وقتی قدم در راهی می گذاری که مبهم و مه آلود است،همین می شود دیگر!
می مانی سر دوراهی! می مانی سر دوراهی راهی بی کناره...
حالا باید انتخاب کنی...
یک راه آخرش بر تو مشخص است:پر از گل و درخت و سرسبزی اما با اینده ای سطحی...
راه دیگر مبهم و گل آلود است با اینده ای محکم و عیان!
اینجور وقتها انتخاب سخت می شود...راه پر از ابهام را نمی خواهی...دلت می خواهد بمانی در جاده پر گل و سبزه...
اما ته دلت می دانی که سبزه ها موقتیند! خودت راضی نیستی که بی اینده بمانی...
دوست داری پا بگذاری در راه مبهم و ابری و اینده ات را تضمین کنی...
ای کاش بتوانی!
پینوشت:تمام شد...من راه پر از ابهام و مه آلود را برگزیدم...وسلام!دندان لقی بود که کندم و انداختمش دور!چاره ای نبود دیگر...
سلام بانو .
اول اینکه هفده ماهگی دونه برنج مبارکتان باشد .و خدا حفظش کند انشاالله ..
و بعد...
امیدوارم که در این انتخاب و در این راه موفق و سربلند و شاد باشید ..
انشالله ثابت قدم باشی دوست گلم...
موفق باشی ممو جان.ایشالا در سال جدید به هر آرزویی که داری برسی...
ولی باور کن این نوشته خیلی مبهم بود خیلی...
سلام عزیزم...منم بارهاتوو این موقعیت سخت قرار گرفتم...بالاخره زندگیه و این دو راهیها...مطمئن باش تصمیمت درسته و خدا بهترینها رو برات رقم میزنه...کلی انرژی مثبت واسه مموی گلم +++++
۱۷ماهگی دونه برنج خوردنیت مبارک..
چه جنبش خوبی..
سلام دوست عزیز. همین الان نوشته شما رو راجع به خانم ناصری عزیز که مدتی پیش نوشته بودید خواندم. من هم مثل شما دانش آموز ایشون بودم. خوشحال میشم اگر به وبلاگ من هم سربزنید. انشالله اگر فرصتی داشتید تبادل خاطرات میکنیم.
ممنون دوست عزیز...حتما...
اسم کتاب جدیدت بود آیا؟
نه عزیزم! یه دوراهی بود که حل شد!
موفق باشی
سلام
مبهم بود ولی نسبتا مبتلا به
انشالله ابهامات بر طرف بشه و موفقیت حاصل
ممنون...