عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

یالا رو کن!

خداییش این دفه دیگه باید با من روراس باشین!!این تو بمیری ازون تو بمیری ها نیس!جون من نباشه،جون خودتون،(فٌشم ندیدنا) به این نظرسنجی جواب درس بدین!

روی صحبتم با همه س!آهای آقایون و خانومای سایلنت!!!()با شمام هستم!

کدوم یکی از پستای عطربرنج از روز متولد شدنش که 17 مرداد 87 بوده تا الان که آخرین روزهای سال 88 ه،بیشتر بهتون چبسیده و بیشتر دوسش داشتین؟

خودم پستهای بداهه م رو بیشتر دوس دارم...شده یه روز که خیلی کم حوصله بودم،پشت کامپیوترم نشستم و  اصلا" دلم نمی خواسته آپ کنم.اما یکی از بهترین پستا شده و خودم هردفه می خونمش،بیشتر می پسندمش.برعکس روزایی بوده که یه سوژه رو تو هوا زدم و فک کردم دیگه بهتر از این نمی شه اما بعد از آپ شدنش،حس کردم اونطور که فک می کردم چنگی به دل نمی زنه!

عطرنوشت:حالا شماها بگین!کدوم یکیش تاثیرگذارتر بوده؟و یا از لحاظ موضوعی جالبتر و خلاقتر؟

عطرنوشت 2:آهای سایلنتایی که از خودتو ردپا می زارین و در میرین!!مشغول و ذٌمبه این اگه نظر نزارین!

بعدن نوشت:برای اخرین پست سال،نظراتتون با اسم خودتون(یا هر اسم دیگه ای که خواستین) تو همین وبلاگ آپ می شه!

نظرات 47 + ارسال نظر
safa یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 12:20

poste shuvar beh dar kon

از شور به در کن؟؟؟شوهر نه!شور!!

زهرا یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 12:34

سلام.من از خواننده های خاموشتم.اون پستایی که حاله خواهر همسر جانتو میگیری خیلی بانمکه.من که کلی می خندم

جدی؟شما هم خاموشی زهرا جان؟
پس باید بیشترشون کنم!
ممنون که نظر دادی عزیزم...

می خواهم بنویسم یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 12:41 http://gol-e-kashi.persianblog.ir

سلام ...
اکثر پستهات یک انرژی قشنگی داره ...
پستی که خیلی دوستش دارم گزارش جشن بانوان وبلاگ نویسه ...
آخه منو یاد اون روز خوب و آشنایی با خانوم خوب و مهربون و پر انرژی مثل شما می اندازه ...

شاد و موفق و سلامت باشید .
پیشاپیش عیدتون مبارک باشه ...

پس تو همیشه هستی!!
مرسی عزیز دلم...همیشه موفق باشی...
خوبی از خودته...

بانو یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 12:47 http://typesetlife.persianblog.ir

ممو اینو دارم جدی می گم... همه پستات قشنگیه خودش رو داره.. باور کن.. هیچ وقت یه مسیر رو دنبال نمی کنی... همیشه از این شاخه پریدی رویه شاخه دیگه...
اما حالا که گفتی نام ببر... من بیشتر از پستایی که در مورد این لی لی خانوم می نویسی خوشم می یاد... غش می کنم از خنده..
خصوصی داری ....

بگو از پستای سبزی پا کنی دیگه!!
قلبونت برم دوس جونم...
من هر چیزی رو که بشه طنزش کردو می نویسم...

نیکا یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 13:16 http://man-you-who.blogfa.com

به نظر من اون مطلبی که چند وقت پیش نوشته بودی که خواب دیدی مریض شدی و بعد تو خواب نذر کردی که خوب بشی از همه تاثیرگذارتر بود..
ولی کلا خیلی قشنگ می نویسی اصطلاحات و تکیه کلامهات جالبن

جدی می گی ؟نمی دونستم...
ممنونم...

مریسام یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 13:23

هر پستت قشنگی خاص خودش رو داشته

اسم بگو دیگه مری جونم!

