عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

نارسیسیتها...

از همین اولش بگم که این پستو به خودتون نگیرین و بعدش هی نیاین جیغ جیغ کنین تو نظرات!حوصله بحثهای لوس و نُنُرو ندارم!من با شخص خاصی نیستم و مخاطب خاص هم ندارم!

در مورد خودشیفتگی چه نظری دارین؟چی فکر می کنین؟اصلا؛ چه تصوری از این آدما دارین؟فکر می کنین این مساله تو مردا بیشتره یا زنها؟خداییش تو زنا زیادتر از مرداست؟؟

من فکر میکنم تو هر دو یکسانه!شاید هم تو مردا دوزش بالاتر باشه...چون اصل ماجرا و سورسش هم یک مرد بوده...(آقایون خواننده به خودتون نگیرین لوفطن!!)

پریروزُ ساعت ۵ دقیقه از ۸/۵ گذشته بود و دیرم شده بود.تو اسانسور محل کارمُ من و ۲ تا دختر که مال شرکتهای دیگه بودنُ تو طبقه همکف سوار شدیم تا بریم طبقه پنجم.همه مونم خواب آلود بودیم که یه دفه اسانسور با یه جیغ بنفشُ متوقف شد.دیدیم یه آقایی تقریبن ۳۰ سالهُ پرید تو!و از گند شانسی من دکمه پارکینگ ۳ رو زد!!یعنی تا نیم ساعت دیگه هم ما این ۷ طبقه رو نمی تونستیم با هلی کوپتر امداد هم طی کنیم!

نمی دونم چی فکر کرده بود که به زور می خواست خودشو وسط ماها جا کنه!هرکول هم بود و درست جا نمی شد!داشت دماغ یکی از خانوما رو له می کرد با سینه سپرش!اون یکی هم طفلک حامله بود و شیکمش همینجوری اون وسط بود دیگه چه برسه به اینکه یکی هم بیاد اونجا مثل چنار وایسته!یه تیپ لی و کتون سفید زده بود و بوی ادکلن تندش داشت خفه مون می کرد...من که چشمم رو کفشاش بودُ نو و سفید از این کالجای گرون بود.و یقه شم با پلاک کلفتش که برق می زدُ تا زیر شیکمش باز گذاشته بود.جا نبود ما پلک بزنیم!اونوقت اون دستشو بالا برده بود و موهاشو مرتب می کرد و تو ایینه به خودش لبخند می زد!بعدشم هی مارو با نیش باز نیگا می کرد که ببینه نیگاش می کنیم یا نه؟لج همه مون در اومده بود...من که همون موقه یه کورک زد زیر گوشم!

بالاخره طبقه پارکینگ نگه داشت و آقا در حینی که اومد پیاده شهُ گفت:برین کنار! نفتی نشین خانوما!یه دفه یکی از ما سه نفر از اون ته تها گفت:وا؟مگه آشغال می خواد رد بشه؟ چشمای طرف گرد شد و همه زدیم زیر خنده!یارو زبونش بند اومده بود و با یه حالت نیمه پوزخند و احمقانه ای در کابین آسانسورو بست و در رفت!

از نظر من که این آقا یا اعتماد به نفسش همیشه بالای پارتیشن بود یا آدما دیگهُ زیادی تحویلش گرفته بودن!!نارسیسیست؟چی؟اون که آره!مال یه دیقه ش بود! حسابی خود شیفته بود...

نظرات 28 + ارسال نظر
آلما شنبه 17 مهر 1389 ساعت 09:39

بعضیها اینطورین دیگه. به نظر من مرد و زنش فرق نداره
راستش اتفاقا تو خانمها بیشتره به نظرم اما مدل ابراز کردن بیانش فرق داره
کلا اینطور آدما رو نرون و نچسبن

الما شنبه 17 مهر 1389 ساعت 09:44

راستی آخرین روز دخترت مبارک

ترلان شنبه 17 مهر 1389 ساعت 09:52 http://www.tarlancafe.persianblog.ir

اون تیکه ای که خانومه انداخت خیلی باحال بود.... یه ضد حال اساسی خورد بدبخت!! فکر نکنم تا دو سه روز به اعتماد به نفس اون روزش برسه!!!

افسون شده شنبه 17 مهر 1389 ساعت 10:09

ها ها ها ها ها ........... واییییی مردم از خنده.......
بیچاره احتمالا روزی سه بارم برا خودش اسفند دود می کنه
ولی این حالت خودشیفتگی رو من تو دخترا هم دیدم البته به نظرم وقتی یه مرد خودشیفته می شه تا درجه آخر خود شیفتگی رو می ترکونه، اما تو خانوما درجه کم و زیاد داره!

