رًختا رو بکًنین...بهشت در یک قدمی ست

فوق العاده! روزنامه! فوق العاده ! بلیط سفر به جزایر هنولولو  و قناری و گنجیشک و خر و سوسمار!!

بشتابید! بشتابید!سفر با بالاترین امکانات هوایی! با بهترین و نرمترین صندلی ها! با بهترین نوشیدنی ها در حد بلک اند وایت!با بهترین بغل دستیها و همنشینان در حد شکیرا و هیلاری کلینتون! و پزشکان حاذقی در حد جک شٍفٍرد در سریال lost!

سفر با طیاره های (هواپیماهای) توپولف روسی   I  ran! (با آگاهی فاصله بین آی و رن رو رعایت کردم)!

می ترسین؟وا؟چه حرفا؟اتفاقن باید برین اون نوک نوک هواپیما بشینین که وختی در بهشتو باز کردن، نزدیک در باشین که زودتر از همه پیاده شین تو حیاط! 

نه بابا! اینا همه شایعه س!اٍ!! دارم می گم نه!چرا نفوس بد می زنین؟ باز اومدین و نسازین هااا!!

اون جنازه هایی که تو تلویزیون وطن عزیزتر از جونمون نشون داد ،همه ماکت بود!اون نواره که مال جعبه سیاه طیاره بود و تو اخبار موثق(!!) نشون داد م مال خونه دونه بزرگ (ننه جونم) من بود که دایی بزرگم وختی بچه بود از تو  ضبط بیرون کشیده بود! 

وختی رو صندلی نشستین و کمربندو بستین ،فقط کافیه یه نفس عمیق بکشین و اشهدتونو زیر لب زمزمه کنین! فکر بعدشم نکنین!شهیدان زنده اند،ا...اکبر!

رختا تونو بکنین، با طیاره های ایرونی ،بهشت در یک قدمی ست....  

می دونین چیه؟نههههه! نمی دونین!اینا همه از مزایای تشعشعات ها*له نور*ه دیگه!  

پینوشت:خوب چیه؟؟تابستونه،دوس دارم هر روز آپ کنم!

شاکیم شدید...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

لُمپن!

بی مقدمه می گه:واسه چی اینقده خودشونو ضایع می کنن این مردم؟24 ملیون رای  آورده!کم که نیس!

تو چشاش  بُراق می شم و می گم: مگه شما  به کی رای دادی؟

با افتخار اون کله کُمبُزه ایشو بالا می گیره و می گه: به هرکی رای دادم  س..ب..ز نبوده!

می گم: آخه نیس خیلی اون محبوب بوده که بخواد 24  ملیون(!!!) رای بیاره!

می گه: حالا که آورده !با تقلب یا بی تقلب!

می گم: یعنی چی؟مگه دور از جون، ما برگ و جُلبک بودیم که رفتیم رای دادیم؟

می گه: دادین که دادین! حالا که برنده نشدین!

می گم:کجای دنیا یه همچین کاری می کنن؟تو غ*ز*ه ش که اینقده درب داغونو  بی در و پیکره  اونا رای نیاوردن! برنداشتن س*ی*د  حسنو تو پاچه ملت بکنن که! او*با* ما گفته...

حرفمو قط می کنه و می گه: چی چی با ما؟هاین؟شما که تحصیلکرده ای اصن نباید اونو آدم حساب کنی!!

تو دلم می گم: تاتو و امثال تو وجود دارن! بهتر از این نخواهد شد!!! 

پینوشت با یه لبخند کش دار: بالاخره تونستم واسه نظراتم خصوصی بزارم!! هرکی دوس داره می تونه برام پیغام درگوشی و پچ پچی بزاره! 

بازم پینوش: هلن،عروس هیتاسب، جان! ۲ مسج خصوصیت رسید! ممنونم! اگه می شه لینک بزار خانومی!

خداااااااا!! بزرگیتو شکر!!

خدایا ما رو به حال خودمون رها نکن!! خدایا فقط تویی قادر مطلق!! یعنی می خوای بگی از ما رو برگردوندی؟؟دیگه مارو دوس نداری؟؟خدایا فقط خودت ، فقط تویی که می تونی کمکمون کنی...

خدایا...چقدر صدات کنم؟مگه نشنیدی؟؟دعای این همه آدم رو نشنیدی؟؟ندیدی؟؟می تونی این همه فقر و نداریو ببینی؟می تونی  ببینی آدما دارن زیر بار فلاکت جون می دن؟مگه اونا بنده تو نیستن؟مگه تو همه رو از یه سرشت خلق نکردی؟... دیگه نمی کشم...دیگه نمی دونم چی بگم...بسه دیگه...بسه... دلم آشوبه...خیلی آشوب...انگاری دارن سیخ تو چشام فرو می کنن...

دپ نوشت: یه مدت نیستم...نگران نشین دوس جونا!!

