-
نمی خوام...
دوشنبه 13 آبان 1387 14:16
هفته پیش این 3 روز تعطیلی که بود دونه اینا(مامانمو می گم) می خواستن به زور من و ابو رو هم با خودشون ببرن شمال! اونم چه شمالی!!!!!!!!! 35 نفر آدم گنده تو 250 متر ویلا تو آب پری رویان! همه فامیل رفتن! آدم درد بی درمون می گیره آخه تو اون شولوغی!!!!!! اون موقه گوشی ابوشه "بلن گو" ش خراب بود ، صدا رد نمی شد! هر...
-
چرا ... چرا...؟
شنبه 11 آبان 1387 11:55
چرا آدما اینقدر احمقن؟ می دونی لطف بی اندازه می شه وظیفه! آخه مگه می شه که شعر از تو باشه ، مال تو باشه !!! ازش استفاده بکنن ، بگن اینطوری بنویس ، اونجوری بنویس ! بعد اسمتو پایینش ننویسن؟؟ حتی اندازه یه نخود هم برات ارزش قایل نشن؟ این همه مایه گذاشتی ! می تونستی اصن از ذوقت استفاده نکنی و بگی نمی تونم! بگی...
-
این دختر پسرا چشون شده؟ قسمت دوم
سهشنبه 7 آبان 1387 09:17
سامی پرید وسط و در افشانی کرد: من پروژه دارم .باید برم خونه! دوس ابو گف: سامی ! خجالت بکش! هرچی آدم بود به تو معرفی کردیم! دیگه ننه بزرگ بابابزرگ ما موند که بهت معرفی نکردیم! تو ماشین، وختی سامی رو می رسوندیم شورو کرد به دری وری گفتن: من پروژه دارم! من خوابم می آد! من نمی تونم از لحاظ عاطفی به نینا برسم! من الان...
-
چرا پسر دخترا اینطوری شدن؟ قسمت اول
یکشنبه 5 آبان 1387 10:07
من همیشه نگران شوهر کردن دخترای فامیلم! حتی قبل دوس شدنم با ابو و ازدواج باهاش ، تا یه دختر پسر مجرد تو دوستا و آشناها می دیدم ، خودمو می نداختم وسط و اینو به اون وصل می کردم.دونه تا قبل ازدواجم می گف: تو خیلی بیل زنی ، باغچه خودتو بیل بزن! از 2 ماه پیش قرار بود من "نینا"(دخترخالم) رو با "سامی"...
-
نقد فیلم ایرونی!
چهارشنبه 1 آبان 1387 09:39
آخه نیس این وبلاگ ، وبلاگ تخصصی فیلمه ! لطفا" فیلمیاش بخونن! (عمرن!!!!!!) کنعان! بازم می گم خیلی بی سر و ته بود! شخصیت پردازی = صفر موضوع= آش ، معلوم نیس! داستان= دوغ ، هیچ اوج و هیچ فرود و فرازی نداش! بازی= لا اله ا....! ولش کن! بازیگردانی= ماست کارگردانی= ا... اکبر! حالا یه چیزی از دهنم در می آدهااااااااا!...
-
سینما و فیلم
دوشنبه 29 مهر 1387 13:17
-
از دس اینا...
شنبه 27 مهر 1387 15:51
-
تازگیا یه گُرگی شدم من...
سهشنبه 23 مهر 1387 14:06
Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 تصادف می شه ، ممویی اون وسطه داره بچهه رو که رو موتور زمین خورده و یه پرایده بهشون زده ، از رو زمین جم میی کنه! ابوشه اونور واستاده تو صف پمپ بنزین داره با تعجب در حالیکه یه ور ابروش پریده بالا، نیگا می کنه و زیر لب می گه : این زن من داره چی...
-
خواهر کوچیکه!!
شنبه 20 مهر 1387 11:44
-
این دنیا و اون دنیا
دوشنبه 15 مهر 1387 15:26
میدونین بعضی موقه ها آدم دلش می خواد یه اتفاقی سریعتر بیفته تا تکلیفش روشن شه! بعضی وختا انتظار برا من کشنده می شه! همیشه وختی حسم بهم می گه که طوفان در راهه ، با اینکه می دونم این طوفان ممکنه خیلی بهم ضرر بزنه ، اما همیشه دعا می کنم زودتر بیاد و بره و هر گندی هم که می خواد بزنه به زندگیم. حداقلش اینه که زودتر تکلیفم...
-
جیغ جیغ!
شنبه 13 مهر 1387 08:36
-
شباهت شاهرخ استخری با پاتریک ویلسون(مو نمی زنن!!!)
دوشنبه 8 مهر 1387 11:28
ابو می گه: این پسره کجاش خوش تیپه؟ من که خوشم نمی آد! من می گم: به این ماهی.شکل همین شاهرخ استخری تو سریال داداشی ایناس! ابو می گه: نه! هیچم شکل اون نیس! تو خوش تیپ ندیدی! منو دیدی فک می کنی همه مث من خوش بر رو روئن! من می گم: روتو برم هی! پس تو خوش تیپ ندیدی! ا ین عکس پاتریک ویلسون هنرپیشه "بچه های کوچک"...
