سلام و صد سلام به خوانندگان عزیز این وبلاگ...
دوستتون دارم...
بذارید مثل همیشه باهاتون روراست باشم...
اگه بگم همه تون رو دوست دارم،دروغ گفتم!چون یکی دو نفری هستن که دوست داشتنی نیستن...
چرا؟
خوب خودشون بهتر می دونن.
عادت دارم همیشه راستش رو بهتون بگم و الکی چیزی رو پنهان نکنم.از این آدمایی هم نیستم که بگم عاشقتونم اما بعد کسی رو تحویل نگیرم و فقط ظاهرسازی کنم...
از اینکه همیشه همراهم بودین و همیشه اینجا رو می خونید ممنون.
چند روز پیش به این فکر افتادم که چرا آمار وبلاگ من بالاست اما تعداد نظرات یک دهم آمار هم نیست؟
به دو تا جواب رسیدم...
بعضیا خوششون می یاد و حال ندارن برام بنویسن...
بعضیا خوششون نمی یاد و طبعا نمی نویسن...
بعضیها هم کلا بی حوصله ن!
از یه طرف چند نفری برام تو خصوصی پیغام گذاشتن که نمی تونن نظر بگذارن و شاید مال قالبم باشه...شاید درست باشه چون من خودمم برای بلاگ اسکاییها به زور نظر می زارم...مدام کد پایین کامنت رو باید رفرش کرد و دوباره نوشت...
اول از همه از دوستان نازنینٍ قدیمی و جدید که همیشه یا گاهی وقتها می کامنتن و حضورشون پر رنگه،به خاطر وقت گذاشتن و خوندن مطالب این وبلاگ،تشکر می کنم.
دوم اینکه دوست دارم بدونم چند نفرن که خاموشن و اینجا رو می خونن اما بی هیچ ردپایی اون دکمه ضربدر رو می زنن و وبلاگ رو می بندن؟از کی منو می خونن و چه جوری با اینجا آشنا شدن؟ممنون می شم خودشون رو معرفی کنن تا من بیشتر باهاشون آشنا بشم.چون اخیرا" اونطور که من تو آمارها دیدم،از کشورهای برزیل ، آمریکا، انگلیس ، کانادا ، پرتغال ، مالزی ،فرانسه ،ایتالیا و آلمان هم خواننده دارم...
یه عزیزی این وبلاگ رو ازین سایت دنبال می کنه: http://newsblur.com
زودی خودش رو معرفی کنه!!!
برای تبریک بارداریم و به دنیا اومدن دونه برنج خیلی از خاموشهای عزیز روشن شدن و سیل کثیر کامنتهایی که جدای از عمومیها تو خصوصی برام اومد،من رو شوکه کرد.
پس تو این پست منتظرتونم تا رخ بنمایانید و خودتون رو معرفی کنید،خاموشان خجالتی و عزیز! ولو شده با یه کامنت کوتاه...خواهشا خصوصی نکنید که راه نداره!!!
پینوشت مهم:این پست سنجاق شده به بالای وبلاگ.پستهای پایین ،هفته ای دو سه بار آپ می شن.یعنی تا اینجا رو باز کردید این اولین پسته برای اعلام حضور خواننده های خاموشی که هر از چند گاهی اینجا رو باز می کنن و می خونن.پستهای جدید پایین همین پستن.
عزیزم منم دو سه سالی هست که میخونمت ( یعنی جز وبلاگای فیوریتمی ) ولی تا حالا برات کامنت نزاشته بودم ...
ممنونتم....دو سااال...چه خوب....
سلام دنیا هستم خواننده خاموش شما. چون فرمودین روشن شین ماهم روشن شدیم. دست نوشته هاتونو خیلی زیاد دوست دارم و کتابتون رو هم خیلی وقت پیش تهیه کردم. آرزو میکنم همیشه در کنار خانواده ودوستان عزیزتون شاد وسلامت باشین.
لطف کردی دنیای عزیز...و ممنون از اینکه کتاب رو خریدی...
عزیزم من سالهاس که گاهی میام اینجا و کلی لذت میبرم.تهرانم.کارمندم.متاهلم.دانشجوم و...
همیشه کنار دخمل گلت و همسر مهربونت شاد و سلامت باشی عزیزم.
خیلی لطف کردی ساناز جان..تو هم ازون قدیمیهای خاموشی ها...