بهاره شنبه 17 مهر 1389 ساعت 10:12 http://rouzmaregiha.blogsky.com

چه لجم گرفتش ها... راهش نمیداد مرتیکه رو... یه جوری وا میستادید که نتونه بیاد تو! بعضی از این مردا انقدر پرو اند انقدر پرو اند که حتی خدا هم میمونه با روی زیاد اینا چی کار کنه
خوب دختره تیکه انداخته بهش... ولی من بازم دلم خنک نشد... همچنان لجم داره درمیاد دوستم

خورشید شنبه 17 مهر 1389 ساعت 10:22

امان از دست این ادما ممو جون دیونه میکنن
اون زن حامله رو که نوشتی درباره شکمش انقدر خندیدم که خدا میدونه

هلیا شنبه 17 مهر 1389 ساعت 10:38

باهات موافقم خودشیفتگی اقایون در حد وحشتناکه انصافا نگاه کن یه اقا میبینی درصدد تناسب اندام(با اون شیکمهای گنده شون) زیباترشدن یا زیاکردن یا بالابردن سطح فکر و فهم و .. باشه همیشه هم فکر میکنن تمام و کمالن

می بینی توروخدا؟؟؟

گیتی شنبه 17 مهر 1389 ساعت 10:46

تف می کردید بهش

از دست تو!

سایه شنبه 17 مهر 1389 ساعت 10:50 http://didarema.persianblog.ir

کاش شمام بدون هیچ ملاحظه ای یه جوری وایمیستادین تا اون جا نشه و سوار اساسنسور نشه مرتیکه پررو

چه لج همه رو من در آوردم با این پست!!!

من: moji شنبه 17 مهر 1389 ساعت 12:07 http://minevisam123.blogfa.com/

بامزه بود
به جاش روزتون رو ساخت .

ونوسی شنبه 17 مهر 1389 ساعت 13:17

به نظرم مرد و زنش فرق نداره خیلی موردای اینجوری رو دیدم و به شدت اعصاب خرد کنن حالا فکر کن حوصله بحث نداشته باشی و مجبور باشی هی لبخند بزنی اه!

واقعا"!!

مطبخ رویا شنبه 17 مهر 1389 ساعت 13:31 http://http:/liliangol.blogfa.com

سلام دوست نازنینم .....وای که بخه چه موضوع مهمی اشاره کردید ...آخ آخ من هم خیلی لجم می گیره ...

دخملی شنبه 17 مهر 1389 ساعت 14:22

ما هم یه همکار خود شیفته داریم ! ازش بیزارم !! اتفاقا امروز صبح باهاش بحثم شد

گوش مروارید شنبه 17 مهر 1389 ساعت 14:27

یعنی من مرده اون توصیفات تو هستم ممو
ناب هست وتک....
بعضی ها ذاتن تو جو هستن ....یه عده هم بهشون پرو بال میدن...

سحربانو شنبه 17 مهر 1389 ساعت 14:50 http://samo86.blogsky.com

عجب تیکه ای انداخت خوشمان آمدددددددددد

فرهاد شنبه 17 مهر 1389 ساعت 19:21 http://sayehayesepid.blogfa.com/

سلام
ببخشید، من هنوز نگرفتم باید کجاش رو به خودمون بگیریم؟؟ در صورت صلاحدید لطف نموده متن مورد نظر را که ما باید به خودمون بگیریم، جهت استحضار و اطلاع دقیق از اینکه به کجا بگیریم مشخص نمایید.
باتشکر

چرا! بعضیا هستن که به خودشون بگیرن و دیگه ول نکنن!

پگاه شنبه 17 مهر 1389 ساعت 19:59 http://pegooliiut.blogfa.com

خالم ازشون بهم می خوررررررررررررررره تحملشونم ندارم حتی

خوشبخت یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 08:26

حالم از این تیپ آدما بهم می خوره

بهناز یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 09:23 http://bghahremani.blogfa.com/

اه اه اه چه چندش

یلدا یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 10:19 http://khanoomtala20.blogfa.com/

دمش گرم اون دختر ته تهیه تو آسانسور..با اون تیکه نازشنوش جونش.

سانی یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 10:38 http://khatesevom.blogsky.com/

زنان خودشیفته رو به نظرم راحت تر میشه تحمل و دک کرد تا مرداشو نو

راستی نمیدونم چرا فکر میکنم اون دختر بامزه که تیکه رو زده وسط خال همین مموی خودمونه

اینو خوب اومدی!

سایه یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 10:50 http://saye2010.persianblog.ir/

به نظر من که خانوما بیشتر نارسیست هستند و آقایون اعتماد به نفسشون بالاست
اما امان از خانومای نارسیسیزم

مهرناز یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 12:17 http://www.tired-me.blogfa.com

وای متنفرم از این آدما !!! دوای دردشون بی محلیه.همین...

جودی آبوت یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 12:30 http://sudi-s.blogsky.com

با اینکه دوزش توی آقایون بیشتره موافقم

می می یکشنبه 18 مهر 1389 ساعت 12:38

چقدر هم بده یه آقا خودشیفته باشه. خیلی تابلو معلومه و توی ذوق میزنه. بیچاره چه خورده تو پرش ها

حقش بید دوستم!خواهش می کنم...قابلی نداشت...

می می دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 11:03

ای جانم که موضوع نداری. ولی اینی که نوشتی خودش یه موضوع بود ها

ماه بانو دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 13:33 http://manoyedonya.persianblog.ir

خیلی باحال بود اون تیکه ای که دختره پرونده بهش بعضیها فکر میکنن همه دخترها براشون می میرند

دزی چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 13:47

تو کجایی؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.