به دنیا آمدم...

تو یه روز گرم تابستونی،مورخ 4 شهریور،یه مامان خوشگل که لباس خواب بلند ابریشمی به رنگ اٌخرایی پوشیده بود،با یه شکم برآمده،رفت بیمارستان و یه نوزاد قلنبه و ونگ ونگی به دنیا آورد که تا پیشونیش یه عالمه مو داشت با لبای قرمز!!تو عکسهایی که ازش تو بیمارستان گرفتن،همه ش زبونش بیرون بود!!همه فامیل ریخته بودن اونجا و اون فسقلی رو می چلوندن...همون روز وقتی باباش،توی ساک مخصوص گذاشته بودش و داشت از ماشین پیاده می شد، از هولش چپه ش کرد تو جوب!!اما از اونجایی که مموی قصه ما خیلی خوشخواب تشریف داره،نفهمید و ونگ هم نزد!!پدربزرگش هم وایستاد کنار و کرکر به این منظره خندید مامانش هم حسابی رو ترش کرد به خاطر این خنده نابجا!!(قربون خنده ت برم حاج آقایی که الان دیگه پیشمون نیستی!!)

خوب...بالاخره این چرخ گردون چرخید و نوبت منم رسید...منم یه سال پیر شدم...

یه سال دیگه از عمرم گذشت...دیگه بدجوری افتادم تو سرازیری...انگار دیروز بود که با یه کیف پر از مداد رنگی و دفترای خط کشی شده،رفتم نشستم پشت میز آمادگی!!انگار همین دیروز بود که قدکشیدنمو دیدم و فهمیدم که آدم بزرگ بشه...نمی تونه همیشه بچه بمونه!

انگاری همین دیروز بود که با دخترخاله و پسرخاله تو حیاط مادرجون اینا آب بازی می کردیم...

انگاری همین دیروز بود که سید اسممو تو لیست قبول شده های کنکور تهران دید و جشن گرفت...انگار همین دیروز بود که قلبم لرزید و عروس شدم...

انگاری...

تولدنوشت:اینا رو ننوشتم که بیاین تولدم رو تبریک بگین ها!!! نٌچ!! اصلا" منتظر نبودم!فقط جهت اطلاع گفتم که یادتون باشه ممو تولدشه!!!و یه تکونی به خودتون بدین و یه کم به روی خودتون بیارین که بنده یه سال پیر شدم! البته یادآوری این روز به من می فهمونه که باید زودتر بجنبم و تصمیمات آتی و مهمم رو زودتر اجرا کنم...

پینوشت:مااااااااااااااااااا!اصلا" باورم نمی شد تو فیس بوک این همه آدم تولدمو تبریک گفته باشن!!با اینکه امسال عین خیالمم نبود،امادیروز یه کسایی از اعماق تاریخ بهم زنگ زدن و اس دادن که تو مخیله م نمی گنجید که سالروز تولدم یادشون باشه حتی!!از همکارای قبلی بگیر تا جدید و دوستای دوران آمادگی و دانشگاه!!

کادو نوشت:انگاری کادوهای امسال از هر سال پر بارتر بود ...

یه تلفن بی سیم اختصاصی با شماره گیر جدا برای اینکه بنده تلفن بی سیم و فکس ابو خان رو دیگه تو حموم جا نزارم!گوشی موبایل تاچ اختصاصی از ابو خان خودم!!... گوشت کوب برقی چند کاره و یه پیرهن خوشگل ازین کشیا که تونیک هم می شه به همراه گل سر ستش و یه جفت صندل آتشی رنگ با یه عالمه گل خشک ...

بعدن نوشت:همکارام هم برام دو دست لباس شیک و اسپرت خریدن!دستشون درد نکنه!

نوزادی نوشت:عکس نوزاد به زودی اضافه خواهد شد!!