عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

روانکاوی...

 این عکس نقاشی دوران طفولیت اینجانب مموی نسل سوخته می باشد:

 توصیه می کنم اول برین یه نقاشی با اجزایی رو که من کشیدم به سلیقه خودتون بکشین و بعدن تفسیرشو بخونین.می تونین شخصیت شوهر و اونایی که روشون حساسینو یواشکی باهاش حدس بزنی.

 

 

 

 

خیلی از روانشناسا می گن:نقاشیهایی که بچه ها در دوران طفولیت می کشن،نشونه شخصیت و تاثیر عوامل خاص تو زندگیشونه.حتی بعضیا معتقدن که خطوطی که آدما موقع تلفن حرف زدن روی یه تیکه کاغذ می کشن،نشونه روحیاتشونه. 

تو این نقاشی ساده،هر چیزی یه نماده. 

خورشید:پدر

 کوه:اعتقادات و خدا 

رودخونه:مادر

 درخت: همسر آینده

مار: خودتونین

و خونه: خونه آخرتتونه!یعنی سرازیری قبر و انکر منکر و ازین صُبتا و بعدشم جایگاه شما تو اون دنیا!  

ازین نقاشی هرچی بر می آد ، در مورد من دُرُسه!تو زندگی من خدا نقش زیادی داره.سید(پدرم) همیشه نقش پشت صحنه رو داشته.دونه(مادرم)نقشش بسیار بسیار زیاد بوده و هس! بعضی وختا همچین ازش حساب می برمآ که تموم حقوقمو می دم دسش! یا وختی لباس می خرم،دلهره اظهار نظراشو دارم و بیشتر با سلیقه اون لباس می خرم تا خودم!! 

ماجرای درخت و مارم که دیگه معلومه! من ازون اولشم شوهری بودم!والان هم به شدت شوهرذلیلم! البته طرز قرار گرفتن ماره(اینکه کدوم طرفه و کجاس)مُهمه!

خونه آخرتمم که دیگه یه آلاچیق نارنجیه که از چوبو سیمان و برگ درخت دُرُس شده و معلومه توش زندگی جریان داره و اوه اوه! چه دودی هم ازش می آد بیرون! احتمالن دود لازانیاس! 

تو این نقاشی اون شکل هفت اولی از سمت چپ که بالا سر خورشید تو آسمون می بینین لی لی خانومه(خواهر شوهر محترم) که همیشه در حد همون یه خطه و عمرن تو زندگی من تبدیل به مربع یا مثلث بشه. 

ابو می گه:این نقاشی در سطح دهکده س!لااقل زیرش می نوشنی:ممو ۵ ساله از تهران.

 اینم از پست امروز....

نظرات 14 + ارسال نظر
هلیا یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 12:01

عجب روانشناسی عکسی!عکس خواهرشوهرت از قلم افتاده احتمالا تو اون سن وجود این نابغه رو تصور نکردی

واقعن!! نابغه از اونوری....

حاج خانومچه یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 12:33

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چقد نوستالژی بود برام این نقاشی یعنی فک کنم هممون یه همچین عکسایی با یکم تفاوت کشیدیم یه زمانایی ها
مثلن من مار نداشتم بجاش خروس و مرغ و جوجه هاشونو داشتم! حالا خانومِ روانشناس این خوروس و مرغ و جوجه هاش یعنی نَمَنَه؟؟؟
بعدشم زیباترین تعیبری که میشد از بانو علیا حضرت لی لی خانوم داشته باشی همون هفتی بود که گفتی! خدا وکیلی اصلن یعنی خودشونو بکشن حتا تبدیل به مثلث هم نخاهند شد چه برسه به مربع و دایره

ای جیگرتو با این نظراتت!
مرغ و خوروس و جوجه لابد بچه مچه و دوس موستان دیگه!! :)))

مریسام یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 13:02

جالب بود

:)))

گوش مروارید یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 13:25 http://gooshmorvarid6063.persianblog.ir/