-
یک حال اساسی
شنبه 6 مهر 1387 11:13
2 هفته پیش اینجانب به همراه کل همکارای 3 شرکت زنجیره ای مان، افطاری دعوت شدیم رستوران جام جم! معرفی شخصیتها: 1) مدیر یه بخش شرکت دیگه که، خیلی خیلی هم معروفه چون همیشه دخترشو با خودش تو این مجالس برا نمایش دادن می یاره و تو حلق همه فرو می کنه و شایعه س که می خواد ببندتش به ریش مدیر عامل جوون ما! البته تفاوت قدی مدیر...
-
دیشب تو مسجد و اون بچه زرده!
چهارشنبه 3 مهر 1387 09:23
دیشب یه فقره مموی تک و تهنا وسایلش رو جم کرد و ساعت 5/10 شب زد بیرون که بره احیاء تو مسجد. سر راه 2 بسته شوکولات خرید که خیرات دونه بزرگ( مادرجون) از دس رفته ش بکنه. یکی 2 تا چیز رو نِروِش طناب زدن شدید! اول که خوب مستقر شدم تو جام رو فرش تو مسجد، سجاده م رو پهن کردم تا 2 رکعت نماز بخونم،داشتم دس دس می کردم که حالا...
-
خدا جونم...
یکشنبه 31 شهریور 1387 14:48
خدا جونم دلم خیلی گرفته! یه چیزی ازت می خوام.اینی که ازت می خوام خیلی زیاد نیست. فقط در حد چن تا خطه کوچیکه! خدایا گوشت با من هست؟ باز اون بالا خوابت برده؟ ماه رمضونه.منو یادت می آد که همش به خاطرت روزه بودم؟ آره؟ می شنوی چی میگم؟ نذر کردم اگه نیازمو ، این یه چیز رو بهم بدی ، هم همسر خوبی برا ابو باشم وهم بنده خوبی...
-
معذرت دوستان...
شنبه 30 شهریور 1387 13:24
-
یه جسم سنگین رو معده ام فشار می آره!!
دوشنبه 25 شهریور 1387 10:45
بعضی وختا آدم چقدر تغییر می کنه! 2 روزه من بی میل شدم به همه چی! حتی به ابو خان! دستمو می گیره هیش حسی بهم دس نمی ده! نمی دونم چم شده؟ خل و چل شدم رف به سلامتی! ابو می گه: ممویی چی شده؟ چرا اینقده کم حوصله ای؟ هر چی می گم میگی نه!!! می گم: نمی دونم ابو! دس خودم نیس! انگار یه چیزی هوار شده رو معده و روحم! هی فشارم می...
-
خواهر شیلنگ
شنبه 23 شهریور 1387 12:13
-
تکلیف روشن شدن من و ابو(قسمت ششم):
چهارشنبه 20 شهریور 1387 11:43
-
آشتی های من و ابو(قسمت پنجم)
دوشنبه 18 شهریور 1387 08:53
-
جنجالهای من و ابو(قسمت چهارم)
شنبه 16 شهریور 1387 10:15
-
عشق من و ابو (قسمت سوم)
چهارشنبه 13 شهریور 1387 10:48
-
آشنایی من و ابو (قسمت دوم):
سهشنبه 12 شهریور 1387 11:35
-
آشنایی من و ابو (قسمت اول)
دوشنبه 11 شهریور 1387 12:54
-
خوراک ملغ با سوس لیمو!!
یکشنبه 10 شهریور 1387 13:15
آخه نیس این وبلاگ خیلی تخصصی تشریف داره و علمی هم هست گذاشتن دستور آشپزی در آن موقوف می باشد اما به خاطر گل روی نازنینان دستور طبخ مرغ با سس لیمو را در آن می نویسیم: مفاد لازم: 1.یه فقره مرغ(سینه و رونش بیشتر باشه بیتره! 2.جعفری گاز گاز شده اندازه یه نعلبکی پر’ه پر’ 3.قارچ 6 عدد سفید سفید برای سس: 1.آبلیمو:...
-
مموی آشپز شد و این ۳ روزه یه کم حرصید!
شنبه 9 شهریور 1387 11:29
-
چقدر دوس دارم....
پنجشنبه 7 شهریور 1387 12:45
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 چقدر دوس دارم وقتی از سر کار می یام خونه هیش کی خونه نباشه! چقدر دوس دارم وقتی تو خونه هیش کی نیس برم سر یخچال و شیشه آب و قرﱠت و قرﱠت بدون لیوان سر بکشم! چقده دوس می دارم برم سر قابلمه برنج و دبه ماست بعد با قاشق دهنی خودم هلﱠف هلﱠف برنج و ماست...
-
شب تو لد من
سهشنبه 5 شهریور 1387 14:22
سلام به دوستای نازنینم دیروز تولد اینجانب بود و کلی سوپرایز شدم . کلا " کسی دعوت نداشت : من و خواهرام و شوهر خواهرمو دونه (مامانم)و سید (بابام)بودیم. روز قبلش یه پیرهن خوشجل لیمویی از ملکوتی خریده بودم که اون شب بپوشمش. تو پرانتز( دونه می گفت مثل لباس تو خونه می مونه !رسمی تر بپوش!)اصولا" بنده عادت ندارم به...
-
عکس منو ابو
شنبه 2 شهریور 1387 15:38
این عکس رو من خیلی دوس دارم.تو آتلیه گرفته شده! رویایی و خیال انگیزه! نه؟؟ بعدا نوشت: چطوری می تونم این عکسو بزارم تو وبلاگ بخش about me؟ ؟
-
ماجرای عکسای عقد و دوست قدیمیم
چهارشنبه 30 مرداد 1387 11:25