من همه پستات رو دوست دارم.
اصلا نمی دونم بگم کدوم بهتره. یک کم لاتی می نویسی من خوشم میاد( گفته بودی رو راست باشین!!!)

همه پستام مث بچه های منن!! :))))

فیروزه یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 14:39 http://2nimeyeroya.blogsky.com

سلام به مموی عطر برنج ... خوبی؟ ...
عرضم به حضورتون که این یک رد پا می باشد! ...
من اکثر پست هات رو دوست دارم ... اما شیطنت های کودکیت رو بیشتر ...
شاد باشی همیشه

به به! سایلنتای عزیز یکی یکی رو می شوند...
ممنونم عزیزم...

افسون شده یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 14:42 http://afsoonshodeh.persianblog.ir/

ممویی جون خوکشلم، این پستت باعث شد بشینم همه پستای قدیمیتو بخونم
وای که روده بر شدم از خنده
اما خداییش سخته انتخاب، من همممممممه ی همه ی پستاتو دوس دارم زیااااااااااد،غمگینارو کمتر
اهم حالا واقن مارو آپ می کنی؟ دیددیری دیددییییی... بی بیری بیبببییییی گیگیلی گیگگگییی... (اینا هنر نمایی بود)
عیدتون مبارک

مرسی عزیز دلم...
آره آپ می کنم...

بانو یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 14:43

دستت درد نکنه خواهر... حسابی مونده بودم تو فکر که این ویکتوریا چی شد!!!!...
حالا برای چی می خندیدی.. به من؟!!!!

از اینکه این ویکتوریا چه جوری همه رو تشنه می ذاره!!! :)))

می می یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 14:50

مموووووووووووووووووووویی. آخه این چه سوال سختی بود. هایننننننننننن؟
بابا من خیلی از پستات رو دوست داشتم. خب می دونی همیشه یه حس خوبی توشون بوده. ولی اون پستایی که در مورد لی لی می نوشتی توصیفت از خواهر شوهری برام خیلی جالب بود

جدی؟؟خیلی وقته که دیگه ازش چیزی نمی نوشتم خوووووووووو!مث اینکه طرفدار بیشتر داره!

سحربانو یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 14:54 http://samo86.blogsky.com

یعنی اگه الآن جواب ندم احتمالا کج میشم دیگ هبا این همه چیزایی که گفتی:))))))))
خداییش من کشته مرده اون پستت بودم که در مورد خاطرات بچه گیت نوشته بودی ، همون که پسر قلدره بودا. الآن گرفتی کدوم رو میگم دیگه؟ زده بودیش.

:)))))
پست آلاکلنگ؟؟ آره خودمم خیلی دوسش داشتم...

ساناز یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 15:00


وای چه سوال سختی...خب خیلی از پستهات بوده که من دوست داشتم...ولی پستهای در مورد آشپزیت الان بیشتر از بقیه توی ذهنم مونده

جدی؟؟خوب وقتشو بیشتر می کنم ساناز خانوم سایلنت...

طاهره جون یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 16:00 http://talemka.blogfa.com

سلام عزیزم.خواننده خاموش ولی پر و پا قرص هستم که هر روز وبلاگ رو می خونم..........گلم همه پست ها قشنگ و بی ریا و با عشق نوشتی....ممو جان (نیستی...) رو خیلی دوست دارم وقتی خوندم خیلی دلم گرفت.البته شیطنت های کودکی رو هم دوست دارم

مرسی عزیزم که وقت گذاشتی...
یه جورایی نیستی تم غمگینی داره...
ممنونتم...

