آهااااااااااااای کسانی که به این وبلاگ می آیید و می خوانید و می روید!! و اصلا" به روی خودتان نمی آورید که خوانده اید!!!بدانید و آگاه باشید که من امروز پست نمی زارم!!
فوتینا!
پینوشت فوری:وای!امی جونم!تو دیگه چرا فیلتر شدی؟؟؟هاین؟
ای کوفت و کتاب صورت!! ای درد بی درمون و فیس کوفت! ای زقنبو!!
این کتاب صورتم شده دردسری واسه خودشا! اونایی که نباید،پیدات می کنن و می خوان فضولیتو بکنن!هر چی هم که اسمتو تغییر می دی و عکس یه آیکون سوت زدن و به روی خود نیاوردن به جای تصویرت تو پروفایل می زاری،ول کنت نیستن!!هی زرت و زرت ادت می کنن و مسیج می دن...فک می کنن ندیدیشون!
مگه زوره؟؟؟آقا ما نیمی خوایم گذشته ها رو زیر و رو کنیم و آی-دی آدمایی که به زباله دان تاریخ پیوستن ، تو لیستمون سنگینی کنن!
چیه؟اکشالی داره؟
ابو:خوب چه خبرا پشنگ خان؟
پشنگ خان دوست ابو: بد نیستیم...همچنان تنهاییم...تو بگو چه گلی به سرم بگیرم؟عزب اوقلی موندم!
ابو:مگه زن نًاٍستادی؟
پشنگ خان:نه هنوز!مورد خوب گیر نمی آرم...
ابو: پس شیوا چی شد؟
پشنگ:نه بابا!اون قدش کوتاه بود...به درد من نمی خورد که!خیلی هم عشوه شتری می اومد!
ابو: چه ربطی داره!! یکی دیگه م بود قبل اون...اسمش چی بود؟
پشنگ خان:آهان! شیما رو می گی؟نه بابا! اون گردنش زیادی دراز بود...
ابو:چقدر چرت و پرت می گی!!یادمه اون موقه ها یکی رو خیلی دوس داشتی...
پشنگ خنگ:آره! شبنمو خیلی دوس داشتم...!عاشقش بودم...اما نشد!باباش نداد!
ابو: تو هم ول کردی دیگه؟نه؟
پشنگ شوت:آره!حوصله چًلٍنج نداشتم!اعصاب کشمکش ندارم...الانم دارم از تنهایی می میرم!
ابو:تقصیر خودته!از بس ایرادی و بی عرضه ای!
پشنگ خٌل:نه خیلی...تازگیا یه همکار جدید اومده شرکت،دختر خوبیه!باهاش دوستم...
ابو: خوب !برو و کارو تموم کن دیگه!
پشنگ جلف:نه بابا!شیرین به سایز من نمی خوره!خیلی لاغره!باباشم پولدار نیست...
ابو در حالیکه پشت گردن پشنگو گرفته و نزدیکه که با یه مشت بزنه تو مخ پوسیده ش:مرده شور این سلیقه ت...خ...ببرن!پاشو گم شو از جلو چشم!!
خوب...این دفعه خیلی جدی و فیس تو فیس می خوام باهاتون حرف بزنم...بی شوخی و بی حجاب(!!)
می دونین فلسفه ولنتاین و لاو بترکونی و روز 14 فوریه از کجا آب می خوره؟تاریخچه شو می دونین؟رسم و رسومای قدیمیشو می دونین؟می دونین اون موقه ها دختر پسرا چی کار می کردن تا بتونن ولنتاین واقعیشونو پیدا کنن؟می دونین که سینت ولنتاین(قدیس) نام یک کشیش کاتولیک بوده که 269 سال بعد از میلاد مسیح در رم زندگی می کرده؟می دونستین؟پس برای اونایی که نمی دونستن می گم که چه اتفاقی افتاد که 14 فوریه هر سال شد روز عشاق و ولنتاین!
سینت ولنتاین:
افسانه های زیادی در این باره وجود داره....اما از همه مهمتر و به واقیت نزدیکترش اینه:
سینت ولنتاین نام یک کشیش یا قدیس رمی بوده که در زمان کلادیوس دوم(امپراتور رم) در رم زندگی می کرده.کلادیوس فردی بی دین بوده و ولنتاین می خواسته اون رو به مسیحیت دعوت کنه که علی رغم تلاشهای فراوان ولنتاین، کلادیوس نمی پذیره و همچنان بر دین خودش باقی می مونه.در زمان کلادیوس دوم جنگ بین رم و یونان همیشه مرسوم بود و کلادیوس نمی زاشت که مردهای جوان رمی ازدواج کنن! چون معتقد بود که ازدواج مانع ساخته شدن سربازان برای جنگ می شه.به همین دلیل،ازدواج رو ممنوع کرده بود!سینت ولنتاین تنها کشیش با جراتی بوده که پنهانی دختر پسرای عاشق رمی رو عقد می کرده.وقتی کلادیوس می فهمه دستور می ده که اول بفرستنش زندان و بعد سر از تن ولنتاین جدا کنن!تو زندان،ولنتاین دختر هم سلولی ش رو شفا می ده! (دختره کور بوده و بعد بینا می شه)
برین رو ادامه مطلبخوب خوب...ببینم کیا با معرفت بودن که باید اد بشن و کیا بی معرفت که باید پاک بشن...!!
