عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

تاتر غیر هنری

گفتم : کجا بودی؟همه منتظر بودن! دیر اومدی!  

گف:ایناهاش بلیطای تاترو آوردم.خسه بودم. روی بلیطا رو برگردوندم تا سانسو ردیفشو چک کنم بعد آروم گفتم:چرا اخم و تخم می کنی؟از بعداز ظهریه رفتی خونه تون اخلاقت به هم ریخته!تو خونه کسی حرفی زده بهت؟ کتشو درآورد و لم داد بغل فامیلا و گف: نه!خسه م.  

وختی شام می خوردیم ، نیومد پیش من.داشتم ماستو با برنجم قاطی می کردم ،بهش اشاره کردم بیاد پیش من بشینه! یه لبخند کج و کوله رو لبش نشس و  یه ترب قاچ خورده که شبیه گل لاله بودو گذاش تو دهنش.

نیومد.از در که بیرون می رفتیم ،حس کردم هوای بهاری چقدر سرده!

تو سالن تاتر کنارم نشس.دسشو انداخ تو دس من.بازیگرا که اومدن رو سن،کم کم گرم شدم.لم دادم به دسش.اصن فک نمی کردم خنده م بگیره یا یه تاتر بتونه اینقده کمدی و خنده دار باشه.انواع و اقسام تیکه هارو پروندن که همه ناب و دس نخورده بود، و تموم  آهنگای جدید سا..سی مان..کن و زنده اجرا کردن:

بلا بلا بلا... واست می خرم طلا ملا....

وای وای پارمیدای من کوش؟ وای وای وا وای می رم از هوش....

نی نی! نی نی ! بکن نیناش ناش...

وای خاک عالم دیدی؟؟...چشاشو دیدی و پسندیدی؟؟...دیدی به تو گفتم که چقد رنگ چشاش توپه!؟؟...خوشجل و باتریپه!!؟؟سوژه واسه کیلیپه...عطر تنش کشته منو...ادکلنش جوپه!!!...

آخرش که بلن شدیم من دل درد گرفته بودم و قلبمم دوباره پر شده بود.پر احساسات بهتر.گرچه هنوز از دسش دلخور بودم و گرچه هنوز موضوع خاصی توی تاتری که دیده بودم ،پیدا نکرده بودم.

یه جاش بازیگر باحاله گف:یه کرمی هس که واسه رفع تموم مشکلات زندگی ساختنش،صب به صب نیت می کنی و می مالی به بدنت!

پینوشت: دو سه جاش بازیگرا خودشونم خنده شون گرفته بود و از حرکات و چرت و پرتای هم دیگه می خندیدن! 

اینم عکساش:

حذف شد!!
 

                                             

نظرات 16 + ارسال نظر
پیتی سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 10:30

کلی خندیدم با این تئاترت... منو بگو گفتم چه تئاتر هنری رفته.. رفتم تو جو.. تبلیغشو جلو سینما دیدم.. شاید برم..

فهیمه سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 10:57

تئاتر زیاد دوست ندارم... اما یادمه یه بار رفتم... کلی خندیدم.. رضا موتوری...
وقت نمی کنم برم ... همسری هم همین طور..

حاج خانومچه سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 11:19 http://narimaz.blogspot.com

اول دوات کنم که اینهمه دیر کردی و بدقولی داشتی
بعدشم بگم که چرا ابو خان دیر اومد؟ چرا ناراحت بود؟ کی تو خونه چیزی بش گفته بود؟ چرا نیومد سر شام پیشت بشینه؟ چرا اونوخ یوهو خوب شدو تو تیاتر اومد پیشت؟
ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دیدی چقد سئوال داشتم خب همشو جواب بده دیگه چی میشه! واس خاطر دله این آبجیمونم که شده شوما جواب بدین!
راستی سر این آهنگای ساسی مانکنت کلی سر جام قر دادما! (از ناحیه ی تحتانی! )
راس میگی که همه ی این آهنگارو زنده اجرا میکردن؟
من که همین امروز به حاجی گیر میدم منو ببره
حالا بیا باهم بخونیمش و یه دور قر هم به سلامتیه خودمون دوتا......