کویر یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 17:09 http://iran-poem.blogfa.com

سلام
عجب سوال سختی میکنی ... بعد تازه با مشغول ذمبه این دو قبضه اش هم میکنی.
عزیزبرادر از همون پستهای اولت بگیر مثل (دیشب - شب عقد کنون من ) تااااااااااااااااااا همین آخرین پستها مثل قرض ... خیلی نوشته های قشنگ بینشون هست ... خیلیییی . حتما تو هم وقتی داری یک پست جدید مینویسی یک حسی در وجودت هست که به نوشتن اون مطلب میکشوندت . من هم وقتی نوشته تو یا هر وبلاگ دیگری رو میخونم دوست دارم کشف کنم که در حال نوشتن اون مطلب چه حسی داشتی اینجوری نوشته ها برام دلنشین تر میشه . به هر حال خواستم بگم اونقدر نوشته قشنگ داری که بی انصافیه اگر بخوام از بینشون یکی رو انتخاب کنم بدون تعارف مثل اینه که بخوای یک تک شاخه گل رو از گلستان جدا کنی بگی این از همه زیبا تره . پیشاپیش برای تو و خانواده محترم آرزوی بهترینها رو در سال پیش رو دارم و امیدوارم همچنان وبلاگت پر باشه از نوشته های زیبا.

واقعا؛ ممنونم...نمی دونستم این همه دوست سایلنت با محبت دارم...
اون تک شاخه گلو خوب می چیدی ببینم کدوم گله آخه!!

ونوسیی یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 17:47

وای خیلی سوال سختیه ولی خوب همه پستات قشنگن ولی شیطونی های بچگیاتوبیشتر دوست دارم
راستی میشه لج درآر ترین پست رو هم بگم؟
اون پست عکسای نصفه نیمه تو اون وبت

جدی می گی؟؟
آی قربونت برم با اون لجت!! :))))

بلوط یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 20:19

سلام ممویی جانم
خوبی خانوم؟
من از پست هاییت که خیلی راحت و خودمونی حرفتو میزنی خیلی خوشم میاد. دقیقا پست خاصی توی ذهنم نیست...
ولی کلا عطر برنج و نویسنده اش رو دوست دارم

مرسی بلوطم!! تو همیشه لطف داری...
من بلوطمو خیلی دوس می دارم...

مطبخ رویا یکشنبه 23 اسفند 1388 ساعت 22:38 http://liliangol.blogfa.com

سلام دوست عزیزم ..من از خیلی از پست ها خوشم اومده ولی آن مطلب که درباره نظر سنجی در مود اخبار ایران بود خیلی در ذهنم مانده ..ممنون دوست هنرمندم .

جدی؟ممنونم از این همه لطف....رویا جون!

الی دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 08:37 http://xxliliomezardxx.blogfa.com

من چندین بار کامنت گذاشتم و چون شوما تشریف نیاوردین اونورا اینه که منم سایلنت شدم به نظر من اون پستت که در مورد اون خانمی که فراموشی گرفته بود خیلی قشنگ بود من کلی خندیدم

کدوم یکی الی جان؟یادم نمی آد!!
من شرمنده م!!

[ بدون نام ] دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 09:32

هلیا دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 09:41

یه پست داشتی درباره سفر و سقوط هواپیما و .. اونو خیلی دوست داشتم و همچین یه پستی که راجع به سید نوشته بودی خیلی با احساس بود

مرسی دوستم...

خانومی دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 10:18 http://khanoomi.blogsky.com/

آخه ن که یادم نمونده همشو خوب

به هر حال ممنونم خانومی...

من و هسمری دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 10:26 http://manohasmari.blogfa.com

من پست خاله آلزایمری رو خیلی دوسم داشتم! با اون پستت که جریان الاکلنگ بازیه دوران کودکیت بود!

منم اون دو تا پستو خیلی دوس می داشتم...

پگاه دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 11:13 http://pegooliiut.blogfa.com

من همه پستات رو دوس داشتم ولی اونجا کتابت چاپ شده بود خیلی هال کردم خدایش

مرسی عزیزم...
نمی دونستم...

آلما دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 12:08

اون شماره موبایل رو لیت شماره موبایل پلنرمه.
بگو دوست منی

باچه! مرسی دوسم!!

hoda دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 13:51

آخه چرا مشغول ذمبه میکنی من که همه رو نخواندم
اخی چه حالی میده آدم از سایلنتی در میادا

آره!‌منم حال می کنم خداییش...

