عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

گنجشک فضول!

یکی بود،یکی نبود،زیر این سقف کبود،یه بنده خدایی که خیلی هم بنده خدا بود، زندگی فضولانه ای داشت!از زندگی همه خبر داش! مثلن می دونس چن تا نگین رو لباس مهمونی فلانی بوده و اون یکی همکار چن تا دندون شیری افتاده، داشته و چن تا پر کرده و چن دفه رفته دکتر زنان!!اونوخ برعکس،هیش کی نمی دونس که ایشون کیه و متولد چه سالیه حتی!

یه 2 سالی بود که ما این فضول خانومو دیپورتش کرده بودیم تا دیگه انگشتشو تو سوپ زندگی ما نکنه!یعنی دیگه نمی دیدیمش!ملوس خانوم یکی از همکارایی که باهاش حدود 1 سال صمیمی بودم و تازه وارد بود،اون موقه ها تازه با کسی دوس شده بود.من حوصله نداشتم و زیاد پرس و جو نمی کردم که چه خبره!فقط خودش گه گاهی یه چیزایی بهم می گف!هیش کی به جز منم نمی دونس!به ما چه مربوط!!

یه روز که اومد تو دفتر،برق یه حلقه خوشگل چشممو گرف.چیزی نگفت و بالطبع مام چیزی نپرسیدیم!بازم به ما چه مربوط!!!

همه نشسته بودیم و چاییمونو هورت می کشیدیم که زنگ اس ام اس موبایل ملوس خانوم بلند شد.ملوس خانوم چارچنگولی افتاد رو موبایلش.

بعد 2 دیقه با چشمای از حدقه در اومده رو به من گف:ممو خانوم شما به فوضول خانوم گفتی من دیشب بعله برون کردم؟

ممو:هاین؟مگه بعله برون کردی؟مبارکههههههههههههه!

ملوس خانوم که دیگه خودشو لو داده بود:...هاین؟نه!...یعنی آره!!...تو نمی دونستی؟؟

ممو:نه! مگه دیشب منم دعوت بودم و نمی دونستم!

ملوس خانوم:پس این چی می گه؟

ممو:چی می گه؟

ملوس خانوم در گوش من:نوشته شنیدم دیشب بعله برون کردی و طرف ،شبیه اون خوانندهه "مهرداد آسمانیه"!...ممو!کی عکسشو به فوضول خانوم نشون داده؟

ممو:تو کی عکسشو به من نشون دادی؟

ملوس خانوم:به تو؟من به هیچ احدی نشون ندادم!عجب...

                                                           

نظرات 40 + ارسال نظر
شیوا شنبه 26 دی 1388 ساعت 15:26 http://shiva.blogsky.com

منم عطر برنج و تو شالیزار خیلی خیلی دوست دارم

:)))) منم!

پیتی شنبه 26 دی 1388 ساعت 15:29

حلال بالاخره نفهمیدید کی بهش گفته؟
عجججب!

نه والا!! این فوضول خانوم انگاری ماهواره بود!!

سحربانو شنبه 26 دی 1388 ساعت 15:45 http://samo86.blogsky.com

عجب درجه فضولیتش بالاست اون خانوم ها:))))))))))))

اوه اوه!! چه جورم!!

عجب دیوانه ای این ملوس خانم...مگه به خودش شک داره که به کی گفته به کی نگفته ؟ اه اه ... بعدشم من سر بله برونم به دو طبقه دفترمون که 25 نفر میشن شیرینی دادم... اونم شیرینی خامه ای فرد اعلا.....خیلی هم گرون خریدم...باعث افتخارم بود که بله برون کردن....عکس هم تو آتلیه انداختم...
مگه دزدی کرده که به هیج کس نگفته؟/؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالام دنبال این میگرده ببینه کی لو دادههههههههه وایییی مردم چقدر کذایی شدن

هرکی یه جوره یاسی جان!‌اون دوس نداشته کسی بدونه و حق داشته!
من منظورم ازین پست نشون دادن درجه فضولی یه نفر بود!
بعدشم اگه بعله برون به هم خورد چی؟؟آدم نباید خودشو سرزبونا بندازه!!

راستی نوشته هات عین آدم های لوطی و با مرامه....آدم یاد این کلاه شاپویی ها میفته....که آخر مروت و مرامن

کلن من آدم با مرامی می باشم!! مرسی دوسم!:دی!!

می می شنبه 26 دی 1388 ساعت 15:56

وای از این آدمای فضول

وایییییییییییییییییی!

بادوم شنبه 26 دی 1388 ساعت 15:57 http://badoom-khanoom.blogfa.com/

بالاخره باروون اومدها
میگم اون فوضول خانومه از کجا مارش دقیق بوده

اون ماهواره روش نصبه به خدا!!

