58 http://negartohi.blogfa.com

salam doostam man asheghe in esme webloget ba in dooneh berenj shodam kheyli takiiiiiii
pishe manam bia khoshhalam mikoni
ghorboonet

آمارین دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 17:00

منم چند روزیه حرفی برای گفتن ندارم. کار خاصی هم انجام نمیدم که تعریف کنم. خلاصه خوردم به خنسی حرف زدن:دی

[ بدون نام ] دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 17:39

تو که ماشالله همیشه دست و بالت پره... موضوعات مورد علاقه ات کم نیستن:‌ کتاب .. موسیقی ... فیلم .... داستان .... آشپزی ... اتفاقات روزانه و ... و ... و ...! بازم دنبال موضوع می گردی؟!؟!؟

اسمتو نذاشتی!

صورتک دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 21:19 http://sooratakhanarahatand.persianblog.ir

من عاشق بوی برنجم

نیکا سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 08:46 http://man-you-who.blogfa.com/

سلام من بالاخره اومدم.. راستی ممو جون کتاب لکچر می شناسی واسه کلاس زبانم میخوام هر ترم لکچر داریم میگن یه کتابایی هست به همین منظور نوشته شده! تو چیزی می دونی؟

خوب عزیزم!‌باید بری کتاب فروشی شهر کتاب یا زبانسرا! اونا دارن!
کتاب لکچر یه نوع کتابه که توش در مورد موضوعات مختلف صحبت شده و خودش موضوع واسه لکچر دادن داره!دیگه از شر موضوع پیدا کردن خلاص می شی!

گوش مروارید سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 09:27

قربونت برم که سرت شولوخه عجییییییییییییییییییجم
وای همش به فکرت هستم ممو ولی چیزی نمیتونم بگم چون قول دادم

عزیزمیییییییییییییییییی!

بهاره سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 09:46 http://rouzmaregiha.blogsky.com

عف نداره دوستم همه مون گاهی اینجوری میشیم هم یه عالمه داریم که بزنیم و هم حرفمون نمیاد
پ.ن. بازی جالبی بید دوست جان

هلن سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 10:10

سلااااااااام هلووووووو جون
چه بازی باحالی . منم اگه بتونم حتما انجامش میدم

میگم هاااااا واسه منم این مشکل بو اینا پیش اومده . خیلی بدههههه مخصوصا اگه بوی بدی باشه مثل شربت سرما خوردگی اینا همون که مزه بدی هم میده

افسون شده سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 10:26

هلو: ممو رو خیلی باحال گفتی
بوی کتلت که بهتر از بوی پیاز داغه

اون هلوئه شوخی بود دوستم!

گیتی سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 10:52

ای من جیگر تو رو ببلعم آخه... چه کنیم که زبانمان بسته است و نمی توانیم درافشانی کنیم در مورد موضوعی که بابتش کلی ذوق زده می باشم و بسی در شعفیم مموئیان ابوپور.. ای خداااااا... ای جونم... عزیزم بوی کتلت تو بینیت مونده، وگرنه مطمئن باش خودت بو نمی دی

ای الهه احساس!! ای گیتی! ای مادر فردا! مرسیییییییییی!

نیکا سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 10:55 http://man-you-who.blogfa.com/

متشکرم ممو جونم.. بوووووووووووووس

افسون شده سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 11:38 http://afsoonshodeh.persianblog.ir

بازی بازی آپم ممو جون

می می سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 12:06

تعریفت از سریال فرار از زندان خیلی بامزه بود

بلوط سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 12:48 http://balutgallery.blogspot.com/

اتفاقا وقتی آدم بی هدف مینویسه متنش جالب تر از آب در میاد...
منم از خیلی دوستای قدیمی وبلاگیم خبر ندارم. خیلی هاشون وبشون رو بستن و رفتن...

فندق 70 کیلوییپ سه‌شنبه 20 مهر 1389 ساعت 20:17

عزیزم جاست فور یو بازی کردم

ما چاکریم جیگرم!!