وسواس

جدیدن یه حس خیلی تازه افتاده به جونم و مث خوره داره سلولامو به هم می دوزه و می ترکونه!! 

 تو محل کار قبلیم اصن احساس خوبی نداشتم و همه ش فک می کردم وختم و لحظه هام داره به بطالت می گذره! حالم به هم می خورد ازینکه بشینم پشت کامپیوترمو فقط اینترنت بازی کنم... اما تو محل کار جدید احساس بهتری دارم..فک می کنم مفیدترم اما بازم برام کافی نیس! به شدت دوس دارم یه جا مفید باشم و از بی عاری بدم می آد!

ابو می گه: تو دوس نداری کارت سبک باشه! دوس داری تا جون داری ازت بیگاری بکشن و جنازه ت بیاد خونه! سید(بابام) می گه:  تو رو باید برد سر ساختمون ، تا روزی 30 تا کیسه سیمان بزاری رو کولت و این ور اونور کنی تا بفهمی مفیدی و داری کار می کنی!

اما من دوس دارم مفید باشم و به وجودم احتیاج داشته باشن.می خوام یه فرقی بکنم با بقیه! دلم ی خواد یه کاری از پیش ببرم ، یه خاکی تو سرم کنم که  مهم باشه!

این وسواس منو کشته! واسه همین از اول اردیبهشت تا حالا دارم 2 جا کار می کنم و هر روز  ساعت 9 شب می رسم خونه ، طوری که نفسم بالا نمی آد و شام خورده نخورده پهن می شم رو تخت!

پینوشت: من رای می دهم.... تو رای می دهی؟؟ ... ما رای می دهیم؟؟؟ 

قاط زدگی هورمونی

دلم یه چیزی می خواس باز! 

-تو چرا نیومدی پیش من غذا بخوری تو مهمونی خاله ت؟ 

-خوب جا نبود! همه بالا سرم داشتن غذا می کشیدن! لباسم کثیف می شد!

-اون عکس کدوم زهلم گتمیشی بود که تو گفتی این کیه و همه خاله هات به ریش من خندیدن؟ 

-هیش کی! گفتم اینارو معرفی کنین که تو آلبومن! اونا واسه خودشون خندیدن! 

-منو کوچیک کردی! 

-چی؟؟ ممو ! باز تو نزدیک پ... ه؟ 

-نه!.. من دلم می خوام گازت بگیرم! 

-بیا بگیر! فقط یه کم یواشتر!‌ 

-اوووووووووم! 

-آی کنده شد! چه وحشی شدی تو!‌ 

-ابووووووووووویی!! ... حالا راحت شدم ! آخیش! حرص منو تو در می آری! 

- ای خدا...!

موفقیت

یه روز تو یه مجله خوندم که کسایی که آدمای متوسطی هستن ، اعتماد به نفسشون بالاس!یعنی آدمای خیلی موفق اعتماد به نفسشون از آدمای متوسط نیمه موفق پایینتره! 

نمی دونم این نوشته تا چه حد درسته؟ اما من خداییش از خودم بیش از حد توقع دارم.دوس دارم همیشه بهترین باشم و از نظر ذهنی خیلی با خودم کلنجار می رم بعضی وختا!! 

چرا فلانی تو جشن من اخم کرده بود؟من کاری کرده بودم که اون یارو پشتشو کرده بود؟ چرا خالهه نمی خندید؟هاین؟چرا فلانی دهن کجی می کرد تو ختم بابابزرگی؟من مقصر بودم؟چرا اون نرقصید تو جشن من؟من ناراحتش کرده بودم؟آرههههههههه!! شاید من اونروز درس و حسابی بهش سلام نکردم و تحویلش نگرفتم! نه ابو؟؟  

ابو همیشه ازینکه من اینقده با خودم یکه به دو می کنم کلافه می شه و می گه: هر کسی شخصیتش دس خودشه و اونی که این حرکاتو می کنه ،لزومن از تو ناراحت نیس! شاید از یه جای دیگه ناراحنه و یا اصن اینطوریه!تو چرا همیشه به خودت می گیری و می ندازی خودتو وسط؟اون طرف ضرر می کنه نه تو! چشش در آد اصن!

نمی دونم اما شاید حرفای ابویی درس باشه و من زیادی دوس دارم تو روابط اجتماعی موفق باشم!  

پی نوش بی ربط که حرصمو در آورده!!: یه شوهرخاله داریم که به جای جواب سلام پشتشو به آدم می کنه و دور خودش می چرخه که نبینتت! همیشه هم با سلام کردن مُجل داره!! بعضی وختا دلت می خواد این یقه پیرهنشو از پشت بکشی و بهش بگی: اوهوییییییییی! با تو بودماآآآآآآآ .(بی ادب شدم )ای خدا بگم...

اما بعضی وختا زیادی زوم می کنم و زیادی حساسم!! خدا خودش منو بیامرزه!