سلام منم یکی از خوانندهای خاموشت هستم. همیشه از نوشته هات خیلی لذت می برم. ایشالا همیشه دلت شاد و لبت خندون باشه در کنار خانواده :)
ممنون عزیزم...احیانا از کانادا نیستی؟
سلام
منم مدتهای مدیدی هست که شما رو میخونم و فکر کنم از بلاگردون مرحوم گیلاس خانومی اومدم اینجا.
امیدوارم همیشه خوش و خرم باشید
چرا مرحوم؟؟؟هنوز که می نویسه...ممنون از معرفی خودتون.
من با وبلاگت از طریق لینکای بانو آشنا شدم و جذب نوشته های روون بی تکلف و زیبات شدم و بعد از اون همیشه میام اینجا و می خونمت و پر از عطر برنج عطر خوش زندگی می شم ممویی
وبلاگت رو دیدم...اسمش رو دوست دارم عزیزم....
کامنت من اومد؟
یس!!!!
salam,
manam kheyli vaghte ke webloget ro mikhoonam, vali khoo chon ba feedly mikhoonam nazar nemishe gozasht :)
albate ke khob tanbali ham ye dalile omdeye nazar nazashtane :p
be har hal ishala ke hamishe shad o salem bashin
اشکال نداره عزیزم...تنبلیت قابل قبوله....از فینگیلیشی که نوشتی معلومه...
من نزدیک به یک ساله می خونمت. کم کامنت گذاشتم اما به خاطر شباهت های دوره بارداری و بعدشم دختر داری دوست داشتم اینجا رو. دخترک من الان 9 ماهشه. حس ظریف و لطیفت رو به دخترت دوست دارم.
دیدم وبت رو عزیزم...ممنون که روشن شدی...گلم...
سلام خانمی خیلی وقته که می خونموت از وب هلیا باهات آشنا شدم نوشته هاتو خیلی دوست دارم خاموش بودم چون خواستی خاموشها بیان روشن بشن منم روشن شدم
امیدوارم همیشه برای خودت همسرت و دونه برنج گوگولی بهترینها پیش بیاد
لطف کردی منیتا جان....ممنونم...
منم یکی دیگه از خوانندگان خاموش هستم که وبلاگ شما جزو اولین وبلاگایی هست که بهش سر میزنم ..باید اعتراف کنم عاشق پستایی هستم که میزاری..منم الان 20 روزه نینیم به دنیا اومده و خیلی خیلی از پستایی که در مورد بارداری میزاشتی استفاده کردم ..بازم ممنونم از اینکه تجربیاتتو در مورد مسائل مختلف به اشتراک میزاری
اسمت رو ننوشتی..از آشناییت خوسحالم عزیزم...خدا رو شکر...نی نی رو ببوس...
منم خیلی وقته که میخونمت حاملگیت رو که دیگه کامل یادمه
ولی چون سرکار هستم خیلی نمیتونم وقت بذارم و نظر بدم فقط میخونمت
اینم برای خودت و دخترت .
چه جالب اینجا آیکون بوس نداره
مرسی از اعلام حضورت عزیزم...
نه عزیزم آدرس رو اشتباه نوشته بودم.
چرا کامنت من نیومده اینجا؟ میخوام جوابشو بخونم زودی عطر جونم ...پس کجایی؟
عزیزم...اومد...جواب دادم...
من سالهاست میخونمت.خیلی ها رو میخونم ولی کامنت نمیزارم چون فقط خوندن رو دوست ارم
هر جور راحتی...
مالزی منممممممممممممممممممممممممممم
می دونم عزیزم...هم شمایی هم مانیا!
بنده از سال ۸۷ میخونمتون . البته نه هر روز ولی گاهی به اینجا سر میزنم . متاسفانه جزو کسایی هم هستم که هر بار براتون کامنت هم گذاشتم نرسیده . با بلاگ اسکای مشکل دارم !
78؟؟یعنی از همون اول که وبلاگ زدم؟؟باریکلاااااااااا...عزیزم...می رسه...منتهی چند وقتیه باید کدش رو رفرش کنی...
چه قدمتی داری تو سپینود جان!
سلام من از موقع تولد نی نی تون امدم حتما یادتون هست. ازون موقع می خونمتون اما بیشتر وقتها باچشمای خیس وبلاگتو می بندم...
هر چیزی حکمتی داره...خدا جای همه نداشته های ماست...
ای وای باورم نمیشه کامنت من تایید شد ؟ یعنی میتونین ببینین ؟
والا خواهر ما از اوناش نیستیم که بخونیم و در بریم . کامنت هم میذاشتیم اما تایید نمیشد . شکر خدا این بار کارگر افتاد !