قد یه طومار واست نوشتم پرید
الان دپرسم

گوش مروارید یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 13:31 http://gooshmorvarid6063.persianblog.ir/

الان داغونم پا پیم نشید

چی شده جیگملم؟؟؟

فهیمه یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 14:17

منو یاد نقاشی های خودم تو دوران بچگی انداخت...
اما من مار نمی کشیدم.. تو چرا داری با نیش بیرون به طرف درخت می ری... بیچاره ابوخان..
اما مضمون نقاشی های من هم همین بود...
این لی لی خانوم تو همه جا حضور داره ... حتی تو نقاشی های دوران بچگیت...

در حد یه خطه بابا!!

گروه اکسیر یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 16:03 http://www.ex1r.com/forums/

سلام.

وبسایت خوب و جالبی دارید . تبریک میگیم.

ما در وبسایت خود با برنامه ها و اموزشهای کمیاب منتظر شما هستیم. برنامه هایی نظیر برنامه تبلیغات در روم کاملا رایگان و اموزشهایی نظیر اموزش هک سایت و سورسهای درخواستی شما.

موفق باشید.

ونوسی یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 17:17 http://www.tarhi-no.mihanblog.com

وای این که نقاشی منه البته من مار نداشتم به جاش گل و چند تا تیکه ابر
تازه من یه دختر داشتم که یا طناب بازی می کرد یا دستش تو دست یه پسره بود تازه درخت هم داشتم!!!!اون وقت این یعنی چی؟
همیشه ممه های دختره رو هم میکشیدم با یه یقه باز

خدا بگم چی کارت نکنه!! عزیزم م..م..ه نشونه زنانگی بوده! انگار تو دوس داشتی زودتر بزرگ شی و همسر انتخاب کنی... :)))

گیتی یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 18:06 http://www.giiitiiii.blogfa.com/

ممو ۵ ساله از تهرانپست پائینیتم بامزه بود. کلی خندیدم

شکلات تلخ یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 20:59 http://chocolatnoir.persianblog.ir

سلام
میشه لطفا آدرس و شماره اش رو بدی؟
برای آقایون هم آمورش داره؟
هزینه اش چه طوره ؟

کلوچه خانوم دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 02:13

یعنی من مار نمیشکیدم به خودم توجه نداشتم چه جفایی در حق خودم کردم نمیدونستم
یادم که میاد درختم نمیکشیدم!!!
خاک عالم من چی میکشیدم

ای وای!!

گوش مروارید دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 08:07 http://gooshmorvarid6063.persianblog.ir/

سلام مموی نازم
خوشحالم که لی لی با این همه آتیشی که می سوزونه اندازه یه خط توشولوهه
و ابو اینقدر با اقتداروچاقالو می باشد وسید که مثل همیشه نقش پررنگی داره
ولی از همه باحال تر دود لازانیا بود
به گمونم من از امروز روزی۱۰دفعه بیام زل بزنم به این خونهه که توش لازانیا می پزن

بیا!! هر روز بیا مرواریدی...
اون که آتیش نمی سوزونه! اون خودشو می سوزونه جیگر!

آلما دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 13:05 http://www.almaa.blogsky.com/

درختای نقاشیهای بچگی من همیشه بیشتر از یکی بودن این یعنی چی؟؟؟؟

[ بدون نام ] دوشنبه 10 آبان 1389 ساعت 15:37

سلام من می خوام نقاشی شمارا را روانکاوی کنم شما انسان مغروری نیستید شما یک انسان عاشق و خجالتی هستید به روابط گرم خانوادگی معتقدید وان را دوست دارید به جزئیات هر چیزی زیاد دقت می کنید انسان خونگرم واجتماعی هستید ولی انسان خسیس هستید یک ریال از شما نمیشه گرفت وای به روزی که با یک نفر بدبشید خدا بهش رحم کنه از حیله های زنانه خوشتون میاد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.