عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

شکلات گاز زده

سلام دوستای گرمابه و گلستان خودم!

منو بگیرین که اومدم...

الان اینقدر سرحالم که نگو و نپرس!فقط دارم دق می کنم که چرا تو تقویم 14 به در و تعطیل نکردن!

حداقل یه کم استراحت کنیم...

بازم سال نو شد و این بار وارد یه دهه جدید شدیم...

هر سال عید که می شه از اول تا آخرش هی می خوام بگیرمش که تموم نشه! وسطاش که می شه همه ش با خودم می گم بی خیال!چند روز دیگه مونده...بازم هست...مثل شکلاتی که تو دلت نمی آد گازش بزنی و وقتی طعمش می ره زیر دندونت،دیگه نمی تونی از خوردنش دست بکشی...وقتی هم که به آخراش می رسی با خودت می گی:بازم مونده! یه گاز! یه گاز کوچولوی دیگه مونده...

اما عید و شکلات هر دو تموم می شن.روزای شب تا صبح بیدار موندن ، بازیهای جدید یاد گرفتن ، بیلیارد ، اسکله ، جنگل ، بازار رویان ، نارنجستون ، دریا،آویدر و از همه مهمتر بزن و برقص هر شب تو شهرک ویلایی هم تموم شدن...

فقط یه چند تا عکس ازشون مونده و چند تا خاطره که مرورشون،به آدم انرژی و انگیزه می ده.

از تک تک دوستای نازم که کارت تبریک فرستادن و ایمیل زدن و تو اینجا بهم تبریک گفتن،تشکر می کنم و دوسشون دارم...

مهمونی نوشتک: می می جونم!دستت درد نکنه...خیلی تو زحمت افتادی عزیزم...خیلی خوش گذشت.عالی بود! چقدر خندیدیم!سبزی پلوت محشر شده بود...دوست دارم!

برین رو ادامه مطلب...


ادامه مطلب ...