بانو (حروفچین...) شنبه 26 دی 1388 ساعت 16:50

جدی جدی اینا از کجا می فهمند؟؟؟!!!...
آنتن های اینا هیچ وقت پارازیت نمی گیره...

هیچ وخ!! صافه صافه!!

گلابتون شنبه 26 دی 1388 ساعت 19:11 http://golabi-golabatoon.persianblog.ir/

موهاتو نکندی !!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

نه! ملوس باید بکنه!!

فنچ شنبه 26 دی 1388 ساعت 20:27

بعضیا شاخک دارم ممو جون!
یه خورده حال و هوام عوض شد... راستی از دعاهات ممنونم تو دنیای واقعی فقط منو حبه می دونیم ماجرا رو... دردمو فقط به شماها گفتم.... ممنونم از همراهیتون... مث خواهرم بودی:*

قربونت برم...عزیزم!

حالا واقعاْ شبیه مهرداد آسمانی بود؟؟؟

آره! بدمصب راس گفته بودااااااااااااا!

نیکا یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 07:56 http://www.man-you-who.blogfa.com/

چه گیرنده های قوی ای داشته این فضول خانوم

آخ گفتی!!

لیندا یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 09:04

عجب فوضولی بوده ها

بد! بد فوضولی بوده!

مجی یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 09:16

خانم همسایه سر کار نمی رن وگرنه شک نداشتم که ایشون همون فضول خانم همکار شما هستند.
ایشون حتی سن پدر شوهر خواهر بنده رو هم می دونن یک کلمه از حرف راست نباید براش این ور و اون بشیم چون اون همه چیز رو می دونه ما فقط خودمون رو خراب کردیم اگه الکی چیزی بهش بگیم.

خدا نکشتت!! مردم از خنده!عجب آدمییییییییییییی!

آلما یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 09:59

خوب از کجا فهمیده بود حالا؟
راستی من تو چتم. تونستی بیا

عزیزم!‌اینترنتم تازه وصل شده! دکل ترکیده بود!

[ بدون نام ] یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 11:20

فکر کنم جای آنتن ، دیش فضولی دارن!!!

اینو خوب اومدی...

خورشید یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 11:36

از این آدم فضول آخرسر متوجه نشدی چه همکارایی به خدا

آره والا!! :))))

حاج خانوم یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 12:17

وای دوروغ میگی؟
عجب چیزی میگی! یهو از کجا خبر داده شده آخه؟
مردم از خنده از دستت دختر

چه می دونم والا!! فوضول فضوله دیگه حاج خانوم!

حاج خانوم یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 12:18

راستی حال بابا چطوره؟

خوبه ! مرسی عزیزم! خیلی بهتره!

شاپرک یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 12:31 http://www.iloveyou37.persianblog.ir

اگه سی ان ان از وجود یه همچین در گرانبهایی خبر داشت سریع میقاپیدش

آره! والا! آنتنه! آنتنه!

منم از اون فضولا دور و برم زیاد دارم. کاش یه اسپری یا قرصی بود که اینجور جونورای موذیو هم هم از بین ببره

پیف پاف نانازی! پیف پاف!!

افسون شده یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 13:17 http://afsoonshodeh.persianblog.ir/

واااااای خدا بووووود یعنی فضولی در چه حد
کلی خندیدم
راستی این غذا خوشمزه ها کار خودته؟ منکه دهمنم آب افتاد
راستی ممو جون وبتو دوس داشتم لینکت کردم

اره دیگه خودم پختم!!
خواهش می کنم!!

هلیا یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 13:51

ولی خودمونیم چه اماری میگیره این خانمه .بهش بگو تو خبرگزاری ها کار کنه موفق میشه ها

اوه! اوه! چه جورم!

مطبخ رویا یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 18:42 http://liliangol.blogfa.com/

سلام دوست عزیزم ..خیلی جالب بود ...بعضی ها آنتنشون خیلی قویه

واقعن قویه!!! :))))

مطبخ رویا یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 18:45 http://liliangol.blogfa.com/

سلام مجدد...از اینکه من را قابل دونستید وبه یاد من بودید بسیار سپاسگذارم ....ایمیل پر از محبتتون را خوندم وپاسخ دادم ...باز هم از زحماتتون ممنون

خواهش می کنم! قابلی نداره!:دی

کلوچه خانوم دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 01:05

در اینجا باید به دو نفر مدال افتخار هوش و زکاوت داد
یکی ملوس خانوم که میدونه به کسی عکس نشون نداده و بازم شک داره
یکی هم به فوضول خانوم که ماشااااااااااااالله خدا نسلشو زیاد کنه

خیلی خوب اومدی کولوچ!!ایشالا.... :))))

کلوچه خانوم دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 01:20

من مخلص دونه برنجاتم هستم

برم این دلمه ی کلم رو تو لیست غذاییم بنویسم

بدو برو!! بدو...

