خدایا...
این را نوشتم تا بدانی که هر وقت یادم کردی و اشاره ام ،من تا اوج ابرها رفته ام...
این را می دانم که اگر بخواهی تقدیرم را آنطور که خواسته ام خواهی نوشت...
این را می دانم که ممکن است صلاح تو برخی اوقات موازی با خواسته هایمان باشد...
این را نوشتم که یادم باشد که مرا یادت بود...
این را نوشتم که روزهای اوجم را یادآوریت کنم و بگویم از تو برای تمام داشته هایم سپاسگذارم...
این را نوشتم که بگویم من این روزها سراسر آبی آسمانیم...سراسر نور و شعفم...
این را نوشتم تا بگویم:
این روزهای سرمستی به لطافت نسیم بهار را هرگز و هرگز از یاد نخواهم برد...
چی شدهههه دوستی
فکر میکنم خدا همیشه و همه جا هوای مارو داره این ما هستیم که فراموش کاریم
شاید...
وای عزیزم بابت چاپ دوم کتاب دومت خوشحالم ایشالله همیشه پیروز باشی ببخش کم برات کامنت میزارم خیلی شلوغم این روزها ولی میخونمت سریع اونم از گوشی
مرسی عزیزم...می دونم...دخملکو ببوس...
سلام خانمی ...خدا رو شکر به خاطر این حس های زیبایی که داری ..که در اوج هستی ..که شادی ..داشته هایت در پناه لطف و مهربانی خدا ..
حس میکنم یه عالم انرژی مثبت هست توی این چندخط نوشته.مرسی ممو.
خانومی رمز به ما ندادیا
عزیزم اون روزی که ایمیل دادی،قبلش پست حذف شده بود.
ممو جان فردا نمایشگاه نیستی ؟
مشخص نیست عزیزم...فکر نمی کنم!سختمه...
سلام خوشحال میشم از وبلاگم بازدید کنی . لباس ها خاص و شیک هستن .
شوی لباس ماهک 09195147274
mahakshow.blogfa.com
ایشالا همیشه ی همیشه حضور خدا تو زندگیت پررنگ باشه ممو خانوم جان
مرسی زهرا جان!
خدا عشقه.همیشه تو زندگی دقیقا یه جاهایی خیلی خیلی حضورش پررنگ میشه که آدم تو دلش میگه خدایا مرسی، مرسی که هستی و هوامو داری.مرسی که تنهام نمیزاری.
الهی که همیشه پر از حسای خوب باشی عزیزم.
ممنون رضوان عزیزم...تو هم همینطور..
چه زیبا و خوشگل.
راستی تو پست قبلی رفتم ادامه مطلب که پاراگرافو بخونم دیدم نوشته حذف شد چرا؟ تازه اومده بوم تو نت.
برای یه روز بیشتر آن نگهش نداشتم صفورا جان...
هزاران سلام بهاری به دوست زیبا و نازنینم...
داشتن دوستان هنرمند و بااستعداد نیز می تواند یکی از نعمات شاید غیر قابل لمسی باشد که ما به راحتی از کنار آن می گذریم بی آنکه شکری بابت آن به خداوندگار بدهکار باشیم. عزیزم دیشب کتابت رو خوندم و صد البته از خوندنش لذت بردم. شاید وجود گلنوش ها در زندگی اطراف زیاد باشد و نگاهمان به آنها تکراری بر عادتهایمان... اما نگاه و پرداخت زیبا و متفاوتت به این موضوع خانوادگی و اجتماعی نگاهی تأمل برانگیز و زیبا بود و این همان هنر نویسنده است. اندیشه ات همواره پویا و قلمت سبز!
روی ماه و چهره ی خوشرو و مهربانت نیز مصداق گفتارهای قشنگ و احساسی ات در این فضای مجازی زیباست. از مصاحبت حضوری با تو لذت بردم. کوچولوی ناز رو از جانب من ببوس
پروانه جانم...ممنون به خاطر این حس قشنگت...مرسی از اینکه اینقدر ظریف و روشن خوندیش و ممنون از اینکه اینقدر به من لطف داری و دلت پاکه...
خوشحالم که خوشت اومده...منم روی زیبا و چشمهای قشنگت رو به خاطر این همه مهربونی می بوسم...به دختر نازنینت هم بگو که اگه دوست داشته باشم مشتاقم تا کمکش کنم...
تبرییییییییییییییک بابت رمان جدید و فروش خیلی خوبه اش و استقبال و ذوق خودت عزیزممممم
الهی روزگارت همیشه
اینده و خوووش
مرسی عزیز دلم...تو برگشتی؟
salam azizam khoobi?tabrik migam babate chape ketabet
ishalla hamchenan khoob foroosh bere
azizam dar morede ramz man aslan delam nemikhad too mazooriyat gharar begiri man hamishe ramzamo behet dadam va ghablanam to ramzeto email mikardi vasam nemidoonam shayad alan too black list basham chon emailamo chek nemikonam khabar nadaram be har hal sharatet ro midoonam ba bache koochik va ...ri nistam be zahmat biofti man on posthayee ke ramzi nist ro mikhoonam azizam
عزیزم برای همینه که زیاد چیزی نمی نویسم که رمزی یا خصوصی باشه...اونوقت شرمنده دوستای گلم می شم...
هر وقت رمزی نوشتم حتما به دست دوستان قابل اعتمادم می رسونم.
عزیزم....چفدر خوبه که عطر خدا رو حس می کنی ... هنوز.... در این روزگار مزخرف... جمله ی قشنگی که گفتی... تو اتاقم زدم.. " خدا این جاست...می دانم... خدا بالاست... می دانم..." بیشتر از خدا بنویس....که این روزها سخت گمش کردم.... دلم براش تنگ شده ....
سلام
کتاب زیبای بخت زمستان شما رو از نمایشگاه خریدم و همون روز بدون وقفه تاآخر خوندم و تمومش کردم
ممنونم بابت کتاب خوبی که نوشتید
ببخشید!فقط یه چیزی!
توی ص98 کتاب به نظرم یه قسمت متن پریده.
چون یه جمله نیمه تموم مونده و یه جمله دیگه از نصفه شروع شده...
البته نمیدونم مدلشه که اینجوری باشه یا مشکل چاپیه!
سرچ هم کردم دیدم اون قسمت رو به عنوان خلاصه کتاب نوشته بودن و جملش کامل نوشته شده بود.
بازم تشکر میکنم بابت قلم زیباتون
پایدار باشید و موفق
سلام عزیزم...ممنون که خوندی و خوشحالم که خوشت آمده...بله! حذف شده چون اصلاحیه خورده...
امکانش هست اون قسمتو برام بنویسید؟
دوست ندارم توی ابهام بمونم، چون چند تا جمله و صفحه بعد هم به اون قسمت وابسته هستن،
میخوام کاملشو بدونم
ممنونم از لطفتون
موفق باشید
عزیزم...چیز خاصی نبود!فقط قهرمان مرد داستان روی فرم براش نوشت:جات محفوظه ...برگرد...فریبرز...اسم کوچکش رو براش نوشت. ازونجا دیگه ماجرا آغاز شد.