اول می رم سراغ اونایی که همیشه واسم نظر می زارن و وبلاگ دارن...اوممم!اونا که موندنین!!هیچی!بهشون کاری ندارم!
سری دوم هم که وبلاگ دارن و لینکن اما نظر نمی زارن،چون سرشون شلوغه یا دلایل شخصی دارن که خودمم می دونم،پاک نمی شن...
سری سوم اونایی که وبلاگ دارن،لینک هستن،می تونن نظر بزارن اما نمی زارن،پاک می شن؟پاکشون کنم یعنی؟آره؟نه آخه دلم نمی آد....گناهین!
سری چهارم اونایین که وبلاگاشونو حذفیدن و دیگه آپ نمی کنن!اونا دیگه حتمن پاک می شن...
سری سوم اونایین که لینک هستن،اما تو وبلاگشون لینک نیستم و تازه توقع دارن بهشون سر هم بزنم و خودشون هیچ وقت سر نمی زنن!اونا که بی برو و برگرد پاک می شن!!بحث هم نداریم!
یه سری از خواننده ها هستن،سایلنتن اما اینجا لینک نیستن!می آن و میرن و منم نمی دونم از کجا می آن اینجا...خلاصه ناشناسن دیگه...بعضیهاشونو واقعا" دوس می دارم...و قدم اون ۹۵ درصدی که دوسشون دارم سر چشم...
خلاصه دیگه!گفتم اطلاع رسانی کرده باشم که یه دفه نیاین بپرسین چرا و چگونه!!
ممو نوشت 1:فیلم چهل سالگی یه جورایی ملوس و دلنشینه...این فروتن که آخرشه ...اینقدر ماه بازی می کنه...
فیلم فاصله هم بد نبود!اما جای کار زیاد داشت و می شد بهتر از این بسازنش...
ممو نوشت 2:چی؟کی؟کجا؟فردا؟
من این مسابقه رو از تو یه وبلاگ دیگه برداشتم...
هرکی که بتونه برای پستی که اینجا گذاشته می شه، بهترین عنوانو پیدا کنه،برنده می شه...در ضمن این پست دو سه تا جمله کوتاه بیشتر نسیت و کمی مبهمه!مبهمه چون بیشتر به مغز فشار آورده بشه و خلاقیتتون بیشتر قلقلک داده بشه!
این مسابقه 2 تا برنده داره و تا روز سه شنبه هم ادامه پیدا می کنه...یعنی اگه مطلب دیگه ای آپ شدُ تا ۳ شنبه می تونین برای این پست نظر بزارین... عنوان هم باید یه کلمه ای یا نهایتا" دو کلمه ای باشه...زیاد بلند نباشه...هر کسی هم می تونه چند بار نظر بزاره و عنوان رو اعلام کنه...
جاییزه این دو تا برنده ها هم معرفی وبلاگشونه تا 2 روز هم تو هر پست به مطلبشون لینک داده می شه...خیلی از خواننده ها رو می شناسم که خلاقیتشون عالیه و جون می دن واسه این مسابقه!!
!شرمنده!اسپانسر نداریم!!!نمی تونیم نقدی حساب کنیم...اما برای دو تا برنده یه فیلم به انتخاب خودم،می فرستم با پیک!!بوخودا! شوخی هم نمی کنم...
و حالا پست معروف:
"پوشالی ست...هیچ نیست یا اگر هم هست آنقدر نیست که بشود حسابش کرد..."
حالا پیدا کنید عنوان را!!
پینوشت فوری: می می جونم! همین الان رسیددددددددددددد دستم!عاشقتمممممممم!!لپ تاپم داریم...با اون می بینیم خوووووو! مرسی!کاش از خدا یه چیز دیگه خواسته بودم...
ای خاک بر سر ما کنند!!ای خاک عالم مشت مشت بر سر این...لا اله الی الله!!!
می دانید چرا؟چون من هر روز صبح خوروس خوان،که با خودرویمان از میان فرحزاد رد می شوم،جماعتی بدبخت و گیس بریده و لهیده شده و ریش- تا- زانو،را می بینم که با صورتهایی چرک وبدنهای پر خارش و موهایی که شپشها در آن بدمینتون بازی می کنند،در حال رفت و آمد و عملهای شنیع از نوع غیربهداشتی(!!) در این مکان می باشند و خدا می داند شب را در کدام سوراخی صبح کرده اند!!اگر اروپاییها انواع و اقسام معتاد و کراکی و ایدزی دارند،حداقل این فلک زدگان بی هویت را در جایی مانند هتل اسکان می دهند تا دیگر وت و ولو نباشند و از این محله به آن محله کوچ نکنند و دل ملت را نلرزانند!!