جودی آبوت دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 14:13 http://www.sudi-s.blogsky.com

والا من از ۸۸ اینجام .ولی به هر حال تو خوبی موفق باشی(بوس)

ممنونم...

آلما دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 14:22

من اون پستی که در مورد گذشته ها و توضیح عطر برنج بود دوست دارم زیاد.

جدی می گی دوسم؟؟منم اونو خیلی دوس می دارم...

محبوبه دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 20:12 http://yaghootekabood.mihanblog.com

سلام خوبی من خاموش نبیدم از ژست شور در وکن خوشم اومد
فکر کنم تو یکی از بیننده های خاموش وبلاگ من هستیییییییییییییی نه؟

ممنونم عزیزم...
نه! من تا حالا نخوندمت...یادم نمی آد...
ممنون از لطفت یاس کبود...

طلابانو دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 20:16 http://talaabanoo.blogfa.com

من نشستم و تقریبا همه پستهاتو خوندن یکی از یکی بهتر خیلی عالی می نویسی
مرسی از اینکه میایی و بهم سرمی زنی و دلداریم میدی
دوست دارم و خوشحالم که یه دوست خوب پیدا کردم

ممنونم طلاجان...
تو لطف داری...

فنچ دوشنبه 24 اسفند 1388 ساعت 22:15

پستِ عطر برنج؛ و همه شون! کلا اسم وبلاگت و توضیح زیرش... اصن می دونی چیه؟ نگاهت به زندگی خاص و ظریفه... همه ماها عطر برنجو حس کردیم ولی هیچ وقت بهش دقت نکردیم شاید... نگارشتم دوس دارم! حالا من که نمی دونم کدوم فی البداهه ست کدوم نیست!
یه پستتم بود که راجع به کوچیکه بود و برادر ابو خان اگه اشتباه نکنم... پیداش نکردم... خیلی باحال بود اون:)))
لوگوتم محشره!

منم اون پستو خیلی دوس دارم...
وقتی می خونمش تمام موهای تنم سیخ می شه...
مرسی فنچ نازنینم...ممنونم...
آخه من از بچگی عاشق عطر برنج بودم...اما انتخاب این اسم خیلی بداهه و ناگهانی بود...یه چیزایی تو زندگی هس که باید بهشون بیشتر توجه کرد...

کلوچه خانوم سه‌شنبه 25 اسفند 1388 ساعت 01:13

این که از حل مسئله فیثاغورثم سخت تر شد!
من همیشه پستای کوتاه رو دوست داشتم فک میکنم نویسنده با جمله های کوتاه بهتر میتونه حرفاش رو بزنه برا همینم پستای کوچیک و با احساست رو یه جور دیگه میدوستم

ای جون!
تو که خودت خدای احساسی کولوچک!!

روناک سه‌شنبه 25 اسفند 1388 ساعت 09:10 http://www.ronak88.persianblog.ir

من تازه به جمع خوانندگانت پیوستم واسه اینکه مشغول ذمبه نباشم کامنت گذاشتم دیگه نوشته هانو خیلی دوست دارم از اینائی که خوندم اون که باهات مصاحبه کرده بودن رو دوست داشتم در مورد 30 یا ست بود و ....

خوش اومدی عزیزم...
ایشالا همیشه مهمون من باشی...
منم اون مصاحبه رو خیلی دوس دارم...
علایق من با خواننده هام یکیه!! :)))

ویدا سه‌شنبه 25 اسفند 1388 ساعت 10:43 http://www.vidaaaaaa.blogfa.com

من دو تا پست آلزایمر رو دوست دارم با همه پست هایی که توش عکس غذا گذاشتی به به....

یه دنیا ممنونم عزیزم...
نوش جان!

نازلی سه‌شنبه 25 اسفند 1388 ساعت 13:18

سلام مشی جونم
خوبی ؟ میبینم که تو همون عطر برنجی من چند بار اینجا سر زده بودم و کامنت گذاشتم که جوابی نگرفتم نگو خود تو بودی چه بامزه .
من خیلی این وبلاگتو نخوندم بنابراین نمیتونم نظر بدم.
مراقب خودت باش.