یک عدد سارا چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 12:47 http://sarasadr.blogfa.com/

کامنت دونی رو بسته بودی مجبوری تو این پست برات کامنت میذارم
این خبر رو کجا خوندی؟ من اینو ۳ ماه پیش تو وبلاگ یک پزشک خوندم به خاطر دعوای قبیله ای هم نبوده دختره از خونه ۱ ماهی فرار کرده بعدش که پیداش میکنن دادگاه به شوهرش این اجازه رو میده حالا خوبه اجازه سنگسار رو نمیدن بهش
اخبار ایران چند ماهی از اخبار روز عقبه

نه تو بی بی سی دیدم...ایران که هیچی! تو بی بی سی می گفت سر دعوای قبیله بوده! مال 3 ماه پیش هست اما الان بردنش آمریکا و براش دماغ پلاستیکی گذاشتن!!

بانو چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 14:00

اینو خیلی وقت پیش خوندم.. واقعا ناراحت شدم...
عجب آدمای کثیفی پیدا می شند...
بدتر از همه شوهرش...

سمانه چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 16:35 http://khuneieeshgh.blogfa.com/

سلام عزیزم ... ممنونم بابت اهنگایی که میزاری واسه دانلود ... عالین...

افسون شده چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 16:59

آخی ی ی ی ی طفلی ی ی ی ی...
عوضش دیگه فک نکنم برگرده تو اون آشغالدونی

جز تو تمومه دنیا پر چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 18:07 http://u-r-mine.blogfa.com


ممنون مموی نازم.. میبینی تورو خدا من رو اسمه وبم خیلی تعصب داشتم چی کارشون میتونم بکنم؟..حیف!!.. اخی این دختره چه ترکیب صورتی هم داشته طفلکی.. تو واقعا خواهرشوهرتو انقد دوس داری؟ جای سوال بود برام..:دی

ترلان پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 10:38 http://www.tarlancafe.persianblog.ir

رو آخرین پستت (انریکه) نمیتونستم نظر بذارم اومدم اینجا!
اون روز بود که میگفتی سوژه نداری موندی چی بنویسی... یادته؟؟؟ من همون موقع خواستم بگم از انریکه بنویس!! (جل الخالق! تله پاتی رو حال میکنی؟؟!؟؟!) می خواستم ترانه rhythm divine رو بهت معرفی کنم... گوش دادی؟؟؟؟؟ عشق منه... عشق!!!!

جل الخالق خواهر!! گوش دادم...عالیه...

لیندا پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 11:07

ممو چرا کامنتارو بستی ؟ خودش تا 19 سالگی فوتبال بازی می کرده یا باباش ؟ آخه یه ذره به نظرم مبهم اومد .

باباش تا ۱۹ سالگی دروازه بان بوده!!

لیندا پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 11:08

منظورم انریکه بودا . منم خیلی دوسش دارم ولی خوب بدون خال قیافش بهتر شده

گوشی پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 12:15

http://www.pic.persianv.com/view/000438.php
ممو این لینکو ببین دختره جراحی کرده

تو بی بی سی دیدم دوستم!

افسون شده پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 21:26

گفتی اسپانیا و کردی کبابم لامصبا خیلی جیگرن

آرمینا جمعه 23 مهر 1389 ساعت 04:57 http://armina20.blogfa.com

سلام ممو جون. خوبی عزیزم. دیگه برام مسجل شد که ما از راه خیلیییییییی دور هم باهم تله باتی قوی داریم. شروع کردم به نوشتن دوباره . و این بار دیگه ادامه می دم. تو این مدت هم که نبودم همیشه همیشه می خوندمت و نظر هم گذاشتم.

نازلی شنبه 24 مهر 1389 ساعت 08:30 http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام دوست قشنگم
چقدر موضوعات خوبی گذاشتی چرا نظردونی رو نزاشتی پس خانوم خوشگل؟
ببخشید که من اینهمه غیبم دیر دیر میام.
مراقب خودت باش.

تو هر وقت بیای تو قلب منی عزیزم...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.