سر چهارراهها که پشت چراغ قرمز،توقف می کنیم،بچه های خیابانی(رو به ازدیاد) را مشاهده می کنیم که با صورتهای مات و بی رنگ و ا..ن دماغی(!!) و با کوله هایی بر پشت که معلوم نیست چرا اینقدر سبک است و اصلا" چیزی در آنها هست یا نه!! ،از شانه ما سواریها آویزان می شوند و با رقت التماس می کنند که شاخه گلی،تکه فالی یا پوست زرد شده پوسیده آدامسی را به ریش ما ببندند...
دیدن زنانی که چشمانشان از سنگینی ریمل و خط چشم باز نمی شود و هر روز و هر شب ،برای به حراج گذاشتن زنیت و آبرویشان،با مبلغی ناچیز،راضی به انجام هرکاری که حتی تصورش حالت را به همی زند،می شوند،دلمان را به درد می آورد و پنجه بر اعصابمان می کشد...
دیدن برنامه پر افتخار شوک!!از تلویزیونی که این روزها حتی به خودمان زحمت نمی دهیم آنتنش را تنظیم کنیم، و مفتخر است فیلم بانک زنی ژان گولری به سبک هالی وودی و کیف قاپی دزدان را که در دوربین مدار بسته بانکها ضبط شده است،در ثانیه ای به نمایش گذارده است،خون به دلمان می کند!! ای بیچاره ها نشان دادن آدم ربایی هم مگر افتخار است؟بروید یک فکری به حال این دزدان بکنید که هر روز از تعدادشان کم نمی شود،هیچ!!!بلکه مثل کًپًک در هر سوراخ راکد مانده ای برای خود کلونی درست می کنند!
با آگاهی از برداشتن یا*را*نه هایی که حق ماست و به دلیل لجبازیها و چیز کلک بازیها با شرق و غرب،آن را بر ما حرام کرده اند،مغزمان درد می گیرد...دیگر نان و ماست هم نمی توانیم بخوریم به سلامتی!باید با کورسوی چراغ پیه سوزی که از عهد قاجار برایمان به یادگار مانده است،مشق بنویسیم!!ایول!دستشان درد نکند!!خوب چوب را در.... ملت کرده اند!! به به!
آخر مخمان می سوزد وقتی می بینیم با این دفترچه بیمه پت و پاره بیشتر از یک قرص سرماخوردگی به ما نمی دهند!!!و عین چک برگشتی هیچ درمانگاهی قبولش نمی کند!!
آنوقت است که دلمان می خواهد از
این دیار بر باد رفته که کودکان و زنان خیابانی اش مانند تک سلولی هر روز
تکثیر می شوند،برای همیشه به شهر آرزوها (نشد به کره جنوبی)سفر کنیم...
بازهم ای خاک!!!
پینوشت:ازین به بعد بدون سانسور می نویسیم!!چون می خواهیم حق مطلب را همچین خوب!!ادا کرده باشیم...اعصاب هم نداریم...
دیدیم همه هی واسه خودشون تبلیغ کردن و ما این وسط سرمون بی کلاه مونده تو این چند روز تعطیلی که غیبت داشتیم!گفتم بیام یه چیزی هم در مورد این مسابقهه بگم که پس فردا وجدان درد نگیرم که کاش زبون وا می کردم....
به این لینک خودشیفته جان بروید و به مموی عطر برنج برایید!(یعنی رای بدید)!!!
آخه می دونین چیه؟زوریه!مسابقه عاشقانه نویسی بوده ،منم خودمو انداختم توش!خداییش این یکی رو دیگه خوب نوشته بودم و ویلوت(من و ام اس) هم تشویقم کرد!!!دستش درد نکنه!
تو دور اول انتخاب شدم!! برای دور دومُ رای گیری امروزهههههههههههه!فقط دو نفر رو می تونید،انتخاب کنید!!اولیشم عطربرنجه حتما"!!!!می دونم!
منم دلم خواست بازی کنم از سر بی موضوعی!!
بدترین اتفاق زندگیت ؟
از
دست دادن 4 نفر از عزیزانم!
بهترین اتفاق زندگیت ؟
چاپ
شدن اسمم روی جلد کتاب و...چی ؟ابو؟خوب اون که اند معجزه ست!!
بهترین تصمیمی که
گرفتی ؟
اینکه
تو زندگیم سیاست داشته باشم و رو داشته باشم این هوا و زیاد به این و اون رو ندم!!
!!