پس تو هم خاموشی نازلی جونم!!

صدف سبز سه‌شنبه 25 اسفند 1388 ساعت 14:00

به همین بهونه دوباره بیشتر پستاتو خوندم وبسی لذت وافربردم
واقعا نتونستم انتخاب کنم
تو پست خالی هم بذاری واسه من بیترینه
ازمن ممو شیفته نظر نخواه لطفا

قربون مهربونیت برم من عزیزم...
خیلی لطف داری عروس خانوم گرم و مهربون...

آنامونیکا سه‌شنبه 25 اسفند 1388 ساعت 20:20 http://www.anamonika.persianblog.ir

ممو جونم همه پستات قشنگه و ادمو جذب خودش میکنه من پستای که راجع به مسافرتته خیلی دوس دارم با اونایی که از بچگیت مینویسی... واقعا ادم یاد عطر برنج میفته بدجوری بوش تو سرم میپیچه
یکیم اون پسته که ابو واست یه دسته گل خیلی خوجل گرفته بود که دهن ادم باز میموند
4شنبه سوریت مبارک

ممنون از لطف و محبتت...
قربانت یو...

بهاره چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 10:37 http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام ممو جون جونم
خوفی؟
راستش و بخوای پست (میشه) مورخ 13 مهر خیلی به دل من نشست دوست جونم
عزیز دلم پیشاپیش فرا رسیدن سال نو را بهت تبریک میگم (بصورت نتی البته) و برات بهترینها رو آرزو میکنم دوست جونم
سال نوت مبارک

نانازی بانو و آقا خرسی چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 11:45 http://www.nabat.blogfa.com

سلام ممو جون.من نوشته هاتو دوست دارم چون خیلی متفاوت می نویسی. کلن پستهات حول چند سبک می چرخه که من دوسش دارم.
من اون پست رامسر و و هم اون پستی که رفته بودی جشن وبلاگ برتر بانوان وبلاگ نویس که بعدش می خواستی به عروسی برسی و آرایشگاه و این حرفا رو خیلی دوست داشتم.

علیرضا چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 15:57

با سلام و تبریک پیشاپیش نوروز
منم می خواسم مثه اون آقایونی که میان اینجارو میخوننو جیکشونم در نمیاد بیخیال شم. ولی دیگه بحث جون من جون تو و مشغول ذمبه و اینا که شد یه چیزایی می نوسیم.
اصولن وخت زیادی واسه وبلاگ خونی ندارم ( حالا اینو همه میگنا) بهرحال با جستجوی "بوژست" (به درخواست یکی از دوستان) به اینجا رسیدم(سریالی که فضا و داستانش در دوران نوجوانی منو مجذوب خودش کرده بود). تو اون پست اسم بازیگر آلمانی Horst Bochholz هم با کمی لهجه! آمده بود (ایرادی نیس اسمش واقعن سخته). ادبیات بکار رفته در این وبلاگ که گهگاه دستورزبانشو واژگانش هر جور که خوش آید بکار برده میشه! و شعر سردر! واسم جالب بود و باعث شد هرازگاهی اینجا بیام. راسش اعتراف میکنم مطالب مختص زنانه رو نمی خونم(حالا انگار قرار بوده بخونم). بعضی خاطره نویسیها،‌ مطالب اجتماعی یا بهتر بگم جاهائیکه شما از دید خودتون دارید حرف می زنید جالبتر بودن و اگرم بداهه باشه ( که مراعات بعضی چیزا توش نمیشه) که بهترم میشه. شاید دلیلش دونستن و شناختن دیدگاههای افراد دیگه درباره زندگی و نسبت به مسائل زندگی باشه.
چون اصرار به گفتن دست کم یک پست شده بود منم همون پست عطر برنج رو انتخاب می کنم.
یه مشکلی که شاید تنها من دارم در مورد فونته. فونت قشنگیه و با نوشته ها و کلمات بکار رفته متناسبه ولی بعضی وختا در مورد حروف نقطه دار که در فارسی کم هم نیستن دچار مشکل میشم (پیش پیش بگم به عینک ربط نداره).
نظر در مورد نویسنده: فکر میکردم شما هنر خونده باشی ( احتمالن معماری) حالا به اون عکس سردر وبلاگ هم ربط داره که به گمانم از یک کتاب معماری یا هنری باید باشه. الان میگم رشته های دیگه هم میتونه باشه حتی حسابداری! زبانتون خوبه (شایدم زبان خونده باشید) و اینکه چپ دست هستید(این از اون موارد شرلوک هولمزی بود).
گاهی به خوابهای شما که پنداری از صافی و زلالی (بی شیله پیلگی) روح شما تاثیر میگیرن حسودیم میشه.
در پایان امیدوارم من رو که نه چندان ژرف اندیشانه! و گریزی! نوشته های شمارو خونده بودم ولی نظر دادم اونم با اسم مستعار ببخشید.
دیگه چیزی به یادم نمیاد جز اینکه نوروز و سال خوبی رو برای شما و خانواده گرامیتان آرزو میکنم.
پانویس یا پی نوشت: میبینم که دیر رسیدم و نظرات چاپ شده! خوب اکشال نداره! من دنبال چاپ نظرم اینجا نبودم فقط خواستم نظر بدم (اصولن میمیرم واسه نظر دادن )
دیگه... اگرچه شما تو خونه اینترنت ندارید! یا دست کم به اینجا سر نمی زنید! پس این رو بعد تعطیلات خواهید خوند بهرحال من الان می فرستم.