در هر حال اولین باریه که میتونم بگم از آشنایی باهات خوشحالم ! البته این آشنایی قدیمی هست ها ! اگر چه یک طرفه باشه .
عزیزم...خیلی خوشحالم....لطف کردی دوست قدیمی...
چرا نمى ذاره نظر بدم... تو این روزا کتاب خیلى خوبهب برام ... روزا کش میان
بلاگ اسکای نیز ترکیده!!
شرمنده اسممو یادم رفت!
سلام بانو ..
چند ماهی هست که گوگل جان من رو اینجا کشونده..خیلی اتفاقی..البته هیچ چیزی تو این دنیا اتفاقی نیست! اعتراف می کنم که اینجا تبدیل شده به گوشه دنجی برای من..برای وقتهایی که زنانگی خونم ته کشیده..برای وقتهایی که تبدیل میشم به اخرین ورژن زن بودن که مساویست با مرد بودن!
من کلا در فضای مجازی خاموشم!
لطف کردی الهه جان...ممنون...چقدر خوب که با خوندن اینجا به این حس رسیدی...چقدر خوب که خواننده خودمی...
آره عزیزم من از کانادام ولی خیلی وقت نیست از ایران هم همیشه دنبالت می کردم. همیشه موفق باشی و پیروز.
لطف می کنی دریای عزیزم....از آشنایی باهات خیلی خوشحالم...
نمیدونم کی و کجا وارد دنیای نرم ونازک احساست شدم "فکرنمیکنم بیشتراز شش ماهه "و خیلی وقتا باین حس شیرینت غبطه خوردم امیدوارم سالهای سال در کنا ر خانواده و دونه برنج قدکشیدت شادشاد باشین
درضمن موسیقی متنتون عالیییییییییه
مرسی عزیزم...خیلی لطف کردی...
موسیقی متن!!! یکی از ساخته های هنرمند معروف یانی ه...
چه مامان دونه برنج خوشگلی ..
خب از این عکسای خوشگل تو وبلاگ خودتونم بزارین
سلام خیلی وقته می خونمت
ولی اصلا یادم نیست چطور پیدات کردم
من یادمه!!! تو جشن وبلاگ نویسهای برتر!! اسمت تو لیست بود،وبلاگت رو که باز کردم مشتری همیشگیت شدم...کم و بیش کامنتیدم بعد هم تو اومدی اینجا!!
salam .man london zendegi mikonam .weblogaye irani ro kama bish ba mozaooate mokhatalef mikhoonam va donbal mikonam .webloge shoma ro ham mikhoonam.ahle comment gozashtan nistam mamoolan.baratoon arezooye behtarin ha ro mikonam.
ممنون عزیزم...همیشه شاد و سلامت باشی...
من خیلییییییییییییییییی ساله که خوانندتم ، شدیدا هم ارادتمندم
اما شرمنده زیاد کامنت نمی ذارم ، برای هیشکی
می دونم عزیزم...تو هم قدیمی هستی...می شناسمت و پستهات رو خوندم...برات بهترین آرزوها رو دارم.
سلام
من خاموش نبودم
تازه واردم
و خوشحالم که اینجام
...
خوش آمدی ساده باجی جان...
سلام من به مجازستان بازگشتم
به به...چه کار خوبی کردی عزیزم...
سلام
من فکر کنم حدود یه ساله می خونمتون
از وبلاگ نانازی اومدم و با وبتون آشنا شدم
از اون موقع همش می خونمتون
از شاهرودم
ممنون عزیزم...لطف کردی...
سلام 6عزیزم..من بعضی وقتا خاموشم بعضی وقتا روشن..تو دوران باردارین باهات اشنا شدم البته خودتم باردار بودب..بعدم شدم خواننده ثابت..منم یه دختر 50 روزه دارم به خاطر همین خیلی حس نوشتهات برام اشناست...قول میدم دیگه روشن باشم
خیلی لطف کردی عزیزم...ممنون از اینکه روشن شدی...دختر عزیزت رو ببوس!
من دو سالی میشه که میخنمتون گاهیه م کامنت گذاشتم ولی گاهی آدم نمیدونه چی بگه واسه اون چیزی نمینویسم ولی همیشه از کتابهائی که معرفی میکنید استفاده میکنم
لطف کردی عزیزم.به وبلاگت سر زدم...ممنون از اینکه روشن شدی....