؛؛چی شده؟ کسی نیگا میگا کرده تورو؟ برم بکنم ادبش؟ (قلدوره) برم بزنم تو دهنش؟ (دکتره) ... یه ماشینو! پوله چکای بی برگشتو بدم بخوریو یه آب روش؟ بابا یه بار بوش زنگ زدو گف...؛؛

خب چشم! دعوام نکن
دیگه نمیخونم با این صدای نکره م

این خانومه که خیلی دلبره.. از جنیفر لوپز ما بهتره نیناش ناشم بلته؟؟؟......... قرم گرف چیطون!! آره اجرا می کردن!

گوش مروارید سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 11:57 http://gooshmorvarid6063.persianblog.ir/

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام برمموی خوشگل شیطون خود خودم
وای خوش بحالتون که رفتید کلی خندیدید وانرژی مثبت گرفتید
نبینم ناراحن بشیا
قربونت برم تو هم مثل من ماستو قاطی میکنی با برنج؟

آره والا!!! یه حالی می ده ماس با برنججججج!

هلیا سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 13:22

پست مبهم بود کلا
خودت که می دونی من میام می پرسم اسم تاتر جاش ساعتش و .. تازه اصلا نفهمیدم شوشوت سر چی دلخور بود اشتی شدین یا نه

می آم برات می گم!‌ این یه نوع نوشتن و تلفیقه هلی! اینکه زمان و اتفاقا رو با هم تلفیق کنی و معادل بسازی! تو نویسندگی این یه جور سبکه! یه دور دیگه بخونی متوجه می شی! :)))

عسل اشیانه عشق سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 16:33

منه با کلاس تا حالا تئاتر نرفتم.

گیتی چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 10:46 http://giiitiiii.blogfa.com/

هلیا حالا که از این تئاترا خوشت می یاد یه سر هم برو سینما ایران تو شریعتی اونجا هم یه تئاتر با حال اجرا می شه هر شب... اینم من آویزون شاهین می شم ببره منو

گیتی چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 11:57 http://giiitiiii.blogfa.com/

تو که گفتی بولینگ عبدو... این که من می گم اسمش اینم یه جورشه است... باحاله برو

آره! تو بولینگ عبدوئه!! هاین؟؟؟ آهاننننننننننن! راس می گی!! سینما ایران کجاس دیگه!! .... فهمیدم!! گیتی!! با شه می رمممم!!

آلما چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 12:02 http://www.almaa.blogsky.com/

خوب اسم و آدرسشم بگو ماهم بریم . اتفاقا یه مهمون دارم که بدم نمی یاد ببرمش تاتر خنده دار ببینه.

اومدمممممممم! بهت بگم!!

پیتی چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 12:08

ممو جون یه سر به من بزن!

بهناز چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 16:56 http://bghahremani.blogfa.com

عزیزم راجع به تاتر برام توضیح میدی

خانوم خونه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 10:40 http://www.tarhi-no.blogfa.com

به بههههههه چه خوببب
نگفت اسم کرمه چیههه؟
راستی بالاخره شوشوت چش بود؟این مردا هم یه مدلین هامعلوم نیست یهو چشون میشه

هیشی بابا!! خوب شدیم با هم! رگه دیگه ! میگیرههههه جگر جان!!

حاج خانومچه پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 12:10

عزیزززززززززززززززززززززززم مرسی که بهم این تیارتو معرفی کردی خب
راستش الان برات عکسشو توی بلاگم آپلود کردم! خاستی ببینش عزیزم
آخر هفته ی خوبی داشته باشی

قلبونت برم حاچ خانوم!!! رفتی تیارتو جیگمل چیطون؟؟؟

ت ت پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1388 ساعت 20:14 http://i-am-happy.blogfa.com

منم یه بار از این تئاترا رفتم

مردیم از خنده !!!!!!!
عزیزم چند تا از پستاتو خوندم. خیلی خوشم اومد

مریسام شنبه 19 اردیبهشت 1388 ساعت 08:45

حاج خانومچه شنبه 19 اردیبهشت 1388 ساعت 09:38

باورت میشه هر دفه میام اینجا اول یه سری اون آهنگه ساسی رو گوش میدم و بعدشم یه قر میدم بعدم میام اینجا رو میخونم و دوباره قر و قرو قر...
خدا خفت نکنه دختر چه به روزه ما آوردیا! ببین هیچی هیچی از گوش کردن با آهنگای خاص خودمون پامونو به این ساسی مانکنو حسین مخته کشوندیااااااا
(بگو آخه دختره خوب تو که خودت یه پا فَنِ این ساسی اینا بودی از قبل دیگه چی میگی الان!)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.