اتفاقن تو خونه نت داریم!! خوبشم داریم جناب اسم مستعار...
یعنی بگم که تا حالا اینقدر از یه نقد رک و درست و حسابی در مورد خودم و بلاگم لذت نبرده بودم!! :))))

مطبخ رویا پنج‌شنبه 27 اسفند 1388 ساعت 07:59 http://liliangol.blogfa.com

سلام دوست عزیزم .... پیشاپیش سال نو را تبریک عرض می کنم ..امیدوارم در کنار خانواده محترمتان سالی سرشار از شادمانی وخوشبختی داشته باشید ..برایتان بهترین آرزو ها را دارم ..[گل][گل][گل]

ممنونم رویا جونم...عید شما هم مبارک خانوم کدبانو....

جودی آبوت پنج‌شنبه 27 اسفند 1388 ساعت 09:15 http://www.sudi-s.blogsky.com

سالی پر از شادی و سلامتی براتون آرزو دارم [قلب]

ممنونم...

گیتی پنج‌شنبه 27 اسفند 1388 ساعت 14:10

خوف به من چه که اون پست صحنه دارت خیلی دلنشین بود؟؟؟؟
ممو جونم عزیزم امیدوارم سال جدید یه سال فوق العاده برات باشه عزیزم...خیلی دوست دارم... بوس بوسسسس

آنامونیکا جمعه 6 فروردین 1389 ساعت 21:23

جات خیلی خالیه ممو جونم
کاش این تعطیلات زودتر تموم شه و توبیای با نوشته های خوجلت دلمونو شاد کنی

گلبرگ دوشنبه 9 فروردین 1389 ساعت 10:27 http://talakhanooom.blogfa.com/

وبلاگت خیلی قشنگه ممو جونم. با اجازت لینکت کردم . خیلی با مزه مینویسی.
خوشم اومده خب من از تو
موفق باشی عزیزم

گوش مروارید چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 09:35

کجایی ممو؟نکنه علوسی کردی رفتید ماه عسل؟

نه بابا!‌مسافرت بیدم همه ش!اونجام که وسط جنگله!! نت پدا نمی شه که!!

نیلوفر یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 14:45 http://www.niloufar700.paersianblog.ir

سلام ممویی عزیزم
دلم برات خیلی تنگیده بید
سال نو مبارک دوستم
من خیلی بی معرفتم؟؟
به خدا خیلی دلم برات تنگیده بود.
عزیز دلم انشاله امسال بهترین سال برای تو و ابو باشه

به به اینورا...راه گم کردی...ایشالا سال خوبی هم برای تو باشه عزیزم...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.