عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

امشب فقط خدا را می خواهم...

باز بی تابم...

باز می لرزد دلم...

پایینتر از سقف آسمان پاییزی،باز بی قرارم...

امشب تا به آخر ذکر گفته ام و شعر خوانده ام...

شعرهایی که نمی دانم از کجا آمده اند...

حال امشب من شبیه هیچ حالی نیست!

خوابم می آید...

بی تابم...

دلم می خواهد تا انتهای صبح بی حس باشم و چیزی ندانم...

در این لحظه ها فقط خدا را می خواهم...

آرامشی ابدی می خواهم...

آرامشی به اندازه ابدی ترین دهکده آباد خدا...

نظرات 12 + ارسال نظر
بنفشه دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 22:18

مموی عزیزم:
برات آرزوی بهترینها رو دارم. آرزوی فرزندی همون طور که دوست داری و همون طور که لیاقتش رو داری. در این لحظات پاکت از صمیم قلبم ازت می خوام که برای من دعای کنی. دعا کنی که بتونم روزی چنین لحظاتی رو تجربه کنم و فرزند سالمی داشته باشم. برات امشب حیلی خیلی دعا می کنم تا همه چیز رو راحت پشت سر بگذاری. می خونمت همیشه.

پیراشکی عشق دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 22:53 http://metoyou10.blogfa.com

عزیزم من همه نوشته هاتو دنبال میکنم. از اول شکل گرفتن نی نی تا الان که نزدیک شدی به رسیدنش... براتون آرزوی سلامتی دارم. امیدوارم یه زایمان راحت در پیش داشته باشی و فرشته ی کوچولوت رو در آغوش بگیری. مامان ناز و مهربون امشب آروم باش که فردا روز شماست...

mahemoon دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 22:57 http://mahemoon.persianblog.ir

وقتی دخترت رو در آغوش گرفتی به آرامشی که میخوای می رسی.

الی دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 22:58

بهترین ها برایت رقم بخورد بدست خدای زیباترین پاییزها خدای هوای ابری امروز.بسیار راغبم کتاب شعرهای که به قلمت باشد رو بخرم رفیق

ورونیکا دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 23:06 http://www.najvaiebaran.blogfa.com

ممو عزیز امشب از خدا برات یه دنیا آرامش می خوام.امیدورام خودتو دونه برنج نازت سلامت باشید

آی ناز دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 23:38

فردا روز موعوده؟دعا کن ک منم بیقرارم.سه ماه دیگه باید چشمام خیره ب ساعت باشه تا ماه پسرمو ببینم.ممو کی شب دیدار من میرسه؟همه هستیمو زیرسوال برده نی نی جونم.چطور بی او سپری میکردم قبلا؟

نیکادل دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 23:54 http://http:/somerest.blogfa.com

به سلامتی..
الان بیداری؟ میشه ما سه تا رو هم دعا کنی؟

فنچ بانو سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 00:04 http://baghe-ma.blogsky.com

ای جانم...
ممو جون مهربونم دعا می کنم راحت تر از اونی که فکرشو بکنی فرشته کوچولوتو بغل کنی...
برات بهترینها رو از خدا می خوام و هر دوتونو به خودش می سپارم...
من و حبه رو خیلی دعا کن لطفا

ترلان سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 08:13 http://www.tarlancafe.persianblog.ir

سلام عزیزم
بالاخره تونستم کامنت بذارم!!!!! میخواستم راجع به زایمان و پس از اون باهات صحبت کنم و تجربه م رو باهات شر کنم. اگه دوس داشتی شماره ت رو بذار باهات تماس می گیرم. حرف برای گفتن زیاده. نوشتنی نمیشه!! موفق باشی عزیزم

ترلان سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 08:13 http://www.tarlancafe.persianblog.ir

راستی نظر قبلیم رو تایید نکن که نمایش داده نشه!!

گوشی سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 10:42

وای عزیزم دیگه چیزی نمونده
الهی که فرشته کوچکت رو به آسونی و راحتی به این دنیا بیاری
خیلی به یادتم خیلیییییییییییییییی

فلفل بانو سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 13:28

ای جانم نمیدونم خل و خوش چیه ولی میدونم دونه برنجست مثل یه تیکه ماه میمونه
یادت باشه بچه امکان داره دیر سینه بگیره شیرت کم باشه اینا ولی تو سعیت رو بکن و نا امید نشو روزهای اول برای همه سخته تا میتونی استراحت کن و بزار مامانت اینا بهش برسن

اگر دل درد گرفت گرپیچر و اینا همش الکیه و معده بچه رو تحریک میکنه فقط بهش کولیک اید بده

مراقب خودت باشه امیدوارم خیلی راحت بارتو زمین بزاری راستی نگفتی کدوم بیمارستان میری

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.