فداکاری

همیشه بعد ازدواج همه منتظرن تا عروس و دوماد بچه دار بشن و نسلشون مث دایناسورا منقرض نشه!

اما بعضی وختا این اتفاق نمی افته و یه مشکلی پیش می آد:

بعضیا در عین سلامت نمی تونن بچه دار شن ، بعضی وختا هم  یا اشکال از زنه یا از مرد.

حالا اگه اشکال از زن باشه ، سه سوته طلاقش می دن. یا اگه خیلی همدیگه رو دوس داشته باشن ، مادر و خواهر پسره انقده زیر گوشش وز وز می کنن تا یارو به صرافت زن گرفتن بیفته! زن بیچاره هم باید فداکاری کنه و یا خودشو بکشه کنار یا بمونه و داغون بشه!

در موارد نادری که اشکال از مرده ، بازم زن باید فداکاری کنه و تا آخر عمر آرزوی بچه داشتنو به گور ببره به سلامتی! چون مرده گناه داره ، طفلونکیه! تنها می مونه! عیبه! مردم چی میگن؟؟ می گن زنه به خاطر بچه شوهر رو ول کرده رفته؟؟ استغفرا...

خلاصه اینکه زن در هر دو صورت باید فداکاری کنه: چه بچه دار نشه و چه وختی که شوهرش بچه دار نشه!

ما الان هر  دو نمونه ش رو تو فک و فامیل داریم و آی من حرص می خورم!

پی نوشت: این پست مشکل خودم نبود، می خواسم مطرحش کنم! واقعا" فداکاری یعنی چی؟ یعنی اینکه تو هردو مورد ازخودت و خواسته ت بگذری؟

یا زندگیتو دو دستی تقدیم یه زن دیگه بکنی یا اینکه پاسوز یه مرد عقیم بشی!

خرابکاری دونه!!

بعضی وختا اصن خانوده م رو درک نمی کنم!‌

نمی فهمم چرا دونه خانوم باید کارت  باشگاه منو که تا عید هم بیشتر اعتبار نداره و دیگه هم نمی تونم تمدیدش کنم ، بده به اون دختره؟ اونم دختری که 30 ساله تو خانواده ای بزرگ شده که 100 تا چاقو بسازن ، یکیش هم دسته نداره!

خیلی اعصابت خورد می شه و همچین آتیش می گیری و تا همه جات می سوزه  وختی پاشی با اینا بری استخر و ببینی دختره از کارتت استفاده کرده و 18 تا هم امضاء داده که تا آخر بهمن از باشگاه و استخر استفاده کنه(مجانی) و تو تا آخر بهمن باید بری سینک ظرفشویی دونه رو آب کنی و بری توش شنا!

تازه وختی فهمیدی این دختره جای تو امضا کرده و با خیال راحت از کارتت استفاده کرده ، و می خوای کارتتو پس بگیری و یه نگاه روش بندازی ، دختره براق می شه تو چشات و وسط آب با اون مایوی قرمزش می گه: حالا این استخر که تحفه نیس! ازین به بعد پول می دم! ممو جون به  سوسکه( دوس پسر دافش) می گم  روز ولنتاین برات کادو بخره که کارتتو بهم دادی!

تازه وختی از شنا تو قسمت عمیق برمی گردی و  نفس نفس زنون  بهش می رسی می گه: واااااااااااا !! تو مگه شنا هم بلدی؟؟ ازین دفه می خوای همه ش بیای استخر؟؟

آخرش هم که داری موهاتو خشک می کنی ، می گه: من از موهای فر بدم می آد ممو! موهای تو چقدر پر و فره!! بعدش هم می گه: کارتو رد کن بیاد بابا!!

اونوخته که دلت می خواد هرچی تو دلت هس رو بریزی رو داریه و هوار بزنی و یه کف گرگی بزنی تو صورتش!

دونه هم زیر بار نمی ره که نمیره!! می گه : تو که استفاده نمی کردی!‌منم دادمش به اون!

رو چه حسابی نمی دونم؟؟ منم بلدم از کارتم استفاده کنم ! منتهی تا الان نمی دونستم همچین کارتی وجود خارجی داره!

بابا آخه این حق منه که  قبل اینکه کارتمو حواله بدن به این و اون ، لااقل خبرم کنن ! چه می دونم شده یه اس .ام.اس بهم بدن که ممو ی فلک زده ء بی زبون! ما داریم کارتتو دو دستی تقدیم می کنیم به این دختره چش سفید طلبکار!‌ برگردوندن این کارت هم با خداس!!

مسابقه داستانک نویسی

دوس جونای نازنین! 

به این سایت برین و دوس داشتین نظر بدین. مسابقه داستان نویسیه که از ۳ بهمن شورو می شه و داور خوانندگان داستانک ها هستن. 

 

http://hezardastan87.blogfa.com/