جودی آبوت دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 11:00 http://www.sudi-s.blogsky.com

وای که چقدر بعضی ها حوصله دارن ! همه اش سرشو ن به کار اینو اونه

همینجوری واسه خودشون خوشحالن دیگه!!

آنامونیکا دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 12:18

ممویی من پسوورد اون طعم گس خرمالو رو میخوام خوراستی سیدچجوره؟اووردینشون خونه؟

آره عزیزم!!

بابا با این سرعت پایین اینترنت و این ارتباطات ضعیف واقعا بعضی ها معجزه های خلقتن باید قدرشئن ئ دونست .بی بی سی باید پیش اینا لنگ بندازه

دقیقن!!! :)))))

مجی دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 14:50

کوشش؟

گیتی دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 18:16

وای چه کیفی می ده آدم یه راپورت اساسی از خود این آدم دربیاره رو کنه واسه خودش. قیافه اش دیدنی می شه...
مموئییییییییییییی چه کردی عسیسم. دلمه ها رو می گم... خواستممممممممممممم

نوش جونت!! گیتیک جونم!‌بیا خونه مون برات درست کنم!! :))))

سیرترشی متاهل دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 20:59 http://s

اومدم جواب کامنتمو بخونم نه تنها جواب نبود بلکه

خود کامنت هم نبود و بدتر از اون با صحنه ی کلم پخته روبرو شدم

وا!! سیرترشی جان! من کامنتی از تو نگرفتم!‌این اولین باره که برام کامنت می زاری خواهر!!!
دوباره بکامنت!!

بانوی فانوس به دست سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 13:47

نتوستم روی مطلب بالایی نظر بگذارم ولی باید بگم دلمون را حسابی با این غذاهای خوشگل و رنگ و لعاب دار اب کردی . . .

راستی خواننده اهنگ وبلاگم اسمش لارا فابیان هست ولی صداش خیلی شبیه سلن دیون . . .

جدی؟؟؟اوکی !

مثل لیمو تلخ و شیرین سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 14:02

سلام عزیزم

من وبم حذف کردم
البته الان یکی امده جای من داره می نویسه!.

به اسم من
گفتم بدونی و گول نخوری

خوب از روی ای پیش معلومه که من نیستم
و من هیچ وقت تو نوشتم از ! استفاده نمیکرد و همه اش اخر جمله ها ... میزاشتم اگه یادت باشه

و اسم من لیمو شیرین بانو بود نه سوین

متاسفم واسه جامعه وبلاگ نویس که اینجور دارن به گند می کشوننش
ممنون میشم تو وبلاگ اعلام کنی که یکی داره از اسم وبلاگ من سواستفاده میکنه و خودش جای من جا زده
مرسی

ای بابا!! منم فهمیدم!!‌ یکی دیگه س!! آره! باشه عزیزم!

عسل اشیانه عشق چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 08:25

تو وب نانازی بودم. نظرت رو در مورد دوران نامزدی خوندم . خواستم بگم ۱۰۰۰۰٪ باهات موافقم. دوران نامزدی ما هر چند ۵ ماه بود ولی اونم زیاده. خیلی دوران گندیه این نامزدی... به قول تو بعد از هم خونه شدن همه چی رنگش عوض میشه.

دقیقن!! موافقم!!

نانازی بانو و آقا خرسی چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 13:59 http://www.nabat.blogfa.com

سلام ممو جون. ایمیلتو خوندم. در تمام مدتی که ایمیلتو می خوندم اشک توی چشمم جمع شده بود. نمی دونم چجوری محببتو جبران کنم. به این فکر می کردم که چه دوست خوبی دارم که این همه برام وقت گذاشته و کمکم کرده. مرسی مموی مهربون من.

قربونت برم من! کاری نکردم که!! خواهش می کنم...
قابل تو رو نداشت...
تو واقعن خوبی... بوسسسسسسسسسس!

سارا چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 17:36

سلام............عزیزم نوشته هات مثه عطر برنج میمونه نرم ودلنشین جالبه این عدد روبرو که باید تایپ کنم دقیقا ۵شماره اخر شماره تلفن خومه

ممنونم....عزیزم...

کلوچه خانوم جمعه 2 بهمن 1388 ساعت 03:02

ایشالله سه نفره شدنتون رو ببینم اونوقت بیا از حست بگو! فک کنم خیلی قشنگتر باشه

تو نمیخوای بیای یه پست مفصل بزاری؟ دلمون تنگ شد بابا

ای به چشم کولوچ!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 8 بهمن 1388 ساعت 15:46

وای وایوای بی بی سی هست انگار

:)))))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.