عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

طعم عشق رنگ زندگی

شیده خیلی وقت پیش بود که تغییر وبلاگ داد اما نمی دانم چرا...

من از روزی که از کارش بیرون آمد،می خواندمش کم و بیش...

دوستش دارم چون شیرازی ست...

چون یک پسر زیبا همسن فندقک من دارد...

وقتی آمد و گفت که باردار است برایش خوشحال شدم...به فاصله ده روز از هم زایش داشتیم!!!

یکبار یک پستی در مورد شخص خاصی گذاشت که من تا دو روز می خندیدم...پست جدی ای بود اما نمی دانم چرا آنقدر مرا خنداند!

شاید چون در آن پست زلال از همه چیز و از درونش گفته بود...شاید چون آن پست صادقانه ترین پستی بود که گذاشته بود...

نمی دانم!

یک مادر تمام وقت و روراست است...

خدا حفظش کند برای خانواده اش...

نظرات 4 + ارسال نظر
آرزو(همه اطرافیان من) سه‌شنبه 4 فروردین 1394 ساعت 14:38 http://ghezavathayam.blogsky.com

چه خوب که از دوستاتون می نویسید مموی دوست داشتنی

سال نو مبارک!

مهناز پنج‌شنبه 6 فروردین 1394 ساعت 00:34 http://www.mahnaz-daneshjoo.blogfa.com

سلام ممو جون عزیزم
چقدر خوشحالم که سعادت این رو داشتم تا در بین سیزده دوستی باشم که در عید در موردشون یک پست اختصاص میدین:) واقعا ممنونم از محبتی که بهم دارین و باعث افتخاره که دوست نویسندم درباره ی من چنین دیدگاهی داشته باشه. وبلاگ شما یکی از وبلاگهای مفیدی هست که همیشه می خونم و استفاده میکنم. از معرفی کتابها گرفته تا تجربیات و خاطرات و نوشته های ادبی دونه برنج و... که با قلم زیباتون می نویسید . الهی که قلمتون مانا و جاودان بمونه.
در مورد کتابتون درسته ... آقای مغازه دار یک کتاب مشابه اسم کتاب شما رو بهم داد که در یکی از پست هام جریانشو مفصل توضیح دادم که چی شده بود:))اما به خودم قول دادم برای تولدم اینترنتی کتابتونو سفارش بدم برام بیارن که بسیار مشتاق خوندنش هستم :)
سپاس از آرزوی خوبتون :*

الی جمعه 7 فروردین 1394 ساعت 01:56

ممو جونم سلام.موضوع این مدل پست هایی که دارین می نویسین هم خیلی قشنگه هم جالبه.خیلی هم تازه هست.من الان خیلی خیلی دلم هوای خاطراتی که همیشه بعد از برگشتن از سفر ویلا و شمال و اون شهر خوش نام و دوست داشتنی رو که می نویسین رو کرده.اون موقع که عکس از اون طاق نسترن رو گذاشته بودین یا اون گربه ملوسی که اون وسط مسطا می چرخه دل ادم رو برده.دلم هوای تمام اون سرسبزی و طراوت عکس های اونجا و خاطراتت رو می خواد.خیلی...

الی جمعه 7 فروردین 1394 ساعت 01:57

خیلی دلم برات تنگ شده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.