نمیدونم چرا با خوندنه پست "روزی که تو را فهمیدم" یه عالمه گریه کردم!! چرا!؟
احساساتت پاکه عزیزم...
خ.ب خوشگلم هنر ما فقط همینه دیگه...روزمرگی نوشتن_ درمورد صندلی داغت تو وبلاگستان_
قربون روزانه نوشتنت جیگرم...تو که جای خود داری..,
فکر کنم از وبلاگ ماهان یا آننا بود که با اینجا اشنا شدم ۴سال بیشتره میخونمت از موقعی که پدر دخملی فوت شد و اومدی پست گذاشتی بیشتر کامنت گذاشتم یادمه کامنتارو هم پرینت گرفتی برای دخملی..بعد از اون دیگه همیشه اینجارو خوندم عروسیتو یادمه بچه ها چطوری توصیفت کرده بود تو وبلاگاشون..چیدن جهازت و خونه ی نارنجیه خوشگلت با منظره ی کوه پر ابهتش..چاپ کتاب و بارداری و دونه برنج نازت و..خلاصه خیلی وقته دارم باهات زندگی میکنم ممو جان
نفس نازنینم...من نبودم که پرینت گرفتم.اصولا از این لوسبازیها خوشم نمی یاد.احتمالا اشتباهی بهت گفتن.من حتی مراسم ختم هم شرکت نکردم عزیزم.اون کس دیگه ای بود.از اینکه اینقدر با احساسی و اینجا رو می خونی ، ازت ممنونم گل من.منم با مخاطبین نازنینی مثل تو بزرگ شدم و رشد کردم...
سلام خانوم . من الان ۲-۳ ماه میشه که با شما و وبتون اشنا شدم. از وبلاگ روزهای من- بهاره به اینجا رسیدم. عادت دارم هر وبلاگ جدیدی رو که میخونم و خوشم میاد خودمو معرفی میکنم و میگم که میخونمش از این به بعد. با وب شما هم از سر پست های زایمان آشنا شدم و با خوندنشون اشک تو چشمام جمع شد. براتون هم چند تا کامنت گذاشتم. اما شما اصلا تحویل نگرفتین. منم دیگه از اون به بعد کامنت نمیزارم اما همه پست ها رو میخونم. ناراحت هم نیستم و بی محلی رو گذاشتم به حساب مشغله زیاد. منم مثل شما گاهی یه چیزهایی مینویسم اما هیچوقت چاپ نکردم و ندادم کسی بخونه... به هر حال خوشحالم از آشنایی با شما
از من گله مند نباش مینای عزیزم...واقعا مشغله م زیاده.با یه بچه کوچک...اگر هم کامنتی رو جواب ندادم مطمءن باش، خوندمش.من نمی رسم به همه جواب بدم و فقط اونایی رو که ضروریه جواب میدم.ممنون از اینکه وقت گذاشتی برام.
سلام خانوم . من الان ۲-۳ ماه میشه که با شما و وبتون اشنا شدم. از وبلاگ روزهای من- بهاره به اینجا رسیدم. عادت دارم هر وبلاگ جدیدی رو که میخونم و خوشم میاد خودمو معرفی میکنم و میگم که میخونمش از این به بعد. با وب شما هم از سر پست های زایمان آشنا شدم و با خوندنشون اشک تو چشمام جمع شد. براتون هم چند تا کامنت گذاشتم. اما شما اصلا تحویل نگرفتین. منم دیگه از اون به بعد کامنت نمیزارم اما همه پست ها رو میخونم. ناراحت هم نیستم و بی محلی رو گذاشتم به حساب مشغله زیاد. منم مثل شما گاهی یه چیزهایی مینویسم اما هیچوقت چاپ نکردم و ندادم کسی بخونه... به هر حال خوشحالم از آشنایی با شما
عشقم من ونهای بودم ...بروبحر ...نمیدونم کار کردی یا نه .... تایوانی بود ختمون..... تو ساختمون دبل او سی ال و سیما مارینو اینا ...2 سالم تو سی ام ای و ام آی اس سی و اچ ام ام بودم عزیزم ....
فدات بشم .... خوش باشی همیشه
چه تصادفی!! من با اچ ام ام کار کردم...هیوندای!ازش کانتینر می گرفتیم برای صادرات...
سلام عزیزم منم یکی از همون خجالتیام
می دونم عزیزم...
دوستت دارم خیلی
هم خودت رو هم شخصیتت رو هم کتابت رو
بی صبرانه منتظر کتاب دومتم
مرسی...خیلی لطف داری بهم...