عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

این منم؟

خدایا!!این منم؟..

دمرو افتاده بر بالین چوبی...اشک_ خشکیده بر صورت...با شیارهای عمیق در ذهن...

خدایا!! این منم؟...

پریشان-مو بر پیشانی...بی حس و نابود...با چشمانی بر هم...

خدایا!! این منم؟...

لرزیده بر سرشاخه عمر...با بن بستی در مشت...لبهایی به هم فشرده...

...

این خود خود منم...