عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

گمشده در تاریکی...

نمی دونم چرا جدیدن این اتفاقای عجیب غریب برا ما می افته...

حدود 5 ماه پیش ما یه خط دیگه و در واقع خط دوم از مخابرات خریدیم واسه خونه مون...

این خط دوم،شماره ش زیاد رٌند نیس!اوایل که اصن گوشی نمی زاشتیم براش...چون نیازی نداشتیم.نزدیک 3 ماهه،از وقتی که گوشی براش گذاشتیم،تلفنای عجیب غریبی می شه...

از شرکت سابکو زنگ می زنن می گن:این آخرین اخطاره،بیاین قصد ماشینتونو بدین...

یه خانومی تا حالا چن بار زنگ زده:رویا جون!کجایین؟چن ماهه ازتون خبری نیس!یه خبری از خودتون بدین به ما!کامی رو ببوس...

یه چن بار هم که خونه نبودیم،رو منشی تلفنی صدای یه پیرزنی ضبط شده که خیلی ناراحت می گه:وای...مادر جون! کجایین؟غیب شدین؟روژین کجاس؟

ازون طرف یه صدای جا افتاده مردونه زنگ می زنه و می خواد با یه آقای رح*یمی صحبت کنه...و مطمئنن آقای رحی*می پدر خونواده بوده...

هرچی ابو می گه اشتباه گرفتین،کسی باور نمی کنه و دوباره زنگ می زنن...

من که خیلی گیج شدیم...

ابو: ما این خطو از خود مخابرات خریدیم...یعنی کسی این خطو خریده و پس داده؟

ممو: شاید این شماره مال یه خونواده ای بوده که از اینجا رفتن!

ابو:شایدم یه دفه غیب شدن...چون انگاری این پیرزنه مادربزرگ بچه هاس اما ازشون خبری نداره...مگه می شه آدم به مادر خودش خبر نده که داره کجا می ره!!!

ممو:یه جای قضیه می لنگه...چقدر وحشتناکه...یه جورایی آدم یاد سریال لاست و سوپر نچرال می افته...یا چه می دونم مثلث برمودا...

پینوش:یوهاهاهاهاهاهاها....این خونواده با دو تا بچه در عرض 5 ماه گم شدن...اونم کجا؟تو تاریکی...اونوقت شماره هه اعد باید دس ما بیفته!! منم که عاشق اینجور چیزام !!... 

راستی یاسی جان!این معما راست کار توئه!! چی حدس می زنی؟؟        

   

نظرات 17 + ارسال نظر
هلیا شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 09:21

میگم خیلی مشکوکه ها ولی حتتما مال کس دیگه ای بوده.معمولا خطهایی که پولش رو نمیدن و مخابرات برش میداره دوباره واگذار میکنن


چه جالبه؟‌حتما حکمتی داره. حتما شما باید یک نقشی تو زندگی اون خانواده ایفا کنید.شاید کمک
من باشم میرم از اون خانواده و بستگانش تحقیقات میکنم. از کسایی که زنگ میزنن سوال کنید ببینید جریان چیه

آره باید همین کارو بکنیم...

آلما شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 09:59

خوب مال یکی دیگه بوده که همونطور که هلیا گفت احتمالا قطع شده و مخابرات به شما داده

خانم خانما شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 10:17

شایدم اسمشو نبرا بردنشون

ساناز شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 13:50

وای چه هیجان انگیز من با این که خودم بسیار ترسو میباشم تنم میخاره واسه اینجور چیزا
با یاسی موافقم ته و توشو درار شایدم یه ماجرای ماورایی جالب کشفیدی
در ضمن الان تو شرکت تنهام ۲تا مرخصی ان یکی امتحان داره یکی رفته دنبال کارای بیمه مدیرمون هم رفت و خلاصه منم که شجاع داره مور مورم میشه
راستی ممو جون بازم متشکر بابت اون پست کتابها
نمیدونی چه حالی میده بری تو کتاب فروشی و بدونی چی می خوای
خدای چیزهای کوچک با ترجمه بیتا گرگانی رو امتحان کن خوشت میاد
الن یه صدایی اومد یعنی چی میتونه باشه؟

وای دقیقن شرکت مام همینطوری شده!! پاشو برو خونه خوب!

گیتی شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 14:21

خوب ... ببخشیدا... اما گندشون بزنه. اینم از مخابرات. حالا برید پسش بدید بگید یه شماره که مال آدمایی که دوز مشکوکیتشون کمتره بهتون بدن

این گندو خوب اومدی!!

بانوی حروفچین شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 14:21 http://typesetlife.persianblog.ir

.. به مخابرات بگید.. خط استفاده شده بهتون دادن... ..
حامد یه خط ایرانسل داره... شمارش خیلی رنده... اگه بدونی از کجاها زنگ می زنن.. سه ساعت باید رو کدش تمرکز کنم ببینم مال کدوم جهت جغرافیاست..
منم گذاشتم رو سایلنت و هر سه روز یه بار یه نگاه می ندازم.. می بینم ۱۰ تا میس داره.. اونم خط صفر..

ای بابا!

من شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 14:47 http://www.minevisam123.blogfa.com/

بنده خدا اونایی که چشم انتظارن دلم برای پیرزنه سوخت/

افسون شده شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 14:52

وبلاگت داره ترسناک می شه

دخملی شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 15:01

امممم نمی دونم چی بگم خوب !!

غزل شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 15:08

شاید پیره زنه میخواسته بچه هارو بدزده همه خانواده فرار کردن
یا شایدم پیر زنه احتیاج به کمک اینا داشته پسرش با زن و بچش گذاشتنشو الفرار

سحربانو شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 16:02 http://samo86.blogsky.com

من میدونم اونا روح بودن اصلا:)

ایدا شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 17:32 http://www.aida.special.ir/

سلام دوست عزیز
از اشناییتون خوشحالم...ممنون از خوشامدگوییتون.

نرسی شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 18:21 http://www.nersi-23.persianblog.ir

حتن حتمن اینا ارواح خبیسه ان که خودشونو به اشکال مختلف درمیارنو بعد از اینکه یه سری از افراد یه خانواده هایی رو میدزدن و توی یه غار پنهان میکنن خودشونو شکل اونا درمیارنو میرن تو خانوادشون و اونارو اذیت میکنن(مث الان)بعد تو روح اون افراد دزدیده شده رسوخ میکننو اونام شیطانی میشنو دست به دست هم به مهر میهنمونو میکنن آباد...
شک توش نیس..حتما همینه...

تو می تونی داستان بنویسی ها!

فنچ یکشنبه 17 مرداد 1389 ساعت 00:45 http://baghe-ma.blogsky.com

معلومه خیلی وحشت زده ای ها قصد؟ قسط آیا؟
جون فنچی ناراحن نشی یه وخ. من خوراکم قلت املایی گرفتنه

نیکا یکشنبه 17 مرداد 1389 ساعت 07:58 http://man-you-who.blogfa.com/

چه جالب!

ونوسی چهارشنبه 3 شهریور 1389 ساعت 18:08

وووووووووی چه وحشتنااااااک!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.